کد خبر: ۷۳۶۲۴۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
حدود 400 زن به حکم صیغه طالبان در آمدند

روز سیاه مزار

تسلط طالبان بر کابل، پایتخت افغانستان، در سال 1996، آغاز سرکوبی قوم هزاره و هرگونه تبلور باورهای شیعی آنها بود. عاشورا و نوروز به یکسان ممنوع شد. این اقلیت قومی که بعد از سال‌ها انزوا و محرومیت، اندکی آزادی و برابری را در کنار دیگر اقوام افغان تجربه کرده بود، حالا حکومت طالبان بر افغانستان را بزرگ‌ترین خطر وجودی خود می‌دید.
روز سیاه مزار

گروه بین الملل- کمال‌الدین دعایی: تسلط طالبان بر کابل، پایتخت افغانستان، در سال 1996، آغاز سرکوبی قوم هزاره و هرگونه تبلور باورهای شیعی آنها بود. عاشورا و نوروز به یکسان ممنوع شد. این اقلیت قومی که بعد از سال‌ها انزوا و محرومیت، اندکی آزادی و برابری را در کنار دیگر اقوام افغان تجربه کرده بود، حالا حکومت طالبان بر افغانستان را بزرگ‌ترین خطر وجودی خود می‌دید. آنها به «جبهه متحد اسلامی» مسعود پیوستند و نقش اصلی را در حفظ فلات هزاره‌جات و شهر شمالی مزار‌شریف بر عهده داشتند. بهار سال 1997 طالبان توانستند خط نیروهای مقاومت در اطراف مزار‌شریف را متلاشی کنند و وارد شهر شوند. شیعیان، «نا‌مسلمان» اعلام شدند و دستور خلع سلاح صادر شد؛ اما هزاره‌های مزار به‌جای تسلیم، با طالبان درگیر شدند و شهر به تله مرگ طالبان تبدیل شد. صدها نفر از سربازان طالب که به اسارت درآمدند، دسته‌جمعی کشتار شدند. این بزرگ‌ترین شکست طالبان پیش از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 بود و به کینه‌‌ای خونین دامن زد که به یک اندازه ماهیت قومی و مذهبی داشت. عملیات انتقام از تابستان همان سال آغاز شد. طالبان منطقه هزاره‌جات را در محاصره قرار داد و تحمیل گرسنگی در زمستان، باعث مرگ هزاران نفر از مردم منطقه شد. یورش دوباره طالبان در تابستان سال آینده، نقطه اوج کین‌خواهی طالبان بود.‌ فاجعه‌ای که نیروهای طالب در روز 17 اسد (مرداد) 1377 (هشتم آگوست 1998) و روزهای پس از آن به بار آوردند، یکی از مرگ‌بارترین کشتارهای همگانی غیرنظامیان در دو دهه درگیری‌های نظامی در افغانستان بود. مزار‌شریف آخرین منطقه شهری عمده‌ای بود که در مقابل سلطه بی‌رحمانه طالبان بر افغانستان مقاومت کرده بود؛ اما تا پیش از صبح‌گاه روز شنبه که صدای تیراندازی‌ها آسمان مزار را سیاه کرد، تقریبا هیچ‌کس از اهالی شهر خبر نداشت که اغلب نیروهای مدافع مزار شبانه گریخته‌اند و دروازه‌های شهر را به طالبان وا‌گذاشته‌اند. بر اساس گزارش‌ها، جوخه‌های آتش طالبان در اولین حمله سوار

به گزارش بولتن نیوز، بر خودروهای سنگین وارد شهر شدند و هرکسی را که می‌دیدند، فارغ از قومیتش، با آتش مسلسل به خاک و خون می‌کشیدند تا هرگونه اثری از مقاومت را بخشکانند.

