گروه فرهنگی- محمد حسین رحیمی: این شبها سریال شاهرگ به تهیهکنندگی محمدرضا_شفیعی روی آنتن شبکه دوم سیماست. نکته مهم اما نه کیفیت بسیار پایین این سریال، بلکه یک ابهام و علامت سوال بزرگ درباره نویسنده آن و ماهیت همکاریهای چندباره و مکرر او با محمدرضا شفیعی است: کریم_لک_زاده
کریم لکزاده یکی از چهرههای شاخص جریان فیلم کوتاه ایران در سالهای ابتدایی دهه 90 بود. او با فیلمهایی مثل «قمار باز» و «دختری در میان اتاق» به چهرهای مهم در جشنوارههای سینمای جوان تبدیل شد. مدتی بعد و در سال 97، لکزاده با فیلم ماچ_سینمایی به جشنواره فیلم کوتاه تهران آمد، اما ادارهی ارزشیابی ارشاد این فیلم را به دلیل مضمون نامناسب آن از جشنواره خارج کرد. فیلمی درباره شخصیتی که فتیش خون داشت و زنان را به خانهاش می برد تا از بدن خونین آنها عکس بگیرد!
عید نوروز همان سال، لکزاده به سفارش «فیلیمو» سریالی به نام هزار و ده شب ساخت. سریالی با حال و هوای دلهرهآمیز که در یکی از قسمتهای آن چند زن چادری سراسر سیاهپوش، اصلیترین ابزار فیلمساز برای خلق یک میزانسن ترسناک مشمئزکننده بودند!
چند ماه بعد و در حالی که جشنواره فیلم کوتاه تهران از لکزاده برای برگزاری یک ورکشاپ دعوت کرده بود، او در اعتراض به وجود «ممیزی و سانسور» در سینما این دعوت را رد و از حضور در جشنواره سر باز زد.
لکزاده یکی از مهمترین سمبلهای روشنفکری در سینمای جوان دهه 90 و از رادیکالترین فیلمسازانی است که در آستانهی ورود به سینمای حرفهای قرار دارند.
اما آنچه بسیار عجیب به نظر میرسد نقش «محمدرضا شفیعی» به عنوان یکی از نزدیکترین تهیهکنندگان سینما و تلویزیون به جریان «حاکمیتی» و «انقلابی» در پیشبرد لکزاده در مسیر حرفهایست. شفیعی چند سال قبل نگارش سریال «نوار زرد» را به کریم لکزاده سپرد و عملاً او را وارد عرصه حرفهای تلویزیون کرد. سریالی که موفق شد غیرایدئولوژیکترین پلیس تاریخ سیما و سینمای جمهوری اسلامی را خلق و به سمت تصویر سازی «پلیس منهای حاکمیت» حرکت کند.
مدتی بعد، شفیعی نگارش سریال «شاهرگ» را به کریم لکزاده پیشنهاد داد. ماجرا این بار بسیار مهیبتر و عجیبتر به نظر میرسید؛ چرا که شاهرگ قرار بود اثری درباره تاریخ انقلاب باشد. اما سوال اصلی اینجاست که اثری روشنگرانه، دلسوزانه و متعهدانه درباره تاریخ انقلاب اسلامی، چطور ممکن است حاصل قلم نویسندهای باشد که کوچکترین گشت و گذاری در میان گفتهها و نوشتهها و ساختهها و حتی مطالبی که در صفحات مجازی خود منتشر میکند (به شرط آنکه از امشب و به درخواست آقای شفیعی، این مطالب حذف نشوند!) نشان میدهد که نهتنها علاقه و دلبستگی بخصوصی به انقلاب و حاکمیت ندارد، بلکه حتی از هر ظرفیتی علیه مفاهیم مورد تبلیغ حاکمیت استفاده میکند.
علاقه محمدرضا شفیعی به لکزاده اما به همین دو همکاری منتهی نشد و او حتی تهیه اولین فیلم سینمایی لکزاده به نام شیرجه_بزرگ را، که پگاه آهنگرانی نقش اصلی آن را بازی میکند هم برعهده گرفت. تا یکی از روشنفکرترین فیلمسازان فیلم کوتاه که حتی فیلمهای کوتاهش توسط وزارت ارشاد با سانسور و توقیف روبهرو بود توسط یک تهیهکننده ظاهرا انقلابی به عرصه فیلم بلند وارد شود.
سوال اساسی اینجاست: چه نسبتی میان محمدرضا شفیعی با ادعای تعهد و دلبستگی به جریان انقلاب و کریم لک زاده و تفکر و منش او وجود دارد؟ تهیهکنندهای که تمام کارنامهش با سرمایه حاکمیتی تلویزیون و اوج و .... تولید شده و هفتهای یک بار عکسی از رهبر انقلاب را در صفحه خود منتشر میکند و بنر بزرگ حاج قاسم و رهبری را با لوگوی رسانهاش در ورودی سینمای رسانهها در جشنواره فجر میگذارد تا همه بفهمند چقدر انقلابی است! کدام برهوتی را دیده که فکر میکند اوضاع سینما و تلویزیون آنچنان قحطیزده شده که باید منت کریم لکزاده را برای نوشتن سریالی درباره تاریخ انقلاب اسلامی بکشد؟
متنی که درنهایت هم به سریالی فاجعه تبدیل شد و حتی به لحاظ ساختاری هیچ جای دفاعی ندارد. همکاری شفیعی با جوانی که دشمن «نظارت» است و ایده مورد علاقهاش «فتیش خون» است را باید معیار قضاوت او قرار داد یا ادعاهای انقلابیش را؟ آیا حفظ ظاهر ارزشی صرفا برای بهرهمندی بیشتر از پولهای حاکمیتی است و دل در گرو امثال لکزاده؟
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com