ای رحمت خداوند بر آدمیان! با کدام کلمه میتوان ماتم فقد تو را توصیف کرد؟ کدام واژه است که در برابر سنگینی غم معراج همیشگی تو، زانو نزند؟ کدام دلی است که در فراقت، از تپش نایستد؟
به گزارش بولتن نیوز، گفتوگو با حجتالاسلام دکتر محمدرضا جباری و دکتر علیرضا واسعی، استادان تاریخ اسلام درباره ویژگیهای سیره پیامبر اعظم(ص)، امام علی بن موسی الرضا و امام حسن مجتبی علیهما السلام
خورشید روزهای پایانی ماه صفر، هنگامی در افقی خونرنگ ناپدید میشود که مسلمانان، سوگوار یتیمی خویشاند؛ سوگوار عروج رسولی که پدرانه به فکر آنها بود و با مهربانیاش، غبار غم را از صورت مؤمنان پاک میکرد. ای رحمت خداوند بر آدمیان! با کدام کلمه میتوان ماتم فقد تو را توصیف کرد؟ کدام واژه است که در برابر سنگینی غم معراج همیشگی تو، زانو نزند؟ کدام دلی است که در فراقت، از تپش نایستد؟ این شبها، بر کوچههای مدینه گرد غریبی پاشیدهاند. فاطمه(س) سوگوار میشود و امیدوار؛ امیدوار از اینکه مدتی بعد، نخستین فرد از خاندان رسالت است که با خیرالبشر دیدار میکند. ای والا پیامدار! ای مهربان پیامبر! نمیدانیم در غم هجران تو مویه کنیم یا در داغ جگر صدپاره فرزندت، سبط اکبر، حسنالمجتبی(ع) ناله سر دهیم؟ اما این دو مصیبت عظما، پایان محنت نیست که فراقی دیگر در راه است؛ در غربت توس، در محاصرهای که فرزند هارون برای عالم آل محمد(ص) تدارک دیده، علی بن موسیالرضا(ع)، چشم انتظار آخرین دیدار با فرزند دلبند است و پس از آن، عروج و ملاقات با معبود. وصف این غمها، با دایره محدود واژگان میسر نیست. این داغ، داغی ابدی است که دل هر انسان آزادهای را آزار میدهد؛ آجرکا... یا صاحبالزمان(عج).
اصول سهگانه دعوت در سیره حضرت ختمیمرتبت(ص)
گفتوگو با دکتر علیرضا واسعی، استاد تاریخ اسلام درباره ویژگیهای شخصیت و نوع دعوت پیامبرخدا(ص) که آن حضرت و دین او را از دیگر پیامبران و ادیان متمایز میکند
حمیدرضا حلاجیان – رحلت جانسوز حضرت ختمیمرتبت، محمد مصطفی(ص)، بزرگترین مصیبت تاریخ بشریت است؛ آن پیامبر رحمت که از سر مهر و عطوفت، چتر محبت را بر سر بندگان خدا میگسترد و ایمان و تقوا را زیر سایه این مهر الهی، به فرزندان آدم هدیه میکرد. بیتردید جامعه انسانی، با همه تاریخ عریض و طویل خود، هیچگاه وجود چنین راهبری را تجربه نکردهبود و پس از رحلت آن یگانه نیز، دیگر کسی همانند وی به عرصه گیتی پای نگذاشت. خداوند، محمدمصطفی(ص) را از سر رحمت به راهنمایی بشر فرستاد و او، طی 23 سال نبوت خویش، عالیترین درسهای انسانیت را به انسانها آموخت؛ درسهایی که اگر نوعِ بشر آنها را مورد توجه قرار دهد و برای تطمیع نَفْس سرکش، از آن گوهرهای نایاب رو برنگرداند، زمین بهشت برین خواهد شد و آدمیت به کمال مطلوبی که حضرت حق برایش تدارک دیدهاست، دست خواهد یافت. جایگاه پیامبرخدا(ص) نه فقط به واسطه ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی، بلکه از منظر پیام دعوت و نوع هدایت مردم، ممتاز و منحصر به فرد است؛ جایگاهی که باید آن را نمونهای از اعجاز الهی بدانیم؛ اعجازی که خود میتواند راهنمایی برای راهیابی انسانها در مسیر تعالی باشد. برای آشنایی بیشتر با شاخصها و محتوای این دعوت و در آستانه سالروز رحلت پیامبرخدا، حضرت محمد(ص)، با دکتر علیرضا واسعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و پژوهشگر حوزه تاریخ و تمدن اسلام، گفت وگو کردیم. او در سخنانش، دعوت پیامبرخدا(ص) را «انگارهای معجزهگون در تاریخ بشری» خواند و از «تأکید بر توحید»، «کرامت و عزت انسان» و «عدالت و برابری» به عنوان بنمایههای اساسی دعوت آن حضرت یاد کرد.
