به گزارش بولتن نیوز ، توفیق وحیدی آذر: حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا
سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه !
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
این سطور آغازین منظومه ای بزرگ در خاورزمین است که به تصویر پردازی زندگی با ترسیم صحنه ای از ایلدیریم همان صاعقه و روان شدن سیل در روستا و به تماشا ایستادن دخترکان به عبور سیل می پردازد ......... شاعر به شوکت مردمان و ایل سلام می فرستد تا اسم او هم بر زبان ها جاری شود !
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
کوْل دیبینن دوْشان قالخوب قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب آچاندا
بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله
آچیلمیان اوْرکلری شاد ائله
شهریار از پرواز کبک ها و فرار خرگوش ها از زیر بوته ها و رستن گل ها می گوید و باز از امکان به یاد آوردن خاطرش می گوید تا دل های پژمرده و ناشکفته شاد شوند !
بایرام یئلی چارداخلاری ییخاندا
نوْروز گوْلی ، قارچیچکی چیخاندا
آغ بولوتلار کؤینکلرین سیخاندا
بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون
دردلریمیز قوْی دیّکلسین ، داغ اوْلسون
او از باد نوروزی که چارداخ ها را واژگون می سازد و بنای کهن را فرو ریخته و بجایش گل نوروزی ( نوروز گولی ) وقارچیچگی ( گلی که از زیر برف بیرون می زند) را می رویاند، می گوید ، از بارش باران از ابر سفید با تعبیر پیراهن سفیدی که چلانده می شود و ...................... می نویسد
او حیدر بابا کوه پای روستا را که سال ها ناظر بر روستا بوده و از پایش "چای " روان است مخاطب قرار می دهد و .... آرزوهای پاک را برای سرسبزی و پرآبی برای چشمه های جوشانش که همانا میهن و سرزمین و همانا زمین است، می کند !
حیدربابا ، گوْن دالووی داغلاسین !
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسین !
اوشاخلارون بیر دسته گوْل باغلاسین !
یئل گلنده ، وئر گتیرسین بویانا
بلکه منیم یاتمیش بختیم اوْیانا
او می گوید خورشید تنت را گرم کند ، رخسارت خندان شود و چشمه هایت اشک آب بریزند ، تا کودکان سرزمین دسته های گل ببندند و به باد بسپارند تا بخت خاموش "شاعر" همانا انسان بیدار شود
حیدربابا ، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
دؤرت بیر یانون بولاغ او ْلسون باغ اوْلسون !
بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دوْنیا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ایتیمدی
دوْنیا بوْیی اوْغولسوزدی ، یئتیمدی
او روسفیدی سرزمین را طلب می کند ، چهر گوشه ی آن را باغ و چشمه می خواهد، آرزوی نیبختی ابدی برای آن می کند ولی آلام دنیا را از قضا و قدر تا یتیم شده و از دست دادن فرزند را به عنوان دردها و آلام بشری فراموش نمی کند
او از غریبانه زیستن و دور شدن از سرزمین و سختی هایش می گوید ، از ناتوانی برای بازگشتش بدیار کودکی ها می گوید
حیدربابا ، یوْلوم سنن کج اوْلدی
عؤمروْم کئچدی ، گلممه دیم ، گئج اوْلدی
هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدی
بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ، دؤنوْم وار
ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار
او از گم گشتن ها از فراق و مرگ ناله می کند ، شهریار از پیچ و خم های زندگی می گوید و ................از رفتن زیبایان سرزمین درد می کشد.
حیدربابا ، ایگیت اَمَک ایتیرمز
عؤموْر کئچر ، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامرد اوْلان عؤمری باشا یئتیرمز
بیزد ، واللاه ، اونوتماریق سیزلری
گؤرنمسک حلال ائدوْن بیزلری
او از جوانمردیها می گوید و از بدفرجامی عمر و زندگی نامرد می سراید ، شهریار از وفاداری و فراموش نکردن خوبان می گوید و از آنان حلیت می طلبد.
حیدربابا ، میراژدر سَسلننده
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
یادوندادی نه هؤلَسَک قاچاردیم
قوشلار تکین قاناد آچیب اوچاردیم
او از آواز میر اژدر و ساز عاشیق رستم و شادمانی زندگی می گوید و از شادمانی و شور آفرینی نوای موسیقی می نویسد
شنگیل آوا یوردی ، عاشیق آلماسی
گاهدان گئدوب ، اوْردا قوْناق قالماسی
داش آتماسی ، آلما ، هیوا سالماسی
قالیب شیرین یوخی کیمین یادیمدا
اثر قویوب روحومدا ، هر زادیمدا
شهریاز از شنگل آباد و سیب عاشقی سرخ گون معطر باغ و سنگ انداختن و چیدن سیب و به و مهمان ماندن در روستا خاطراتش را می گوید و ...... این ماجرا پایانی ندارد ، چون ماجرا زندگی انسان هاست
منظومه ی شهریار مثالی بی مثل در ترویج فرهنگ انسانی ، صلح ، سنت ها ، احترام به محیط زیست ، مخالفت با جنگ است
او ناجوانمردی را نمی پسندد ....آوای عاشق ، صدای مناجات سید همه جزوی از زندگی هستند ............. شعر شهریار توصیف ناشدنی است و شاید یادگیری زبانش نیز نتواند بسادگی به درک آن کمک کند .............چون بسیار عظیم سروده شده است.
شهریار سال هاست که شاعر مردمان است ،
از تابلوهای رافائل تا ریش های تولستوی در اشعارش آمده اند ، مدرنیته را نکوهش نمی کند ، اما افول ارزش ها را نمی تابد! شعر شهریار همیشه تازه است ، اودردهای امروزین را همچون فیلسوفی بلندنظر شناخته و برآلام سیل آسا خروشیده است ، تا شاید سعادتمندی و شادمانی را برای زندگی مردمانش بیاورد
*
سال هاست که روز شعر و ادب فارسی به مناسبت سالگرد درگذشت شاعر بزرگ شهریار در 27 شهریور ماه روز شعر و اذب نام نهاده اند ، تا فرهیختگی عظیم و توانمندی شاعر و نگاه پاک و مقدس وی به زندگی انسان مکتوم باقی نماند و این چه کار بزرگی بوده است .
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com