گروه فرهنگی: حمید رسایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و مدیرمسئول هفتهنامه 9 دی، در یادداشت پیش رو به انتقاد از صداوسیما و بهویژه صداوسیمای علی عسگری پرداخته و آورده است: صداوسیما بیشک در سایه مدیریت ضعیف و غیراصولی خصوصاً در سالهای اخیر، معضلاتی اساسی دارد که هر فردی در مسند ریاست آن بنشیند قطعاً با آنها دستبهگریبان خواهد بود؛ اما هرروزی که از دوره مدیریت فعلی بر این کشتی بهگلنشسته میگذرد خسارتی مضاعف است بر روی خسارات قبلی و مادامیکه این نگاه در این مسند است هیچ امیدی به بهبود اوضاع رسانه ملی نخواهد بود که انشالله با تغییر لازم، روند اصلاحی آن آغاز شود.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
برخی شنیدههای غیررسمی حکایت از تغییر در مدیریت سازمان صداوسیما دارد. در برخی محافل نام پیمان جبلی معاونت برون مرزی صداوسیما به عنوان گزینه جایگزین شنیده میشود؛ هر چند این گزینه قطعی نیست اما روند انتصابات سالهای اخیر رهبر انقلاب و تاکید ایشان بر انتصاب افرادی از درون سازمانها یا نهادها، احتمال اینکه فرد جایگزین علی عسگری از میان مدیران و نیروهای درون صداوسیما انتخاب شود را بالا برده است.
مدیریت علیعسگری بر سازمان بزرگ صداوسیما انتقادات زیادی را بهویژه از سوی جریانات انقلابی به همراه داشت. انتقاداتی که پرداختن به آن سرفصلهای متعددی را شامل میشود. اکنون که احتمال تغییر و جابجایی رئیس صداوسیما زیاد شده، خوب است به طور خلاصه به گوشه ای از این انتقادات که جمعبندی برخی نقطهنظرات خواص دلسوز است، به صورت نکات اجمالی اشاره کنیم.
۱. مشخص نیست هدف و غایت کنشها و رفتارهای رسانه ملی چیست؟! این مهم را در موارد عدیده میتوان ملاحظه کرد؛ همچون سردرگمی در دوگانههای مختلف. فی المثل رسانه ملی در اینکه صدای مردم باشد یا روابط عمومی دولت بهویژه دولت حسن روحانی که از مقبولیت اجتماعی برخوردار نبود، تکلیفش با خودش مشخص نبود! یا صداوسیما همواره در ااین دوگانه که دانشگاه عمومی باشد یا سخیفترین ابزار سرگرمی، سردرگم است!
۲. فقدان هرگونه ارتباط معنیدار و سیستمی میان راهبردهای کلان نظام و رفتارهای رسانه ملی در ساحات فرهنگی و سیاسی.
۳. وجود انگیزههای شخصی و جناحی در پس قاطبه تصمیمات سازمانی. این اتفاق تلخ عمدتاً از انتساب تیم مدیریتی کنونی به یک جریان سیاسی محافظهکار در کنار فقر شدید، تخصص و سابقه رسانهای و قشریت غیرقابل انکار این عزیزان نشأت گرفته است.
۴. مغایرت یا مخالفت با منویات رهبری در حوزه امنیت ملی. در سالهای گذشته، صداوسیما در مواضع مرتبط با برجام و مذاکرات هسته ای نه تنها منویات صریح رهبر انقلاب (اعم از خطوط قرمز، مطالبات و دستورالعملهای مکتوب) را پیگیری نکرد، بلکه به شکلی غیرقابل کتمان تمام سخنرانیهای رهبری را پس از روز بیانات با ارسال به آرشیوی اختصاصی، بایکوت کرد و حق بازخوانی آنها توسط ملت را به شکلی از مردم ایران سلب کرد. این رویکرد غلط اما معنیدار سبب شد تا به رغم تصریحات اکید و خط قرمزهای مصرح رهبر انقلاب برای مذاکرات و توافقات هستهای، بخش زیادی از مردم با فراموشی آن مواضع حکیمانه، در کنار پمپاژ بیسابقه توپخانه رسانهای دشمنان، تصور کنند که عدول از خطوط قرمز و نیل به ناکجاآباد در دولت قبل، محصول همنوایی پنهان رهبر انقلاب با کسانی است که تعمدا چرخ اقتصاد ملی را فلج کرده و انقلاب اسلامی را به سمت استحاله در نظام سلطه پیش بردند!
۵. کاوش در دادههای رصدی صداوسیما از میزان جذب مردم به برنامههای این رسانه حاوی حکایتی بسیار مهم و البته تأسفبار است. در صدر مفاخر رسانه ملی این گزاره وجود دارد که «قاطبه مخاطبان تلویزیون را بینندگان برنامههای حوزه سرگرمی و اصطلاحاً FUN تشکیل میدهند.» تولیداتی همچون خندوانه، دورهمی، نود و استفاده از سلبریتیهای مسالهدار تا برنامههایی با رویکرد شرطبندی به اقرار صریح صداوسیما طی سالهای اخیر با اختلافی فاحش در صدر پرمخاطبترین تولیدات صداوسیما بوده است.