پیامبرخدا(ص) چه جایگاهی نسبت به دیگر انبیای الهی دارد؟ آیا این جایگاه بر نوع دعوت آن حضرت اثر میگذارد؟
بر اساس متون دینی و روایی، پیامبران پرشماری از طرف خداوند، برای راهنمایی و هدایت آدمیان برانگیخته شدند؛ اما سطح اثرگذاری و نقشآفرینی آنها یکسان نبودهاست. برخی از آنان، در نهایت، انسانهای بانفوذی بودند که توانستند با بهرهگیری از زمینهها، فرصتها و امکاناتِ در اختیار، مردم جامعه خود را به سوی اهدافی مشخص رهنمون شوند و عملاً، دامنه فعالیت و دعوت آنان، به محیط و حداکثر، زمانهای که در آن میزیستند، محدود ماند و بیش از آن که به توانمندیهای خارقالعاده و نبوغ متمایز خود متکی باشند، همچون حلقهای در زنجیره انسانی زمان خود وارد و مانع گسست تاریخی و اجتماعی جامعه خویش شدند. اما دسته دوم انبیای الهی، انسانهایی خاص هستند که جریان میسازند و قدرتی که پروردگار در اختیار آنها قرار میدهد و نیز با نبوغ و تواناییهای خارقالعاده و فراتر از آدمیان دیگر که باز هم موهبت الهی است، در تغییر مسیر تاریخ اثر میگذارند و ریل تاریخ، با وجود آنان جابهجا میشود و تغییر مسیر میدهد. اینان، گرچه زاده زمان و زمانه خویشاند، اما نه از نظر شخصیتی محصول آن زمانه هستند و نه از حیث کارکرد و نقش تابع آن؛ بلکه بر زمان و زمانه مسلط هستند و با نبوغ و تدابیر خود، چه آنکه مبتنی بر دادههای وحیانی باشد یا هوشمندی و فرزانگی شخصی، جامعه را به سویی که میخواهند، پیش میبرند. این دست از آدمیان، افرادی هستند که کسی نمیتواند جای آنان را بگیرد. پیامبرخدا(ص) در این طبقه جا دارد و جدای از باورهای اسلامی، آن حضرت انسانی متمایز، قهرمانی با اراده و شخصیتی فراتر از دیگران، حتی برتر از همه پیامبران بود؛ چنان که در روایات اسلامی بر این نکته تاکید فراوان شدهاست.
به نظر میرسد بنیان نهادن اساس تمدن بزرگ اسلامی، آن هم در جغرافیایی که در حصار جاهلیت گرفتار بود، دلیلی قوی برای تأیید مطلبی باشد که به آن اشاره کردید.
همینطور است. پیامبرخدا(ص) در جامعهای جاهلی، بدون امکانات رسانهای و با نبود کمترین تعاملات سیاسی و اجتماعی، به طراحی جامعه و شکلدهی تمدنی دست زد که در حد معجزه قابل شناسایی است. شاید بیش از هر چیز، این الگوی دعوت ایشان بود که توانست پیروزیهای پیاپی و مستمری را به دنبال آورد؛ دعوتی که از نظر شکل، صورت، ساختار و محتوا مدبرانه، هوشمندانه و قابل توجه و بررسی است؛ شکل و ساختاری اصولی، روشمند، همراه با پشتکارِ نستوهانه و مومنانه که توانست در اندک زمانی، مردم زمانهاش را به سوی خود بکشاند و انظار آنان را به سوی خویش جلب کند. برخی از جنبههای این دعوت، با توجه به زمانه دوران حیات ظاهری پیامبر(ص) و نیازهای آن طراحی شد؛ اما بیتردید، بخش دیگری از آن که اتفاقاً بخش مهم راهبردی دعوت اوست، بر تمام تاریخ بشری اثر گذاشته و میگذارد.
