کد خبر: ۷۸۱۲۹۹
تاریخ انتشار:
بسط تاریخ به شرایط حال بدون توجه به اصل تطبیق

بابایی در نظریه پردازی، موقعیت ها و دلایل را لحاظ نکرده است

اندیشه ورزی و همسان سازی در حوزه دینی و بسط اجتماعی و سیاسی آن با مصطلحاتی چون توجه به زمان در مبنای اصول دینی – مکتبی از جمله مباحثی است که در این سال ها به شدت و به کرات مورد اشاره قرار گرفته و می گیرد.
بابایی در نظریه پردازی، موقعیت ها و دلایل را لحاظ نکرده است

گروه دین و اندیشه: اندیشه ورزی و همسان سازی در حوزه دینی و بسط اجتماعی و سیاسی آن با مصطلحاتی چون توجه به زمان در مبنای اصول دینی – مکتبی از جمله مباحثی است که در این سال ها به شدت و به کرات مورد اشاره قرار گرفته و می گیرد. در واقع آنچه از دالان های فکری – نگارشی باور به نگاه امروزی کردن دین و حوادث ثبت شده در حوزه دین می گذرد بدون توجه به اساس دین و احکام لاتغیر در آن اتفاق می افتاد. این در حالی است که در ذیل اجتهاد و استناد به مبانی عقل و اجماع به عنوان دو بخش از ادله اربعه در کنار کتاب و سنت، از امور دینی حکم شرعی استنباط می گردد. در واقع نادیده گرفتن حجیت شرعی بر اساس اصول و ادله اربعه در تشیع اصولی بر خلاف مناقشه دیرباز اخباریون که مبنا را کتاب و سنت قرار می دهند در عصر حیات ما به ابزاری جهت تطبیق ها و سنجش ها تبدیل شده است.


حقیقت امر این است که تطبیق حوادث و وقایع تاریخی و ارجاع گذاری آن با هاشور زدگی در دنیای کنونی علاوه بر آنکه نیازمند تشابهات ابعادی است، نیازمند نوعی اشتراکات در نوع تطبیق قرار گیری و موقعیت یابی ها نیز می باشد. چندی پیش در یکی از کانال های تلگرامی بخشی از نظرات مرحوم «رضا بابایی» تحت عنوان«داستان علی و خوارج» به انتشار در آمد که قابل توجه و تأمل می باشد. بابایی در آن نوشته ضمن توضیح تفکرات، اعتقادات و باورهای خوارج، آنها را گروهی معرفی کرده که در زمان خلافت امام علی(ع) اعلام موجودیت کردند که در جنگ نهروان موجودیت فیزیکی – سازمانی آن ها فرو پاشید؛ اما طبق نظر بابایی علیرغم نابودی سازمانی شان، تفکراتشان باقی ماند و به حیاتشان ادامه دادند.


به واقع آنچه می توان از نظرات بابایی در این باره استنباط کرد این است که اولاً بابایی تلقی اخباری از دین را تلقی رایج کنونی در جهان اسلام می داند که ویژگی اصلی خوارج است. دوم اینکه وی در این تلقی و برداشت، شیعیان را دخیل دانسته و در نهایت به دنبال مشابه سازی از تشیع بوده است.

بابایی در نظریه پردازی، موقعیت ها و دلایل را لحاظ نکرده است
نکته قابل توجه در این باره این است که بابایی با ارائه تشابهات تاریخی و قالب دادن به آن درصدد بوده است تا تاریخ را بر حسب تکرار تشریح کند. در واقع با بسط نظری باورهای خوارج به دستگاه های فکری و نظام های سیاسی در جهان اسلام به ویژه ایران تلاش دارد تا آنچه را که با نام خوارج مذمت می گردد با تزئینات دینی در زمان به گونه دیگر جلوه دهد که توسط دستگاه های سیاسی تبلیغ و تشویق می گردند. مضافاً اینکه بابایی با اشارات تاریخی از خوارج برای پردازش نظری باورهای فردی خود در عرصه نظریه پردازی سعی داشته است تا تاریخ را در نوع و شکل مورد نظرش بازتولید کند و آن را اشاعه تاریخی – امروزی بدهد. این در حالی است که آنچه در قالب اتفاقات کنونی بر حسب نگاه دینی در کشوری مانند ایران رخ می دهد بر اساس احکام و گزاره های دینی از اجتهاد روی می دهد. به علاوه اینکه عدم درک تفاوت ها و مجوزهای استنباطی بر حسب تعیین احکام به اولیه و ثانویه نیز نقص و عیب آشکاری است که در ذیل نظریه پردازی از سوی بابایی رخ داده است.


بهره سخن اینکه، به نظر می رسد بابایی در مسیر طرح مسائل مذکور، اصل احاطه و اشراف همه جانبه نظری – تاریخی را لحاظ نکرده است. بطوریکه وی اگر جوانب تحلیل و مسائل مربوط به آن را در مسیر عرف دینی حاکم در بستر اجتهاد و تقلید را در نظر می گرفت مطمئناً نتیجه استخراجی از موضوع تطبیق شرایط استناد خوارج به آنچه بر مبنای آن عمل می کردند را با آنچه امروز در جامعه اسلامی رخ می داد همسان نمی پنداشت و یکسان در نظر نمی گرفت. چونکه آنچه نظر به اصل استنباط ها و صدور احکام در تشیع کنونی است براساس ادله اربعه ای انجام می گیرد که عقل و اجماع بخش تفکیک ناپذیر آن است.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین