گروه بین الملل: کتاب خاطرات جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، جنجال و سر و صدای زیادی در کل دنیا به پا کرده است. بولتون در این کتاب خاطرات که بارها از سوی دولت آمریکا تهدید شد جلوی انتشار آن گرفته میشود، به بسیاری از وجوه نادیده مدیریت ترامپ در کاخ سفید پرداخته شده است. به دلیل اهمیت این کتاب در حوزه سیاست خارجی و روابط بین الملل، سایت سیاست پارسی هر روز بخشی از این کتاب را ترجمه کرده و در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
به گزارش بولتن نیوز، ساعت 6 بعدازظهر درباره خبرهای جدید کره شمالی گفتم و او گفت به رسانهها بگویم خط ما این است: «هر اتفاقی که بیفتد، برای ما خوب است. اگر آنها ترجیح میدهند که ملاقات کنند، من آمادهام. اگر هم ترجیح میدهند که دیدار نداشته باشیم، با این هم مشکلی ندارم. کاملاً درک میکنم.» دوباره ساعت 7 با ترامپ تماس گرفتم و انتقادات طولانی او به رزمایش نظامی آمریکا و کره جنوبی را گوش کردم. او یک سال تمام مخالف این اقدام بود و نمیتوانست درک کند که چرا اینقدر پرهزینه و تحریککننده است. دوست نداشت B52 ها از گوام در این رزمایش شرکت کنند و گفت و گفت و گفت. نمیتوانستم باور کنم که منطق این رزمایشها – که آماده بودن کاملاً در برابر هر حمله احتمالی کره شمالی بود – تا پیش از این شرح داده نشده است. همچنین اگر توضیحاتی داده شده بود، من ندیدم جایی ثبت شود. نظامیان مرتباً رزمایش آمادگی برگزار میکنند. به خصوص در اتحادهای نظامی، رزمایشهای مشترک برای اینکه نشان دهند کشورهای متحد در شرایط بحرانی برای هم مشکلی ایجاد نمیکنند، کاملاً حیاتی هستند. شعار نظامیان آمریکایی مستقر در کره «امشب مبارزه کن» بود و نمایشدهنده مأموریت این نیروها در بازدارندگی و مقابله با تجاوز بود. کاهش میزان آمادگی این نیروها به معنای «ماه دیگر مبارزه کن» بود که معنیای نداشت. با این حال، آنطور که من متوجه شدم، ترامپ نمیخواست هیچ چیز راجع به آن بشنود. این رزمایشها به کیم جونگ اون توهین کرده بود و از لحاظ مالی هم بهصورت غیرضروریای پرهزینه بود. پرونده بسته شد.
نظر او این بود که مککین دیگر اهمیتی در تأیید «جینا هاسپل» به عنوان نامزد ریاست سیا ندارد، زیرا به هر جهت «دارد میمیرد». این اظهارات به رسانهها درز پیدا کرد و بهطور ناگهانی طوفانی ایجاد کرد.
در همین حال ما در حال کار بر روی تدارکات دیدار سنگاپور بودیم. در اشارهای مهم، پمپئو پیشنهاد کرد که او، کلی و من هر زمان که ترامپ دور و بر کیم بود، نزدیک او باشیم که من و کلی با راحتی موافقت کردیم. من همچنین نگران این بودم که با وجود هیاهو و جنجالهای هر روز ما تا چه میزان میتوانیم انسجام خود را حفظ کنیم و کاری کنیم که همه به کاخ سفیدِ ترامپ عادت کنند. یکی از این حوادث عجیبوغریب در نیمههای ماه می، شامل اظهارات کلی سدلر[1] یکی از کارمندان ارتباطات کاخ سفید درباره مککین بود. نظر او این بود که مککین دیگر اهمیتی در تأیید جینا هاسپل بهعنوان نامزد ریاست سیا ندارد، زیرا به هر جهت «دارد میمیرد». این اظهارات به رسانهها درز پیدا کرد و بهطور ناگهانی طوفانی ایجاد کرد. ترامپ میخواست به سدلر ارتقای شغلی بدهد در حالی که بقیه میخواستند او را اخراج کنند و یا اینکه حداقل مجبورش کنند به خاطر بیاحساس بودن در این ماجرا، عذرخواهی کند. سدلر از عذرخواهی امتناع کرد و از این مسئله شانه خالی کرد، زیرا ترامپ که از مککین متنفر بود، به او اجازه این کار را داده بود. سدلر بیاحساس بودن خودش را به سلاحی علیه دیگران تبدیل کرد و از اینکه این صحبتها به بیرون از کاخ سفید درز پیدا کرده است، انتقاد کرد که تاکتیک تهاجمی بود که اغلب در کاخ سفید ترامپ مورد استفاده قرار میگرفت. در جلسه دفتر بیضی ترامپ با یک بوسه و بغل کردنش به او جایزه داد.
