به گزارش بولتن نیوز، زمانی که داشت با مرد همسایه حرف می زد، مأموران پلیس سر رسیده و او را در مقابل چشمان پیرمرد دستگیر کردند. یکی از مأموران به مرد همسایه گفت: «چه چیز می خواست از شما؟» پیرمرد که حسابی جا خورده بود، در حالی که از مرد جوان چشم بر نمی داشت، بدون اینکه به مأمور پلیس نگاه کند گفت: «قابلمه. برای مجلس ترحیم مرد همسایه!»
مأموران متهم را سوار خودرو پلیس کردند و از محل بردند. پیرمرد مانده بود و قابلمه بزرگی که قرار بود از غذای مجلس ترحیم همسایه پُر شود.
قرار بود برایشان ناهار بیاورد. مرد همسایه که خانواده شلوغی دارد از میان قابلمه ها بزرگ ترینش را جدا کرد و به او داد.
ساعت از نیمه روز گذشت و بساط ناهار به جای پلو با مرغ، چند عدد تخم مرغ نیمرو شده ای بود که داخل تابه رویی نیم بند شده بودند. ناهار گذشت و کم کم آواز شام از زبان زن همسایه سر داده شد. نه خبری از قابلمه بود و نه پلو مرغ مجلس همسایه. بیرون که آمد همسایه های دیگر را دید که آن ها هم منتظر غذای مجلس همسایه بودند. نه خبری از مرد جوان بود و نه اثری از قابلمه هایشان.
پسر جوان همین که در حیاط را باز کرد، با تعداد زیادی از همسایگان روبه رو شد. برای دقایقی کوتاه هیچ کس حرفی نمی زد. یکی از بزرگ ترها به پسر همسایه سلام کرد و به او تسلیت گفت. پسرک سرش داشت شاخ درمی آورد. چند گام بیرون گذاشت و به سمت چپ و بعد هم به سمت کوچه نگاهی انداخت.
از مرد همسایه پرسید: «تسلیت برای چه چیز؟» تا فهمید پدرش فوت شده است با تعجب به داخل حیات برگشت و در را نیمه باز گذاشت. صدایش کمی ضعیف به گوش می رسید انگار که داخل اتاق رفته باشد گفت: «همسایه ها در خانه جمع شده اند و می گویند تو مردی»
زمانی طول نکشید که صدای لخ لخ دمپایی که روی موزاییک های سرد حیاط کشیده می شد، تو أم با چند سرفه شنیده شد. همسایگان همه منتظر بودند تا ببیند این سناریو آخرش به کجا ختم می شود.
مردی که صبح خبر مرگش را شنیده بودند در چهارچوب حیاط ایستاده بود.
از زمانی که مأموران دستگیرش کرده بودند به شدت نسخ سیگار بود. دائما خودش را جمع می کرد. گاهی به یک نقطه خیره می شد و انگار که در حال یوگا باشد، تکان نمی خورد.
پلک هایش نیمه باز بودند و حرکت هایش هم کند بود. می گفت چند سالی است که معتاد است. خودش نمی دانست که چگونه این فکر به ذهنش رسیده اما برای تأمین بساط موادش آن را عملی کرده است.
مرگ یکی از اهالی محل را دست آویزی قرار می داد تا بتواند همسایگان را با شگردی جدید تلکه کند. شگردی که عنصر تشکیل دهنده آن اعتماد، وسوسه و غذای گرم بود.
فرمانده انتظامی مشهد روز گذشته در تشریح پرونده سرقتی عجیب در یکی از محلات منطقه توس گفت: اواخر هفته گذشته افرادی به کلانتری معراج مراجعه کردند و مدعی شدند فردی به بهانه فوت ساختگی همسایه آن ها، قابلمه های این افراد را سرقت کرده است.
سرهنگ حسین دهقانپور ادامه داد: ماجرای پرونده تشکیل شده در دایره تجسس کلانتری معراج از این قرار بود که متهم به چند خانه در یکی از خیابان های منطقه توس مراجعه می کند و مدعی می شود یکی از همسایگان به تازگی فوت شده است.
او که خود را یکی از بستگان نزدیک مرحوم معرفی کرده بیان می کند به دلیل کرونا از برگزاری مجلس ترحیم معذور هستند و برای همین قرار است که غذای مجلس را به صورت بیرون بر میان همسایگان آن مرحوم پخش کنند.
مال باختگان نیز برای دریافت غذا قابلمه های خود را به متهم تحویل می دهند. سارق این پرونده برای اینکه همسایگان به او شک نکنند در یک کاغذ مشخصات و تعداد نفرات آن ها را می نویسد و بر روی قابلمه می چسباند. یک روز از این ماجرا می گذرد و همسایگان به سراغ نشانی خانه همسایه مرحوم شده می روند و در کمال ناباوری او را زنده می بینند.
به گفته این مقام ارشد انتظامی مشهد، مأموران دایره تجسس کلانتری معراج متهم را که مردی 30 ساله است شامگاه پنجشنبه در حالی که در خیابان زمان بولوار توس مشغول گرفتن یک قابلمه بزرگ از مردی سال خورده بود دستگیر کردند.
سرهنگ دهقانپور ادامه داد: متهم در بازجویی های پلیسی تاکنون به سرقت 20 قابلمه از 13شهروند اعتراف کرده است. این فرد معترف شده است که قابلمه ها را برای تأمین هزینه مواد مخدرش به چند مال خر اموال مسروقه فروخته است. متهم پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی روانه دادسرا شدهاست.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com