گروه IT: این نمودار بالا که توسط اعتمادآنلاین تهیه شده و محل برداشتهایی توسط مخاطب قرار میگیرد، پر از اشکال است.
۱-«رفاه کشورها تابع قدرت تهیه سبد متنوعی توسط درآمد اشخاص است که «رایج» است توسط مردم آن کشور مصرف شود.»
به گزارش بولتن نیوز، امین کاوئی کارشناس مسائل اقتصادی طی یادداشتی نوشت:این «سبد» مورد اشاره مجموعه متنوعی از کالاها و خدمات اعم از خوراکی و آشامیدنی، اجاره مسکن، حملونقل، پوشاک و... است، خرید گوشی موبایل هم سهم کمی در آن ایفا میکند.
برفرض اگر هم گوشی آیفون هم خریده شد، با باقی نیازهای مصرفی چه باید کرد؟
پس این نوع مقایسه از نظر علمی ارزش خاصی ندارد.
۲-«آیفون کالای قابل تجارت است».
پس قیمت اسمیِ آن در همهجای جهان کم و بیش یکسان است.
اما درآمد اسمیِ دو کشور متفاوت با وجود قدرت خرید مشابه ممکن است یکی نباشد.
برای همین با مقایسه
«قدرت خرید آیفون» فکر میکنیم که یکی از دیگری مرفهتر و پردرآمدتر است، در حالیکه اینطور نیست.
برای همین است که با دیدن جدول فوق به اشتباه برداشت میکنیم رفاه مردمِ
«آمریکا» حدود دو برابر مردم
«امارات متحده عربی» است، در حالیکه این دو کشور از نظر
«درآمد ناخالص ملی سرانه» که ملاک رفاه است، یکسان هستند و حتی کمی وضع رفاه امارات متحده عربی بهتر هم هست.
این تفاوت برای کشور ما که نسبت به بسیاری کشورها در جهان ارتباط تجاری و سرمایهای به نسبت ضعیفتری با دیگر کشورها دارد، بسیار شدیدتر و مشهودتر است.
پس باز هم این مقایسه فوق دارای اشکال است.
۳-«حداقل دستمزد معادل میانگین دستمزد نیست پس لزوما هم ربطی به رفاه ندارد.»
توضیح داده بودم که با بالا بردن حداقل دستمزد لزوما نمیتوان مردم را مرفه کرد.
حداقل دستمزد نوعی قیمتگذاری دستوری در بازار کار است که میتواند ربطی هم به واقعیتهای اقتصاد نداشته باشد و تنها موجب بیکار ماندن افراد جویای شغل شود.
همچنین فاصله نسبی حداقل دستمزد با دستمزدهای واقعی بازار را نمیدانیم،
هم نمیدانیم چه تعداد از افراد جامعه به اصطلاح «حداقلبگیر» هستن.
پس همینطور که ملاحظه میشود، مقایسه قدرت خرید براساس حداقل دستمزد نیز اعتبار چندانی ندارد.
۴-«نرخ ارز و تورم لزوما همزمان تغییر نمیکنند.»
به خصوص در کشورهای با درآمدهای نفتی دولتها مثل ایران، رشد نرخ ارز با تغییرات تورم داخلی همزمان و همراستا رخ نمیدهد و ممکن است مثل سالهای ۸۱-۹۰ شاهد سقوط مداوم و مثل سالهای ۹۶-۹۹ شاهد صعود مداوم نرخ ارز حقیقی باشیم.
در این شرایط قیمت «آیفون» که کالای قابل تجارت است با رشد نرخ برابری ارز مستقیما بالا میرود اما ممکن است هنوز دستمزدها به خاطر عدم تخلیه کامل تورم بالا نرفته باشد.
در همین شرایط موقتا ممکن است مقایسه ارزش اسمی دستمزدها با قدرت خرید «آیفونی» ما را به خطا ببرد، چون قیمت آیفون فورا زیاد شده است، اما دستمزدها هنوز فرصت تعدیل و افزایش را پیدا نکردهاند.
۵-«آیفون تنها یک مورد کالا است.»
ممکن است به دلیل شرایط خاص تحریم تجاری و بانکی یا عوارض و ممنوعیتهای گمرکی بر تجارت کالاهای خاص (که ما اکنون درگیر هر دو آنها هستیم) تجارت آن کالا با اختلال مواجه شود. طبیعتا اگر کالا وارداتی باشد با افزایش قیمت نسبت به قیمت جهانی مواجه میشود.
خصوصا کالایی مثل «آیفون» که محدودیتهای زیادی بر سر تجارت آن وجود دارد.
در این شرایط طبعا مقایسه قدرت خرید «آیفونی» پرخطاتر است.
۶-«تفاوتهای مالیاتی»
در کشور ما مالیاتها (به خصوص مالیات بر کل درآمد خانوار) عملا وجود ندارد، در عوض در بسیاری از کشورهای غربی و آمریکای شمالی مالیاتها تا ۴۰٪ درآمد هم میرسد و برای درآمدهای پایینتر به تناسب درصدی از درآمد صرف مالیات بر درآمد میشود.
همچنین «مالیات بر مصرف و ارزش افزوده» هم وجود دارد که قیمت خردهفروشی داخلی را گرانتر از قیمت عمدهفروشی صادراتی میکند.
پس «تفاضل درآمد و درآمد قابل تصرف موثر خانوار» تفاوت جدی بین ایران و سایر کشورها دارد و مقایسه دقیق باید بعد از کسر مالیات بر درآمد و درنظرگرفتن مالیات بر مصرف صورت گیرد.
۷-«اشتباهات محاسباتی....»
از همه موارد بالا هم بگذریم، در آمریکا با حداقل دستمزد فدرال ۷.۲۵ دلار ساعتی است که با فرض ماهیانه ۱۷۶ ساعت کار و قیمت هزار دلاری آیفون
(بدون هیچگونه مالیات) «۱۸ روز کاری» خرید آیفون طول میکشد و حتی با مفروضات خود نویسنده هم جور درنمیآید!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com