بخش دوم دعوتی که به آن اشاره کردید، یعنی همان دعوتی که در تمام عصرها و برای همه نسلها، کاربرد دارد و در مسیر زمان جاری است، از چه ویژگیهایی برخوردار است؟
دعوت رسولخدا(ص)، در همه ابعادش، بهواقع انگارهای معجزهگون در تاریخ بشری است. اما اگر بخواهیم آن را در فضایی که مورد اشاره قرار دادید، بررسی کنیم، باید بگوییم که دعوت نبوی، با رویکردی انسانی و جهانی(رحمة للعالمین) معطوف بر سه اصل بنیادین است؛ اصولی که برای همه آدمیان و در همه دورانها، به مثابه آرمانی والا محسوب میشود؛ نخست: توحید و نفی همه خدایان دیگر، دوم: کرامت انسانی، عزت شخصیتی و احترام اجتماعی و سوم: عدالت و برابری انسانها در مقابل قوانین و بهرهمندی از حقوق. همه اصول و ارزشهای دیگر اسلامی، از این سه اصل ریشه گرفته و بالیدهاست و نفی و طرد هر یک از اینها، به معنای نفی و رد اساس دعوت اسلامی است. تاکید بر توحید، نه به معنای تنزیه خداوند از شریک و همباز که البته در جای خود مهم و پرداختنی است، بلکه بیش از هر چیز، به معنای نفی خدایگان و طاغوتها در رویکرد انسانی - اجتماعی و مبارزه با هرگونه تلقی و تصور خدایی در زمین است؛ به همین سبب در قرآن، مکرر از نفی اربابان سخن به میان آمده است. دیگر اصول اسلامی نیز، از دل همین اصل توحید گرفته میشود. کرامت و عزت انسانها، ورای هر رنگ و خون و تعلقات عارضی، دیگر چیزی است که در دعوت پیامبر(ص) برجستگی دارد. آن حضرت، بر پایه دادههای قرآنی، خود را بشری همانند دیگران میشناساند که تنها به وی وحی میشود؛ انسانی که صاحب کرامت و عزت است. خصوصیتی که انسانها را همانند هم و نزدیک به یکدیگر قرار میدهد و تا حد برادری پیش میبرد. عدالت و برابری، در برخورداری از حقوق و امکانات اجتماعی و نفی هرگونه تبعیض، دیگر اصل مورد عنایت در دعوت پیامبرخدا(ص) بود که خود پیامی جهانی و مطلوب است و هیچ انسانی را نمیتوان پیدا کرد که نسبت به آن دغدغه و تعلق نداشته باشد.
احیای سنت نبوی در سیره عملی ثامنالحجج(ع)
گفتوگو با حجتالاسلام دکتر جباری، استاد تاریخ اسلام درباره روشهای امامرضا(ع) برای بازآموزی معارف اصیل اسلامی به جامعه و مبارزه با انحرافات
جواد نوائیان رودسری – شهادت مظلومانه امام رضا(ع)، در غربت توس و به دست مأمون عباسی، بر توطئه شوم پسر هارون خط بطلان کشید. مأمون به خیال خود میخواست با انتصاب اجباری ثامنالحجج(ع) به مقام ولایتعهدی خود، در یک عوامفریبی آشکار، امام(ع) را همراه خود در آن حکومت جابرانه جلوه دهد؛ اما امام رضا(ع)، با قرار دادن شرط عدم دخالت در امور حکومتی و عزل و نصبها، مأمون را بهشدت در ورطه استیصال قرار داد؛ آنگونه که او درصدد حذف امام(ع) برآمد و چهره واقعی حکومتش، بر همگان آشکار شد. به این ترتیب، شهادت امام رضا(ع)، هر چند سوگی جاودانه و غمی همیشگی را در قلبهای مؤمنان برجا گذاشت، اما اسباب یک پیروزی بزرگ را هم، برای جناح حق فراهم کرد. نکته بسیار مهمی که باید در بررسی وقایع مربوط به شهادت ثامنالحجج(ع) درنظر بگیریم، دغدغهای اصیل است که آن حضرت در تمام سالهای دوران امامت و همچنین، مراحل سفر خود از مدینه تا مرو، بر آن تأکید داشت؛ اینکه سنت پیامبرخدا(ص) باید احیا و بدعتها باید از جامعه اسلامی زدوده شود. این دغدغه، دغدغه تمام امامان معصوم قبل و بعد از علی بن موسیالرضا(ع) نیز بود و اصولاً مبنای تبلیغ و دعوت آن بزرگواران محسوب میشد. در آستانه سالروز شهادت مظلومانه امام رضا(ع)، در گفتوگویی با حجتالاسلام دکتر محمدرضا جباری، استاد و محقق تاریخ اسلام، به بررسی مصادیق این دغدغه اصیل در سیره ثامنالحجج(ع) پرداختیم.
یکی از نکاتی که در سیره امام رضا(ع) قابل توجه و بررسی به نظر میرسد، تأکید آن حضرت بر بازگشت به سنت نبوی و زدودن غبار بدعتها از پیکر جامعه اسلامی است؛ لطفاً درباره این مسئله، توضیحاتی را ارائه کنید.