نظر او این بود که مککین دیگر اهمیتی در تأیید جینا هاسپل بهعنوان نامزد ریاست سیا ندارد زیرا به هر جهت «دارد میمیرد». این اظهارات به رسانهها درز پیدا کرد و بهطور ناگهانی طوفانی ایجاد کرد.
با وجود اینکه این افتضاح مشکل من نبود، به دیدار کلی رفتم و میدانستم که تنها افراد منطقی میتوانند این کارمند سرکش را مجبور به عذرخواهی کنند. بعد از گفتوگویی کوتاه که فقط من و او در دفترش بودیم، کلی گفت: «نمیتوانی تصور کنی چقدر دلم میخواهد از اینجا بروم. بعداً میفهمی که اینجا، جای بدی برای کار کردن است.» او اولین نفری بود که ترامپ را صبحها ملاقات میکرد و آخرین نفری بود که شبها با او دیدار میکرد و میتوانستم حدس بزنم که تا به حال در طول دوران کاریاش جلوی چند نمونه از اشتباهات ترامپ را گرفته است. کلی به رسانهها حمله کرد که به نظر من کاملاً قابل توجیه بود و گفت: «این اتفاقات برای شما هم میافتد.» و من شکی در آن نداشتم.
کره شمالی همچنان به تهدید کردن در مورد لغو جلسه ترامپ - کیم ادامه میداد و مرا هم با اسم مورد حمله قرار داد. این مسئله جدیدی نبود. سال 2000 و در زمان دولت جورج بوش پسر هم کره شمالی مرا مفتخر به صفت «پسماند انسانی» کرد. آنها به الگوی خلع سلاح لیبی که من مطرح کرده بودم حمله کرده (مانده بودم که منبعی در کاخ سفید دارند که در مورد واکنش ترامپ میدانستند یا نه!) و گفتند: «ما زوایای شخصیتی بولتون را پیش از این نیز آشکار کردهایم و حس تنفرمان از او را پنهان نمیکنیم.» البته، برای هر کسی در طرف مذاکراتی ما آشکار بود که مفهوم «خلع سلاح کامل، قابل بررسی و غیر قابل بازگشت» را چگونه در جهت عکس معنا کرده بودند. کره جنوبی همچنان نسبت به تلاشهای شمال برای کم کردن از میزان رزمایشهای نظامی مشترک نگران بود. حتی دولت مون که کبوتر صلح بود هم کامل درک میکرد که رزمایشهای نظامی برای امنیتشان کاملاً حیاتی هستند و نگران بود که این هم تلاش دیگری از سوی پیونگیانگ برای اختلافافکنی بین سئول و واشنگتن باشد.
کره شمالی همچنان به تهدید کردن در مورد لغو جلسه ترامپ - کیم ادامه میداد و مرا هم با اسم مورد حمله قرار داد. این مسئله جدیدی نبود. سال 2000 و در زمان دولت جورج بوش پسر هم کره شمالی مرا مفتخر به صفت «پسماند انسانی» کرد.
