وقتی کلی از سرمایه زندگیم را برای خرید ملک در استان مازندران هزینه می کردم دوستان مازندرانی کلی بهبه وچهچه می کردند و هر بار که می رفتم و برای هر کار کوچکی کلی هزینه می دادم خوشحال بودم اگر هزینه ای می کنم در کشور خودم برای مردم خودم می کنم اما با این ویروس آن روی مردمی را دیدم که همیشه با چشم محبت به آنها نگاه می کردم تا دیروز ایران سرای من بود و امروز ظاهرا تنها آن جایی که بدنیا آمدم و آن خانه ای که زندگی می کنم سرای من شد وارد استان مازندران که شدم برای اینکه به خانه ام بروم با مخالفت و نگاه خشم آلود مردمی مواجهه شدم که تا دیروز به من لبخند می زدند برخوردهای تند و از روی عصبانیت و نهایتا بازگشت به تهران دلم را شکست من مثل هزاران مسافری نبودم که بخواهم برای تفریح به شمال بروم می خواستم یکی دو ماهی را در منزلی که صدهها میلیون در آن هزینه کرده ام در کشور خودم زندگی کنم اما نگذاشتند و برگشتم برایم جای سوال شد آیا در همین تهران که وضعیت کرونا سنگین تر است از ورود دوستان مازندرانی جلوگیری می کنند یا مثلا اگر نمره ماشین مازندرانی می بینند مردم سرشان می ریزند یا پلیس جلویشان را می گیرند حقیقتا نگاهم خیلی عوض شد این رسمش نبود عزیزان و برادران مازندرانی