موضوع شیوع بدعت در جامعه اسلامی، پس از رحلت پیامبرخدا(ص) یکی از حقایق غمانگیز تاریخ اسلام است. این مسئله بهویژه در دوران معاویه، بهشدت گسترش یافت. میدانیم که او افرادی را مأمور جعل حدیث کردهبود و افزون بر این، میکوشید تا برای سنت نبوی در جامعه اسلامی، بدیلی بتراشد و با این بدیلسازی فرهنگی، به نوعی سنتهای مجعول، منحرفانه و حتی جاهلی را در جامعه شایع کند. این اقدامات، باعث شد که متأسفانه مسئله بدعت در برابر سنت در جامعه اسلامی قدرت بگیرد و روندی رو به رشد داشتهباشد. بدیهی است که ائمه معصومین(ع) بر اساس رسالتی که داشتند، به مقابله با این بدعتها برخیزند. امیرمؤمنان(ع) نسبت به این مسئله بسیار دغدغهمند بود؛ در خطبهای که از آن حضرت در جلد هشتم کتاب اصول کافی نقل شدهاست، امام(ع) به 27 مورد بدعت که بعد از رحلت پیامبر(ص) شایع شد، اشاره میکند و یکی از اهداف و آرزوهای خودش را، از میان برداشتن این بدعتها میداند. در دوران امام حسن مجتبی(ع) نیز، همین را میبینیم؛ بهخصوص زمانی که در مدینه حضور دارد، مبارزه گستردهای با دستگاه تبلیغاتی معاویه، بر سر این بدعتها آغاز میکند. در ماجرای امام حسین(ع) و واقعه خونین کربلا هم، اصلاً علت قیام، شیوع همین بدعتها و لزوم امر به معروف و نهی از منکر بود. بعد از آن هم تا دوران امامت امام رضا(ع) و پس از آن نیز، وضع همین است و احیای سنت نبوی، دغدغه اساسی ائمه(ع) محسوب میشود.
اگر بخواهیم در سیره امام رضا(ع) درباره این موضوع، مصادیقی را ارائه کنیم، کدام رویدادها قابل ارائه هستند؟
امام رضا(ع)، در ایام حضور در مدینه، بر اساس شیوه پدران بزرگوارش و رسالتی که به عنوان امام امت بر دوش دارد، به نفی بدعتها میپردازد. در ماجرای انتقال اجباری آن حضرت از مدینه به مرو، ثامنالحجج(ع) برای آخرینبار به زیارت مرقد پیامبرخدا(ص) میرود و با آن حضرت وداع میکند؛ صرف نظر از پیام این اقدام به مردم، یعنی سفر بیبازگشتی که پیش روی امام رضا(ع) قرار دارد، آن حضرت میخواهد به همه نشان دهد که ملجأ و مبدأ اعتقادات مسلمانان، سیره و سنت پیامبرخدا(ص) است و آنان که در پی انتقال اجباری او به مرو هستند، درواقع برخلاف این سنت رفتار میکنند. در طول مسیر، به هر جا که میرسد، این مسئله را در قالب سخنان و رفتارهای مختلف و گوناگون، به مردم عرضه میکند؛ در نیشابور با روایت حدیث «سلسلةالذهب» عملاً به مردم یادآوری میکند که سنت و سیره پیامبر(ص) متروک ماندهاست و برای زدودن بدعتها، راهی جز تمسک به خاندان عصمت و طهارت و ائمه معصومین علیهمالسلام نیست. مشابه این جریان را در قضیه بیعتکردن با امام رضا(ع) در ری میبینید؛ آن حضرت برخلاف شیوه متداول، بیعت با مردم را با همان روشی انجام داد که مطابق با سیره نبوی بود. یکی دیگر از مصادیق توجه عملی امام رضا(ع) به احیای سنت پیامبرخدا(ص)، نوع رفتار آن حضرت در ماجرای اقامه نماز عید فطر در مرو است؛ البته برخی گفتهاند نماز عید قربان بوده است؛ اما تفاوتی در اصل بحث ما نمیکند؛ مردم بیرون اقامتگاه امام(ع) منتظر هستند که ایشان با همان شیوه و روش خلفای اموی و عباسی و حکمرانان آنها از خانه بیرون بیاید و عازم اقامه نماز عید شود؛ سوار بر اسب، ملبّس به لباسهای فاخر و همراه با تبختر خاصی که در میان این دودمانها شایع بود؛ اما چنین نشد. امام رضا(ع) با پای برهنه از منزل بیرون آمد، در حالی که لباس سفید و سادهای بر تن داشت و عمامهای سفید و معمولی به سر بسته بود؛ چند گام حرکت میفرمود و سپس میایستاد و تکبیر میگفت. وقتی از امام(ع) درباره این روش پرسیدند، فرمود که سنت جدم، پیامبرخدا(ص) است. با این رفتار، هم اصل سنت نبوی را به مردم نشان داد و هم متذکر شد که روش حاکمان، چقدر با اصل تعالیم اسلام فاصله دارد و درواقع، چه بسیار گرد و غبار بدعت، روی آنها را پوشاندهاست.