در واقع راهبرد نانوشته صداوسیما که مدیران حاکم بر آن، هرگز حاضر به دفاع علنی از آن نبوده و نیستند؛ جذب مخاطب به هر قیمتی بوده و این سوگیری آشکار، منتهی به این درد بینهایت گشته است که اکنون به اقرار مدیران این رسانه؛ عُمده مخاطبانش، یک هزارم آن میزانی که نیاز هذل و هجو و شوخی خویش را با صداوسیما ارضاء میکنند، عنایتی به بخشهای جدی رسانه ندارند.
در مقابل هیچ راهبرد روشنی در صداوسیما برای تولید برنامههای فاخر و جذاب و هدفمند در دفاع از نظام، آرمانهای نظام و سیاستهای کلان آن وجود ندارد.
۶. نارضایتی تمام طیفهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از عملکرد و مواضع رسانه ملی، یکی از نقاط تاریک وضعیت کنونی صداوسیماست. بدین معنی که اگر هر کدام از رسانههای رقیب یا دشمن، مخاطبینی برای خود انباشتهاند که به هر دلیلی از عملکرد آن رسانه راضیاند؛ در اینجا هیچ طیفی از مخاطبین صداوسیما از عملکرد این رسانه رضایت ندارد. از ضدانقلاب تا انقلابی؛ هیچ کدامشان نمیتوانند صداوسیمای جمهوری اسلامی را صدای رسای تفکر خود تلقی نمایند. این اتفاق نتیجه فقدان پایبندی ایدئولوژیک به راهبردهای انقلاب اسلامی و محصول حاکمیت نگاه غیرانقلابیای است که همواره در پی ساکت نگاه داشتن خط نفاق داخلی است. ظاهرا راهبرد صداوسیما این است که نه میخواهد صدای ضدانقلاب باشد و نه البته میخواهد صدای انقلاب باشد!
۷. ممنوعالتصویری و حذف هدفمند، برنامهریزی شده و تعمدی سخنگویان و کارشناسان فاضل منتسب به جبهه انقلاب اسلامی از تریبون صداوسیما؛ نظری ساده به وضعیت کارشناسان و تریبونداران کنونی صداوسیما به وضوح حکایت از ممنوعیت استراتژیک حضور کسانی بر روی آنتن تلویزیون دارد که پیگیر مطالبات و منویات رهبر انقلاب در حوزههای فرهنگی و سیاسی هستند. همچنین حذف هوشمند و برنامهریزی شده قاطبه نیروهای انقلابی منتقد وضع کنونی فرهنگی کشور بهویژه منتقدان صداوسیما در همین راستاست.
۸. بحران دیگری که زیرساخت آن غلبه مدیریت غیرانقلابی در رسانه ملی است؛ دوگانه «خضوع مدیریتی در مقابل سلبریتیها، شِبه روشنفکران و غربزدگان» در کنار «کشیدن تیغ سانسور و حذف و بایکوت بر کارشناسان و نخبگان انقلابی» است. اکنون شاهد میدانداری مجریان و برنامهسازانی در رسانه ملی هستیم که اگر به هر دلیلی از آنتن تلویزیون کنار گذاشته شوند جیغ بنفش بیبیسی و صدای آمریکا و رادیواسرائیل و منوتو و ایران اینترنشنال و رادیوفردا و... به آسمان برخواهد خاست. بدتر آنکه همین مجریان فعلی در فضای مجازی و خارج از قاب تلویزیون به راحتی مواضع ضد نظام و همسو با رسانههای دشمن میگیرند و هیچ واکنشی از سوی مدیران صداوسیما اتفاق نمیافتد. (مانند مواضع یکی از مجریان پرحاشیه در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی)
۹. برخی حواشی مربوط به فعالیتهای افراد منتسب به رئیس صداوسیما در برخی پروژهها و انتصاب افراد نزدیک به او در سازمانهای مرتبط که فضای سنگینی علیه این سازمان ایجاد کرده است.
۱۰. عدم خلاقیت و ابتکار در برنامهها و مناسبتهای مهم انقلابی و ملی مانند انتخابات و اصرار بر برنامههای کلیشه ای و قدیمی.
۱۱. مشکل بزرگ دیگر صداوسیما عقب ماندن از فضای رسانهگای و فضای مجازی در دنیای امروز است. به گونهای که در بسیاری از حوادث فرهنگی و اجتماعی مرجعیت صداوسیما برای مردم از بین رفته یا در حال از بین رفتن است. درحالی که در کشورهای دیگر دنیا چنین وضعیتی را شاهد نیستیم و تحولات دنیای مجازی نافی نقش مدیریت رسانه و تلویزیون در عرصه های اجتماعی و فرهنگی نیست.
حرف پایانی: انتقاد از صداوسیما و بهویژه صداوسیمای علی عسگری محدود به این ۱۱ بند نمیشود و صداوسیما بیشک در سایه مدیریت ضعیف و غیراصولی خصوصاً در سالهای اخیر، معضلاتی اساسی دارد که هر فردی در مسند ریاست آن بنشیند قطعاً با آنها دستبهگریبان خواهد بود؛ اما هرروزی که از دوره مدیریت فعلی بر این کشتی بهگلنشسته میگذرد خسارتی مضاعف است بر روی خسارات قبلی و مادامیکه این نگاه در این مسند است هیچ امیدی به بهبود اوضاع رسانه ملی نخواهد بود که انشالله با تغییر لازم، روند اصلاحی آن آغاز شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com