علیزاده همان شخصی است که سال ها پیش نفوذ در لایه های حزب اللهی را به عنوان یک هدف و روش تئوریزه کرده بود و امروز با همین دعوای بیهوده که مشخص است دو طرف تنها با بد و بیراه و بدون منطق به دنبال اثبات حرف خود هستند، توانسته جبهه انقلاب را درگیر خودش کند.
گروه سیاسی_سید محسن عبدالهی: طی ماه های گذشته هر چند وقت یک بار شاهد پیش آمدن بحث هایی پیرامون راه و روش عدالت خواهی و عدالت طلبی در فضای رسانه ای کشور بوده ایم. بیشتر این کش مکش ها نیز در میان طیف هایی می گذرد که خود را مدعی انقلابی بودن می دانند و غیر خودشان را خارج از دایره انقلاب و منحرف و دزد و سایر صفاتی که احتمالا دیده اید، می نامند. اما آخرین درگیری پیش آمده میان چند طیفی که امروز در حال فعالیت به عنوان انقلابی هستند و همگی هم خدا را شکر صاحب تریبون، داستانی دیگر دارد.
به گزارش بولتن نیوز، پس از آن که علی علیزاده که پیش از این هم پیرامون او و روش و منشش مطالبی نگاشته و دلایل عدم اعتماد به او و هدفمند بودن موضع گیری های وی را توضیح داده بودم، درباره میزان حقوق دریافتی محسن مهدیان از خبرگزاری فارس به قول خودش و عده ای افشاگری کرد. مهدیان نیز در پاسخ فیش حقوقی خود منتشر کرد. اما ماجرا که می توانست با همین پاسخ محکم از سوی مهدیان به پایان برسد، با ورود برخی حضرات انقلابی تر از همه و خودعمارپندار و برخی از به اصطلاح این روزها عدالت خواهان، به سمتی دیگر رفت.
این دو گروه که بر سر برخی مواضع خبرگزاری فارس از مسئولان آن و علی الخصوص مهدیان دل خوشی نداشتند، گویا فرصت را برای حمله به وی مناسب دیدند. البته که برخی از مواردی که ایشان مطرح کردند، درست است و آرمان هایی که دارند، قابل توجه. آرمان ساده زیستی، مخالفت با دریافت حقوق های نجومی و بهره مندی از رانت، همگی دلچسب هستند و درست. اما مساله این جا بود که اگر ما فرض را بر درست بودن ادعای علی علیزاده مبنی بر دریافت ماهانه ده میلیون تومان حقوق از خبرگزاری فارس توسط مهدیان بگذاریم و فیش حقوقی منتشره توسط وی را از ادعای بی سند و مدرک علیزاده بی ارزش تر بدانیم، سوال پیش می آید که آیا حمله کنندگان به معاون خبرگزاری فارس، خودشان هیچ رسانه ای ندارند، حقوقی دریافت نمی کنند، در تلویزیون نیستند و از هیچ رانتی بهره نمی برند؟!
اگر اینگونه است که سلمنا! حتما حق دارند اینگونه به یک نفر دیگر که متعلق به جبهه انقلاب است، با صفات کیف کش و نوچه و هزار انگ دیگر حمله کنند. اما اگر اینگونه نیست و به صورت شبکه ای در شبکه های صدا و سیما حضور پیدا کرده اند و از یک برنامه به برنامه دیگر می روند و از این استیج به استیج دیگر و برخی نیز کاندید نمایندگی مجلس می شوند، بهتر است که زبان به کام بگیرند و بیش از این آبروی انقلاب و انقلابی گری رابا این شکل سخیف نقد کردن، نبرند.
البته که روی صحبت تنها به سمت منتقدان مهدیان نیست. بلکه خود او و دوستان و برادرش نیز نقدهایی جدی بر عملکرد و مواضعشان وارد است. برای مثال مطلب علی مهدیان درباره داستان اخیر مطبی با عنوان «عدالت خواهانی که علی را کشتند» نگاشت و در خبرگزاری فارس منتشر کرد و در آن اصطلاحا طیف های عدالت خواه و یا انقلابیون عدالت خواه را خوارج نامید. این درست است که به روش های این افراد انتقاداتی جدی وارد است و بعضا دچار مشکلات اساسی در فهم مفاهیم اسلام و انقلاب هستند و بیش از انقلابی بودن شبیه به پیروان تفکر مارکسیستی می مانند، اما خوارج نامیدن افراد فقط به دلیل سوال از برادر، کاری است بی اندازه اشتباه و لایق سرزنش.
اما یک سوال بزرگ وجود دارد؟! جرقه این بحث جدید از کجا خورد؟! علی علیزاده مثلا یک افشاگری علیه مهدیان انجام داد، آن هم بدون یک برگ سند و عده ای نیز ساده لوحانه دنباله حرف او را گرفتند. از طرف دیگر مهدیان نیز پاسخ او را داد و فیش حقوقی خود را منتشر کرد و سپس همراه با برادر به دنبال پاسخ به سوال کنندگان برآمد. این دور باطل بحث با اضافه شدن طرفداران دو طرف تا امروز همچجنان ادامه پیدا کرده است.
اما هیچ کدام این عزیزان توجه نکرده اند که در کدام زمین در حال بازی هستند. علیزاده همان شخصی است که سال ها پیش نفوذ در لایه های حزب اللهی را به عنوان یک هدف و روش تئوریزه کرده بود و امروز با همین دعوای بیهوده که مشخص است دو طرف تنها با بد و بیراه و بدون منطق به دنبال اثبات حرف خود هستند، توانسته جبهه انقلاب را درگیر خودش کند. و همین اتفاق، نتیجه ای است که او از آن تئوری به دنبالش بود، یعنی ضربه زدن به نظام با نفوذ به جریان انقلابی و رخنه در میان آنها. حالا عزیزان ما بیایند و بر اساس حرف های روی هوای آن بنده خدا با یکدیگر بجنگند و عرض خود و انقلاب و انقلابی گری ببرند.