چانگ گفت شمال به صورت واضحی در حال جدا کردن ترامپ از من است، از این جهت که در جلسه کیم – مون در روز 27 آوریل نیز تعداد زیادی از مقامات کره شمالی درباره نقش من در جلسه دیدار کیم- ترامپ پرسیده بودند. اما از همه مهمتر این بود که کره شمالی به محکوم کردن تمرینات نظامی مشترک ادامه میداد و حالا به مون حمله کرده بود: «مقامات فعلی کره جنوبی، بهصورت کاملاً واضحی ثابت کردهاند که گروهی نادان و ناسازگار هستند. چنین حملاتی، راهکار نهچندان ظریفی برای مرعوب ساختن مون در جهت انجام کارهای شمال و فشار بر ما بود. اقدامی که مصمم بودیم به موفقیت نرسد. مسئله جدیتر این بود که رئیس ستاد کیم در موعد مقرر 17 می به سنگاپور نرسید. آمادهسازی شرایط برای رهبر پارانوئیدی شمال بسیار شگفتانگیز بود و کارهای انجام شده برای انجام چنین سفری برای رئیسجمهور ایالات متحده را کوچک و کماهمیت جلوه میداد. تأخیر در فراهمسازی شرایط در نهایت میتوانست باعث به تعویق افتادن ملاقات و یا لغو جلسه دیدار باشد. روز دوشنبه 21 می، تیم پیشران کره شمالی هم نرسید و بدین ترتیب دیداری با تیم ما در سنگاپور برگزار نشد. ترامپ متعجب شده بود که چه اتفاقی افتاده است و به من گفت: «قبل از اینکه آنها از سنگاپور بیرون بیایند، میخواهم من بیرون بروم.» که به نظر نویدبخش میآمد. او اینکه چطور با زنان قرار ملاقات میگذاشت را به یاد آورده بود؛ اصلاً دوست نداشت آنها با او به هم بزنند؛ میخواست همیشه او باشد که با آنها به هم میزند! (زمانی که به کلی این را گفتم، گفت خیلی چیزها را همین مسئله فاش میکند).
آمادهسازی شرایط برای رهبر پارانوئیدی شمال بسیار شگفتانگیز بود و کارهای انجام شده برای انجام چنین سفری برای رئیسجمهور ایالات متحده را کوچک و کماهمیت جلوه میداد.
یک سؤال این بود که آیا قرار سنگاپور را زمانی که مون جائه این به واشنگتن آمد لغو کنیم و یا صبر کنیم او بازگردد و بعد اعلام کیم. ترامپ را ترغیب کردم که کار را همین حالا انجام دهد به دلیل اینکه اگر بعد از رفتن مون انجام دهیم، به نظر میرسد مقابله آشکاری با مون داشتهایم که کاملاً غیرضروری بود. ترامپ در حالی که موافقت میکرد، گفت: «شاید امشب توئیت کنم» بنا به درخواست ترامپ، با پنس و کلی صحبت کردم که هر دو موافقت کردند که باید توئیت کند. این را به ترامپ گزارش دادم و او هم شروع به دیکته کردن توئیت کرد. بعد از چند پیشنویس اولیه، (که توسط وسترهوت دوباره تایپ میشد) متن توئیت (ها) اینطور شد:
«بر اساس این واقعیت که گفتوگوهای مرتبط با کره شمالی و مسئله خلع سلاحش تغییر کرده است، من با احترام از نمایندگانم خواستم به کره شمالی اطلاع دهند که دیدار 12 ژوئن در سنگاپور لغو شده است. با وجود اینکه من بهشدت به دنبال دیدار و مذاکره با کیم جونگ اون بودم، شاید در آینده بتوانیم فرصت دیگری پیدا کنیم. در همین حال، من از آزاد شدن 3 آمریکایی که حالا در خانهشان و در نزد خانوادههایشان هستند، تشکر میکنم.»
توئیت بعدی بیان میکرد:
«من از اینکه چین نتوانست آنچه در درجه اول در مرز (به معنای اجرای تحریمها) برای کمک به ما در رسیدن به صلح ضروری است را انجام دهد، ناراحت شدم.»
دفتر بیضی بعد از آن با کارمندانی پر شد که قرار بود ترامپ را برای شام با فرمانداران ایالتها آماده کنند. ترامپ زمانی که میرفت، گفت که احتمالاً بعد از شام «ساعت 8 یا 9 شب» توئیت را منتشر میکند. من به دفترم بازگشتم تا پمپئو را نیز در جریان بگذارم و او گفت: «فهمیدم. بگذار بر اساس استراتژی عمل کنیم.» به دفتر پنس رفتم تا درباره توئیت ها به او بگویم؛ هر دوی ما اطمینان داشتیم که ترامپ آن شب دیدار را لغو میکند. اما زمانی که فردا صبح از خواب بیدار شدیم، هیچ توئیتی در کار نبود. ترامپ به کلی توضیح داد که تلفنش شب قبل از کار افتاده بود اما به من گفت که میخواسته مون هم قبل از لغو دیدار حرفش را بزند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com