به گزارش بولتن نیوز، خودکشی در مهمانشهر رفسنجان رخ داد.در جریان خودکشی در مهمانشهر یک جوان جان خود را از دست داد و گفته می شود خودکشی در مهمانشهر به دلیل مشکلات اقتصادی برای عروسی رخ داده است.نظریه پزشکی قانونی در فرضیه خودکشی در مهمانشهر تائید نشده است.رسیدگی به پرونده خودکشی در مهمانشهر در جریان رسیدگی قضایی قرار دارد.
قرار بود به زودی کوچه محل زندگی روح الله در مهمانشهر رفسنجان چراغانی شود و برای عروسی او رقص و پایکوبی راه بیندازند.اما هفته قبل تمام آرزوهای خانواده او با دیدن جسد بی جان او در خانه روی سرشان آوار شد.
خانواده روح الله اهل افغانستان هستند و 35 سال قبل دیار خود را ترک کرده و به ایران مهاجرت کردند.آنها از اتباع قانونی هستند و روح الله که فرزند ته تغاری این خانواده است 21 سال قبل در ایران متولد شد.
ماجرای خودکشی در مهمانشهر چه بود؟
چند ماه قبل روح الله 21 ساله، دختر مورد علاقه اش را به عقد خود در آورده بود و می خواست جشن عروسی و خانه و کاشانه را مهیا کند تا بتواند زندگی خود را آغاز کند اما جیب خالی به او توان این کار را نمی داد.
هر شب دو دو تا چهار تا می کرد و هزینه ها را در ذهنش مرور می کرد اما دخل و خرجش با هم جور در نمی آمد.
صبح که می شد با یک بیل در میدان شهر می ایستاد و برای کارگری و پس انداز درآمد حلال خودش را آماده می کرد.اما این اواخر وقتی اولین سوز سرمای پاییز از راه رسید و برگ های زرد خزان یکی یکی زمین ریختند،به جای شوق حال و هوای عاشقی؛ غم بیکاری در دل روح الله جا خوش کرد.صبح که می شد او باز هم با همان بیل به میدان می رفت و ظهر که می شد ناکام از پیدا کردن کار به خانه برمی گشت.
شب قبل از فوت روح الله او مشکلاتش را با پدر و مادرش در میان گذاشت. پدر و مادر همین 2 سال قبل همه پس انداز خود را خرج عروسی پسر بزرگتر خود کرده بودند و حالا باید اندوخته خود را افزایش می دادند که این هم نیاز به زمان داشت.
صبح روز بعد جسد بی جان روح الله را در اتاق خانه شان در حالی پیدا کردند که کیسه خالی قرص برنج در کنار او افتاده بود.نتیجه آزمایش پزشکی و علت تامه فوت روح الله محمدی هنوز اعلام نشده است.
بنا بر این گزارش، تحقیقات در خصوص این پرونده در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفته است
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
هفت باغ؟
هفت آسمان؟
هفت سر پناه؟
هفت خوان؟
هفت پستو؟
هفت دالان؟
هفت موسسه خیریه؟
هفت خط؟
هفت سَر؟
هفت در هفت پرواز چارتر؟
هفتگی؟
هفت صد تومان؟
هفت صد تومان؟
هفت صد تومان؟
آری هفت صد تومان برای یک شناسنامه؟
هفت نه؟ بلکه با یک ساندویچ؟
با هفت؟ نه، با ده چایلد اینفنت؟
سوار بر طیاره؟
ورود به کیش از درب خروجی؟
برگشت 180 درجه به داخل سالن ورودی؟
و کودکانی پا برهنه؟
واویلا .......؟
همان ساعت با همان طیاره؟
برگشت به محل تولد داماد آس و پاس؟
و مرحوم امروزی؟
شناسنامه داماد فقیر، خودکشی باطل؟
شناسنامه چارتری ها دست دلال محترم!
و پُر کردن کارگو توپولوف از کالا؟
برای از ما بهتران؟
به سمت کرمان و غیره؟
شناسنامه می خریم همه جوره؟
و شناسنامه باطل می کنند،
وقتی که تمکن مالی داماد ناجوره؟
پرواز کن توپولوف با ماری پشت ترولی؟ ۱
پرواز کن داماد،
با مارهای هفت خط پشت هفت آسمان؟
و کوههای انباشت ثروت خطه کویر؟
دیر وقت است و قلم جلوتر نمی رود،
چشم مسافر چو بر جمال تو اُفتد/
عزم رَحیلَش بدل شود به اقامت/
حاج قاسم جان رفتی،
اما اگر بلعیدن و روفتن ثروت برخی نبود،
جوانک داماد، چه بسا اکنون زنده بود،
۱ - در همین پرواز باصطلاح اسیری!
ماری خوش خط و خال، جلوه ای کرد
و به پشت پارتیشن گریخت!
العاقل یکفیه الاشاره