گروه فرهنگی: شاید روزگاری برنده یا بازنده جنگ ها را سلاح ها، تعداد کشته ها و اسرا مشخص می کردند اما امروز نتیجه اصلی در میدان رسانه و در اصطلاح جنگ روایت ها مشخص می شود. در این جنگ حتی طرف بازنده نیز می تواند خود را برنده جلوه بدهد و از انفعال پیروز میدان، حداکثر سوءاستفاده را بکند. بدون شک یکی از مهم ترین ابزارها در حوزه جنگ نرم و رسانه ای، سینما است. سینمایی که می تواند زبان مشترک ملل مختلف باشد و پیامی را به صورت جهانی انتشار دهد و افکار عمومی جهان را به آن سمتی که دوست دارد، هدایت کند.
به گزارش بولتن نیوز، و همین مسأله نقطه ضعف بزرگی است که متأسفانه کشور و سینمای ما با آن مواجه است. بر خلاف سایر کشورهای جهان و علی الخصوص آمریکا که سینماگران تلاش می کنند پیش از هر چیزی منافع ملی کشور خود را در نظر داشته باشند و به اهمیت همراهی با سیاست های کشورشان واقف هستند، اغلب سینماگران ایرانی چنین دیدگاهی ندارند و اساسا مفاهیم امنیت ملی و منافع کشور را درک نمی کنند. و البته که این اشکال نه تنها به اهالی سینمای ایران بلکه به سیاست گذارن و مدیران فرهنگی کشور نیز باز می گردد.
برای مثال از زمان آغاز درگیریها در سوریه تا به امروز و حتی پیش از آن در عراق و افغانستان چندین فیلم سینمایی، سریال و مستند با کیفیت بالا و مطابق با اهداف دول غربی مخصوصا ایالات متحده تولید و پخش شده است. در نقطه مقابل این اتفاق برخورد سینما و تلوزیون ایران نسبت به پدیده مدافعان حرم و محور مقاومت را داریم که نه تنها از منظر کیفیت بلکه از جهت کمیت نیز قابل رقابت با رقبای خارجی خود نیستند. یعنی نه تنها ما نتوانسته ایم تولیدات زیاد و قابل توجهی در این حوزه داشته باشیم، بلکه حتی از منظر کیفی نیز با اشکالات بسیاری مواجه بوده ایم و آثار تولیدی به هیچ وجه توان حضور در عرصه بین المللی و ارتباط برقرار کردن با مخاطب جهانی را نداشته اند و یا اصلا تلاشی برای اکران جهانی آن ها در صورتی که از کیفیت مناسبی برخوردار بوده اند، صورت نگرفته است.
اما بالاتر گفتیم که این اشکال تنها به اهالی سینما باز نمی گردد و مدیران فرهنگی نیز باید پاسخگوی این نقد باشند. بخش خصوصی سینمای ایران که متأسفانه این روزها یا مشغول ساخت آثاری است با محوریت بدبختی و بیچارگی مردم ایران و یا کمدی های مبتذل و به درد نخور. نهادهای دولتی هم که بودجه ای را که باید به ساخت آثاری با محوریت ملی و موضوعاتی خاص اختصاص بدهند، بر اساس رفاقت و روابط سینماگران با ایشان، بذل و بخشش می کنند و در نهایت بیشتر این سینماگران نیز همانند بخش خصوصی به سمت ساخت آثار سیاه و نمایش فلاکت متمایل می شوند.
نتیجه این اتفاقات منجر به این می شود که هم مدیران فرهنگی و سینمایی و هم اکثر اهالی سینمای ایران چشم خود را به راحتی بر اتفاقاتی که در اطرافشان می گذرد، می بندند و یک واقعیت تاریخی و موضوع مهم به نام مقاومت و محور مقاومت را نادیده می گیرند. مثال بارز این نابینایی دسته جمعی را می توان در دومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی مشاهده کرد. سینماگران ایرانی نه تنها شور ملی و حضور میلیونی ملت ایران از طیف های مختلف برای تشییع این اسطوره ملی را نادیده گرفتند و واکنشی سینمایی نسبت به این پدیده باشکوه از خود نشان ندادند، بلکه در سالگرد شهادت این مرد بزرگ، بر خلاف جریان عمومی کشور و طیف های مختلف مردم رفتار کردند، ترجیح دادند که سکوت پیشه کنند و چشم خود را بر این واقعیت غیرقابل انکار ببندند.
مجموع این موارد و مثال های فراوان دیگری که درباره سینمای ایران و بی تفاوتی آن به واقعیت های جامعه ایرانی وجود دارد، این نکته را تصدیق می کند که بر خلاف ادعاهای خود اهالی سینمای ایران و مدیرانی که دائما هندوانه زیربغل ایشان می گذارند، سینمای ایران، ملی نیست. که اگر ملی بود در این دو سال و تنها از دل حماسه بزرگی که توسط مردم ایران در تشییع پیکر این شهید عزیز رقم خورد، هزاران داستان بیرون می کشیدند و با پرداختی هنرمندانه آن را به یک اثر هنری تبدیل می کردند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com