نکته این است که هزاره‌های مزار‌شریف در کشتار طالبان در ماه می ‌سال 1997 نقش چندانی نداشتند. اگرچه آنها اندکی پس از آغاز پیشروی طالبان به درون شهر، سر به شورش گذاشتند، ولی گروهی از شبه‌نظامیان ازبک بودند که موقعیت را در دست گرفتند و اسیران طالب را سر‌به‌نیست کردند. بر اساس برخی گزارش‌ها، سربازان طالب و متحدانشان خانه به خانه جست‌وجو می‌کردند و هر انسان مذکری را که هزاره بود، دستگیر می‌کردند. برخی از آنها را روبه‌روی اعضای خانواده‌شان تیرباران کردند یا به ضرب چاقو سر بریدند و باقی را گله‌وار در زندان چپاندند، به دست جوخه‌های اعدام سپردند یا درون کانتینرها ریختند و زیر آفتاب داغ تابستان محبوس کردند تا جان دهند. هنگام شب کامیون‌های بزرگ جنازه‌ها را به بیابان‌های اطراف بردند و تپه‌تپه خالی کردند.‌ این آخرین‌بار نبود که نظامیان طالب دشنه از خون هزاره‌ها سیراب می‌کردند. در اواخر سال 1998 که طالبان بر منطقه بامیان تسلط یافت، چند‌صد نفر از مردمان هزاره را در کوهستان‌ها قتل عام کرد که یک وهله از این جنایت خصوصا جنجالی به پا کرد چون غیرنظامیان را زنده‌زنده پوست کنده بودند.‌ در ژانویه 2001 نیز طالبان به سمت منطقه هزاره‌نشین یکاولنگ و روستای «دار‌علی» پیشروی کردند و صدها غیرنظامی را در وضعیتی هولناک به قتل رساندند. از‌جمله جرائم شیعیان هزاره، مقاومت در مقابل طرح طالبان برای انفجار مجسمه‌های بودا بود که این عملیات را مدت‌ها به تعویق انداخت؛ گناهی که ملاعمر برای جبرانش دستور قربانی صد گاو را داد.‌ احمد رشید، روزنامه‌نگار و پژوهشگر مشهور پاکستانی که سال‌ها پیش از اوج‌گیری طالبان در آستانه قرن 21 این موجودیت سیاسی را مطالعه کرده بود و در این دو دهه پای ثابت رسانه‌ها و مباحثات سیاسی درباره رخدادهای آسیای مرکزی بوده، مجموعه یافته‌ها و دانسته‌های خود را در کتابی با عنوان «طالبان: قدرت اسلام ستیزه‌جو در درون و بیرون افغانستان» منتشر کرده است. آنچه در ادامه می‌خوانید، بخشی از کتاب اوست که به گزارش این فاجعه اختصاص دارد: هزاران هزاره را به زندان مزار بردند و وقتی لبریز از جمعیت شد، اسیران را در کانتینرهای سربسته تل‌انبار کردند و رهایشان کردند تا از تنگی نفس به خفگی بیفتند. بعضی از کانتینرها را به بیابان «دشت لیلی» در اطراف مزار بردند و آنجا زندانیان را دسته‌جمعی کشتند؛ به تلافی بی‌کم‌وکاست همچو رفتاری که در سال 1997 با طالبان شده بود. یکی دیگر از شاهدان این ماجرا می‌گوید: «سه کانتینر را از مزار به شبرغان آوردند. درِ یکی از واگن‌ها را که باز کردند، فقط سه نفر زنده مانده بودند. نزدیک به 300 نفر جان داده بودند. آن سه نفر را به زندان فرستادند. تمام اینها را از آنجا که نشسته بودم می‌دیدم». در چند روز آینده که ده‌ها هزار نفر از شهروندان به جان‌کندن از مزار فرار کردند و با پای پیاده در ستون‌های دراز راهی دیگر مناطق شدند، طالبان ده‌ها نفر را با بمباران هوایی به قتل رساندند. طالبان به دنبال این بودند که در شمال افغانستان اثری از شیعه بر جای نماند. «ملا نیازی»، فرمانده‌ای که دستور قتل نجیب‌الله را داده بود، فرماندار مزار شد و در عرض چند ساعت پس از تسخیر شهر، ملاهای طالبان از مساجد شهر اعلام کردند شیعیان مزار سه راه پیش پای خود دارند؛ به اسلام سنی درآیند، راهی ایران شوند یا بمیرند. برپایی هر نوع مراسم مذهبی شیعیان در مساجد ممنوع شد. نیازی خودش از مسجد اصلی مزار اعلام کرد: «سال گذشته بر ما شورش کردید و ما را کشتید. همه‌تان از خانه‌هایتان به ما تیر انداختید. حالا سراغتان آمده‌ایم. هزاره‌ها مسلمان نیستند و باید هزاره‌ها را بکشیم. یا قبول می‌کنید که مسلمان بشوید یا از افغانستان می‌گریزید. هرجا بروید، گیرتان می‌آوریم. اگر به آسمان بروید از پایتان می‌گیریم و پایین می‌کشیم. اگر در زیر زمین قایم بشوید، موهایتان را به چنگ می‌آوریم و بیرونتان می‌کشیم...». با توجه به اینکه هیچ ناظر مستقلی در صحنه حاضر نبود که جنازه‌ها را بشمارد، تخمین آمار کشته‌شدگان ناممکن است، ولی سازمان ملل و کمیته بین‌المللی صلیب سرخ تخمین زده‌اند بین پنج هزار تا شش هزار نفر به قتل رسیده‌اند. بعدها مشخص شد طالبان در مسیر پیشروی خود در مناطق میمنه و شبرغان نیز ازبک‌ها و تاجیک‌ها را به همین سبک قتل عام کرده بود. تخمین خودم این است که در ماه‌های جولای و آگوست بین شش تا هشت هزار غیرنظامی کشته شده‌اند. طالبان گروه دیگری را هم در مزار هدف قرار داد که توفانی از اعتراض‌های بین‌المللی را به همراه آورد و چیزی نمانده بود که آنها را به جنگ با ایران بکشاند. واحد کوچکی از طالبان که «ملا دوست‌محمد» فرماندهی‌ آن را بر عهده داشت، به همراه چندین نفر از شبه‌نظامیان پاکستانی و شیعه‌ستیز «سپاه صحابه»، وارد ساختمان کنسولگری ایران در مزار شدند، 11 نفر دیپلمات و مأمور اطلاعات و یک نفر خبرنگار را در زیرزمین جمع کردند و به ضرب گلوله کشتند.
تهران پیش‌تر با دولت پاکستان تماس گرفته بود تا از امنیت کنسولگری خودش خاطرجمع شود؛ چرا‌که ایرانی‌ها می‌دانستند افسران سازمان اطلاعاتی پاکستان همراه با طالبان وارد مزار شده‌اند. ایرانی‌های داخل کنسولگری گمان کرده بودند گروه دوست‌محمد برای حفاظت از آنها اعزام شده است؛ بنابراین ابتدا از ورود آنها استقبال می‌کنند. طالبان ضمنا 45 راننده کامیون ایرانی‌ را هم ربوده بودند. طالبان در ابتدا حاضر به اعلام مکان دیپلمات‌ها نمی‌شد، ولی با افزایش اعتراض‌های بین‌المللی و خشم طرف ایرانی، اذعان کرد دیپلمات‌ها به قتل رسیده‌اند، ولی نه با دستور رسمی بلکه به دست گروهی از طالبان پیمان‌شکن. بااین‌حال، منابع موثق گفتند که دوست‌محمد روی بی‌سیم با ملاعمر صحبت کرده‌ بود تا بپرسد آیا باید ایرانی‌ها را بکشد یا خیر و عمر مجوز کار را صادر کرده بود. فارغ از صحت و سقم این خبر، ایرانی‌ها قطعا این خبر را باور داشتند. قضای روزگار اینکه دوست‌محمد بعدها در قندهار سر از حبس درآورد؛ چرا‌که همراه خودش دو زن هزاره را به صیغگی آورده بود و زوجه‌اش در قندهار شکایت پیش ملاعمر برده بود. حدود 400 زن هزاره را ربوده و به حکم صیغه به طالبان داده بودند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۳ - ۱۴۰۰/۰۵/۱۷
0
0
دروغگویی که این داستان را نوشته یک نکته کوچک را فراموش کرده و آن اینکه اهل سنت اساسا متعه و صیغه را حرام می دانند! اگر گفته بود کنیز گرفته بودند بیشتر دروغش باور پذیر بود. پیشنهاد می کنم دفعه بعد که خواست دروغ بگوید قبلش بیشتر تحقیق کند!

اما جهت اطلاع همین فرد دروغگو نه در مزار شریف بلکه در خود بامیان و قندهار هم شیعیان هزاره و قزلباش تمام حسینه هایشان فعال بود و حتی عزاداری علنی را در خود قندهار برگزار کردند و طالبان هیچ تعرضی به آنها و حتی بقعه منسوب به حضرت علی علیه السلام مزار شریف که نظر وهابیت نماد شرک است است نداشتند.

شاهدان عینی شما هم که عینا از جنس شاهدان عینی هولوکاست هستند. ظاهرا فراموش کرده اند که اصلا بامیان شهر هزاره ها است چرا هرگز چنین چیزهایی را تجربه نکرد؟ چون حضرات حزب وحدت فرار کردند و طالبان هم با مردم عادی کاری نداشند. تنها برخی از گروههای هزاره با طالبان اعلام جنگ دادند و بقیه با طالبان در صلح بودند.

از آن جالبتر اینکه خود نویسنده دروغگو قبول دارد طالبان چنین رفتاری را با تاجیک ها و ازبکها که سنی بودند هم انجام داده! پس معلوم می شود مشکل طالبان مذهبی نبوده است. اما در جنگ حلوا خیرات نمی کنند.

از آن مهمتر هم اینکه چون از بمب اتمی پاکستان وحشت دارید جرات ندارید اعتراف کنید که کشتن کنسولهای ایرانی در مزار شریف هیچ نفعی به حال طالبان نداشت و آنها قبلا هم که کابل را گرفتند امنیت تمام سفارتخانه و مامورانشان از جمله ایرانیها را حفظ کرده بودند ..

اگر خدا توفیق نداده بود و در سوئد مستقیما با شیعیان افغانستانی هزاره و پشتون و قزلباش واقعی در مورد ماجراهای طالبان و حقیقتی که صد و هشتاد درجه آن را وارونه کرده اید نبود، منهم الان دروغهای شما را باور می کردم.
طالبان قربانی جنگ رسانه ای وحشیانه نوکران انگلستان و دشمنان وخدت شیعه و سنی شده است.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین