به پيشواز بانوي آفتاب
سالروز ورود حضرت معصومه (س) به قم
ساعاتي بعد انتظار به سر ميرسد و كاروان در ميان شور و شوق مردم ولايتمدار وارد شهر ميشود. «موسي بن خزرج قمي»، بزرگ شهر كه به استقبال آمده است، ناقه حضرت را به سوي خانهاش هدايت ميكند و منزل را در اختيار حضرت معصومه(س) قرار ميدهد.
جام جم آنلاين:
بزرگان شهر، در كنار دروازه به انتظار ورود كاروان ايستادهاند. كارواني غريب از راه ميرسد؛ كارواني كه از مدينه ميآيد و آهنگ عزيمت به شهر طوس در سر دارد، كارواني كه خسته است و حراميان، راه را بر آنان بسته و مال و منال آنان را به غارت برده و عدهاي از همراهان را به شهادت رساندهاند.
كارواني كه قافلهسالار آن بانويي است بزرگمرتبه و وفادار به برادر؛ او كه فرزند امام است و خواهر و عمه امام، خود فاطمه است و معصومه.
بزرگان شهر كه در ميان آنان عالماني نامآور به چشم ميخورند، براي استقبال از بانوي كرامت، خود را به دروازه شهر رساندهاند. چشم به راه دوخته، گل و گلاب به همراه آوردهاند.
دروازه شهر را آذين بستهاند و براي ورود بانوي كاروان به شهر لحظهشماري ميكنند. فاطمه معصومه به قم ميآيد و وجودش روشنيبخش اين ديار ميشود.
ساعاتي بعد انتظار به سر ميرسد و كاروان در ميان شور و شوق مردم ولايتمدار وارد شهر ميشود. «موسي بن خزرج قمي»، بزرگ شهر كه به استقبال آمده است، ناقه حضرت را به سوي خانهاش هدايت ميكند و منزل را در اختيار حضرت معصومه(س) قرار ميدهد.
منزلي در محله ميدان مير اين شهر، 17 روز تمام، عبادتگاه حضرت در دوران اقامت و دوران نقاهت ايشان ميشود.
مردم شهر همانند «موسي بن خزرج» مدال خدمتگزاري به حضرت و همراهان را افتخاري بزرگ براي خود ميدانند و با شور و شعفي وصفناپذير حضور حضرت را براي خود مغتنم ميشمارند.
بانوي كاروان آرزوي ديدار برادر را در طوس دارد و عشق ديدار برادر، خورشيد هشتم قبله عشق او را به اين وادي ميكشاند اما افسوس كه دست تقدير به گونهاي ديگر رقم ميخورد و حضرت دعوت حق را لبيك ميگويد و جان به جانآفرين تسليم ميكند و آرزوي ديدار برادر بر دل او سنگيني ميكند. به بركت وجود مزار پاك او، حوزه علميه اين شهر شكل ميگيرد و قم مركز تشيع ميشود و شهر آيينهها، مهد عالمان شيعي و پايگاهي اصيل براي انقلاب.