کد خبر: ۷۷۴۲۳۴
تاریخ انتشار:
برگی از خاطرات شهید سردار سید محمد حجازی:

همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی/ روایتی نو از فعالیت های جهادی سپاه در کردستان

سردار حجازی می‌گوید: قبل از اینکه حضرت امام فرمان تشکیل بسیج را اعلام کنند - ما با شهید صیاد[شیرازی] در مساجد اصفهان بسیج راه انداختیم.
همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی/ روایتی نو از فعالیت های جهادی سپاه در کردستان

گروه سیاسی: سردار جانباز سید محمد حجازی جانشین نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 29 فروردین 1400 به یاران شهیدش پیوست. وی از جمله مبارزان فعال اصفهان بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران پیوست. سردار حجازی در دوران حیات، خاطرات خود از دوران نهضت اسلامی و حوادث پس از پیروزی انقلاب و دوران دفاع مقدس را در گنجینه تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به ثبت و ضبط رساند.

به گزارش بولتن نیوز، در ادامه بخشی از خاطرات شهید حجازی پیرامون بحران‌های اوائل انقلاب از نظر می‌گذرد.

 

***همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی ***

سردار حجازی در بخشی از خاطرات خود درباره همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی می‌گوید: در همان مقطع - در حقیقت قبل از اینکه حضرت امام فرمان تشکیل بسیج را اعلام کنند - ما با شهید صیاد [شیرازی] در مساجد اصفهان بسیج راه انداختیم. خودجوش این کار را کردیم. یعنی مرحوم شهید صیاد شیرازی و امیر صالحی -که بعد فرمانده ارتش شدند - ایشان و یکی دیگر - سومی را یادم نیست- این سه نفر از ارتش آمدند. مسئول هم خود آقای شهید صیاد بود. آمدند با آقای سالک نشستند [تصمیم گرفتند] که برویم در مساجد به مردم آموزش بدهیم.

عصرها چهار - پنج پیکان راه می‌افتاد می‌رفت در پادگان ارتش پشت آن سلاح می‌گذاشتند. با همین شهید صیاد و چند مربی هم معرفی کرده بودند. خودم هم مساجد زیادی رفتم. بعد از نماز مغرب و عشاء کلاس تشکیل می‌دادیم. مردم می‌آمدند می‌نشستند به آن‌ها سلاح آموزش می‌دادیم. بعد ثبت‌نام می‌کردیم. یعنی این کار مبدأ شد بعد که ما برای کردستان درخواست اعزام کردیم اتفاقاً از همین افراد می‌آمدند.

یعنی اگر یک کسی می‌خواست نقادانه نگاه کند [می‌گفت] این کار عبث چیست انجام می‌دهید؟ ولی واقعاً این‌ها دستاورد داشت. وقتی نیاز شد همین‌ها آمدند. بعد هم که جنگ شد باز همین‌ها آمدند. این‌ها آغاز کار بود. یک جایی داشتند به نام باشگاه افسران که اول خیابان صُفه هست. یک سالن بزرگی بود. یک اتاق آن را به سلاح‌های بسیج اختصاص داده بودند. این سلاح‌هایی که می‌خواستیم برای آموزش ببریم. عصر به عصر همه مساجد خودشان ماشین می‌آوردند و از آنجا اسلحه و مربی می‌بردند. یک کار واقعاً بزرگی در سطح شهر شد.

همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی/ روایتی نو از فعالیت های جهادی سپاه در کردستان

 

***روایت جالب از جذب و گزینش نیروهای مردمی ***

سردار حجازی درباره عشق و علاقه مردم به امام خمینی روایت جالبی دارد. وی درباره روند جذب و گزینش نیروی مردمی می‌گوید: مردم و بسیجی‌ها را از جاهای مختلف برای مصاحبه دعوت می‌کردیم. حالت جذب داشت. ولی خب این‌ها را هم مصاحبه می‌کردیم؛ اعزام می‌کردیم و به کردستان می‌رفتند. از روستاها می‌آمدند. خیلی صحنه‌های قشنگی بود. با این‌ها که مصاحبه می‌کردی، هیچ چیزی از هیچ جا نمی‌دانستند. فقط امام! می‌گفتیم برای چی می‌خواهی بروی؟ می‌گفت: امام گفته است! از کردستان چه می‌دانید؟ امام گفته بروید آنجا. البته اطلاعات دینی آن‌ها خوب بود ولی هیچ چیز نه از کردستان می‌دانستند و نه از مأموریت. نه دانش نظامی داشتند. نه دوره‌ای دیده بودند. هیچ. از مزرعه بلند شده بود و آمده بود آنجا.

بچه‌ها یک نمایشی درست کرده بودند که در یک سمینار فرماندهان سپاه اجرا شد. آن موقع همه فرماندهان سپاه کشور را به پادگان غدیر اصفهان آوردند. از همین صحنه‌های اعزام که مثلاً یک روستایی است می‌آید آنجا و می‌گوید من می‌خواهم اعزام بشوم. بعد مصاحبه‌گر با او مصاحبه می‌کند. سؤالاتی که از او می‌کند. جواب‌هایی که او می‌دهد. یک نمایشی برای فرماندهان اجرا کردند. خیلی جذاب بود و مورد توجه همه قرار گرفت.

 

*** کارهای جهادی بچه‌های سپاه در کردستان ***

بخش دیگری از یادمانده‌های سردار سید محمد حجازی به حوادث کردستان اختصاص دارد. اما شهید حجازی از زاویه دیگر به آن دوران پرداخته است و از روزهایی می‌گوید که در میان فضای رعب‌آور حاکم بر کردستان، پاسداران سپاه با حرکت‌های جهادی و خدمات اجتماعی به میان مردم رفتند:  ما یک گروه را از اصفهان راه انداختیم و به کردستان رفتیم. آمدیم زنجان در پادگان تیپ ۲ مستقر شدیم. بعد آمدیم بیجار و از آنجا یک شاخه به سمت تکاب؛ یک شاخه هم به سمت یک منطقه‌ای بود به نام ایرانشاه که بعد بچه‌ها اسم آن را عوض کردند،‌ شد ایرانخواه که بین سقز و دیوان دره است. اینجا جای حساسی بود. یک سه‌راهی بود که از یک سمت به بیجار، از یک سمت به سقز و از یک سمت هم سنندج و از آن‌ور هم در عمق غرب استان که یک پاسگاه دیگری به نام خُرخُره بود می‌رفت. این چند پاسگاه و این منطقه تحویل نیروهای اصفهان شد که مرکز آن پاسگاه ایرانخواه بود.

این منطقه کلاً دست بچه‌های ما بود که یک تعداد از دوستان آقای محمود امینی، شهید جلال افشار، یک برادری به نام آقای اسدی که الان روحانی هستند، آقای سهیلی، آقای دکتر کرمی‌نیا، آقای هاشم امامی و جمعی دیگر از دوستان بودند.

همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی/ روایتی نو از فعالیت های جهادی سپاه در کردستان

حالا یکی از ویژگی‌های برادرهای اصفهان این بود که این روحیه‌های کار سازندگی، خدمت‌رسانی مردمی و این‌ها از همان موقع بود. ما به محضی که آنجا مستقر شدیم، اصلاً روز اول ما از پاسگاه نمی‌توانستیم بیرون بیاییم. حتی دوستان ژاندارمری که ما در کنار آن‌ها بودیم، به ما توصیه می‌کردند که از اینجا بیرون نروید. خطر دارد. پایتان را از پاسگاه بیرون نگذارید. دیگران هم به ما همین توصیه را می‌کردند.  ولی ما شروع کردیم آرام آرام از پاسگاه بیرون رفتیم. یک خرده گشتیم.

یکی هم بود آنجا، به قول معروف تقریباً بزرگ آن منطقه بود. حالا نمی‌دانم در کار مواد مخدر بود یا جرم دیگری داشت؛ آقای خلخالی آمد اعدامش کرد. خیلی منطقه ملتهب بود. تظاهراتی هم کردند. یعنی یک راهپیمایی هم در سطح همان روستا انجام دادند. بخشی از جاده را هم بستند. معترض بودند. [لذا به ما می‌گفتند] بیرون بروید ‌این‌ها خِرخِره‌های شما را می‌جوند. چون خیلی ناراحت هستند. بالاخره یکی از افراد سرشناس آن‌ها اعدام شده بود.

ولی ما آمدیم بیرون شروع کردیم با مغازه بغلی ارتباط گرفتن. ماشین لندرور را برداشتیم و یک مقدار سیمان در آن می‌گذاشتیم. می‌رفتیم آنجا. البته قبل از آن بچه‌ها می‌رفتند نگاه می‌کردند. می‌گفتند فلان روستا دستشویی ندارد. می‌رفتیم آنجا چند دستشویی بسازیم. یا آن قسمتی که برای برداشتن آب از سرچشمه بود مشکل داشت. شیب بود. می‌رفتند دم اینجا آب بردارند، گل‌آلود می‌شد. آمدیم آنجا یک جوبی درست کردیم. جوی سیمانی که بروند آنجا آب بردارند تا آب آلوده نشود. کثیف نشود. خلاصه روزهای اول که می‌رفتیم،اهالی آنجا می‌آمدند دستشان را می‌گذاشتند به کمرشان با تعجب نگاه می‌کردند که این‌ها برای چی این کارها را می‌کنند. باورشان نمی‌شد. یعنی واقعاً باورشان نمی‌شد که از جای دیگر آمدند اینجا کار می‌کنند. در رابطه با پاسدارها خیلی تبلیغات سوء شنیده بودند که مثلا اینها آدم می‌کشند، سر می‌برند و ... . ما خیلی با احترام، با عزت با مردم رفتار می‌کردیم. آرام آرام این ارتباطات ما خیلی روان و راحت شد. در واقع ما را پذیرفتند. به طوری که از پیش‌مرگ‌های کرد هم بعداً آمدند کنار ما بودند و در آن پاسگاه خدمت می‌کردند.

همکاری ارتش و سپاه در تشکیل بسیج مردمی/ روایتی نو از فعالیت های جهادی سپاه در کردستان

اصلاً بعضی حرکت‌ها و رفتارها برای آنها تعجب بود. این را یادم است یک شب اتاقی بود در آن طبقه بالای پاسگاه کنار برج دیده‌بانی ما 10- 15 نفری آنجا نشستیم دعای کمیل می‌خواندیم. خدا رحمت کند آقای جلال افشار خیلی معنوی بود. خیلی صدای خوشی هم داشت. دعای کمیل می‌خواند. از اول تا آخر خودش گریه می‌کرد. خیلی حال خوشی داشت. ایشان شروع کرد به مناجات کردن. همه به شدت گریه می‌کردند. یکی از این پیش‌مرگ‌ها آمد در زد، ‌به لهجه کردی گفت چی شده. امام فوت کرده؟ گفتیم نه. چیزی نیست. گفت نه. چه خبر شده است. چرا به ما نمی‌گویید. امام طوری شده است. بعد گفتیم نه. مناجات است، دعاست.‌

 

*** خدمت‌رسانی به مردم محروم ***

چند ماهی شاید آنجا بودیم. دیگر ما برگشتیم. یک مقری داشتیم در زنجان که عقبه ما بود. یعنی نیروهایی که از اصفهان می‌آمدند برای جابجایی و استراحت و این‌ها چند روزی در پادگان تیپ دو زنجان می‌ماندند. چند ساختمانی در تیپ به ما داده بودند که ما در آنجا مستقر بودیم. ما سهمیه داشتیم. هر وعده غذا یک تعدادی ۵۰ نفر، ۳۰ نفر غذا به ما می‌دادند. چون ما خودمان آشپزخانه و این‌ها آنجا نداشتیم. خب ما گاهی نیروهایمان زیاد بود. گاهی کم بود. چون آنجا تقریباً یک حالت بارانداز بود. بچه‌ها می‌آمدند دو روز می‌ماندند و می‌رفتند. گاهی غذاها زیاد می‌آمد. ‌یک دیگ خیلی بزرگی هم می‌دادند. این دیگ را برمی‌داشتیم و می‌رفتیم یک منطقه‌ای بود در زنجان پله می‌خورد پایین می‌رفت. خیلی گود بود. حالا نمی‌دانم الان هست یا نیست. ولی خیلی منطقه محرومی بود. همین که ماشین ما می‌آمد سر این خیابان می‌ایستاد، از توی خانه‌ها بیرون می‌دویدند. کاسه‌ای می‌آوردند. ما هم غذاها را می‌دادیم. نان‌ بربری سبوس‌دار خیلی خوبی هم ارتش دارد. خیلی خوشمزه است. این‌ها را هم بین مردم توزیع می‌کردیم.

 

مرکز اسناد انقلاب اسلامی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین