بررسیها نشان میداد این زن ابتدا خفه شده و بعد گلویش با دو ضربه کاتر بریده شده است. وسایل خانه نیز به هم ریخته بود و احتمال سرقت منجر به قتل میرفت. ماموران با تحقیق از همسایهها متوجه شدند که آنها ساعت ۱۱ صبح صدای کمکخواهی نوعروس را شنیدهاند. یکی از خانمهای همسایه هم مردی را دیده بود که از پنجره خانه نوعروس به پایین پریده و فرار کرده بود.
همزمان با حضور شوهر مقتول مشخص شد کیف پول، دو انگشتر و یک جفت گوشواره زنش سرقت شده است. کارآگاهان پلیس با کمک زن همسایه از قاتل چهرهنگاری کردند که خانواده مقتول با مشاهده عکس او را شناسایی کردند. قاتل به نام فرهاد، یکی از اقوام دور مقتول بود.
فرهاد یک هفته بعد از قتل دستگیر و دیروز - سهشنبه - به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به بازپرس پرونده گفت: نمیخواستم نوعروس را بکشم. برادرش و شوهر او پشت سرم بدگویی کرده و به دروغ گفتندکه آنها و افراد دیگری مرا در کودکی مورد آزار و اذیت قرار دادهاند و آبرویم را برده بودند. من هم برای انتقام همسر او را کشتم.
میخواستم انتقام بگیرم
فرهاد متاهل است و دختری چهارساله دارد. تا سیکل درسخوانده و پشیمان از قتل نوعروس است و زیر لب میگوید انتقام مردانهام مرا به دردسر انداخت و باعث شد زنی را بکشم. او در گفتگو با جامجم از انگیزهاش برای قتل گفت.
با مقتول اختلاف داشتی؟خیر.
با برادر و شوهرش اختلاف داشتم. آن دو چند سال بود با گفتههای دروغین پشت سرم حرف زده و میگفتند مرا در کودکی مورد آزار و اذیت قرار دادهاند.
پیش از قتل به خانه مقتول رفته بودی؟
نه. آن روز به آنجا رفتم و میخواستم لباس یا روسری نوعروس را بردارم و وانمود کنم با او رابطه دارم که آبروی شوهرش برود و انتقامم را از او و برادر مقتول بگیرم. ۱۳ روز قبل از جنایت، نوعروس را در خیابان دیدم که بعد از تعقیبش نشانی خانهاش را پیدا کردم. سه روز بعد از آن نقشهام را طراحی کردم. از مرد کلیدسازی شاهکلید خریدم و یک روز قبل در ورودی خانهشان را برای امتحان باز کردم.
از روز جنایت بگو
نصاب کاغذدیواری بودم و کاتر همراهم بود. ساعت ۶ صبح مقابل خانهشان رفتم کشیک دادم، شوهرش رفت و محل خلوت شد. ساعت ۱۱ صبح با شاهکلید در ورودی را باز کرده و به طبقه دوم ساختمان رفتم. زنگ زدم که نوعروس در را باز کرد. گفت که شوهرش نیست و عصر بیایم که گفتم درباره شوهرش و برادر خودش میخواهم حرف بزنم. پایم را جلوی در گذاشته و به زور وارد شدم. با هم درگیر شدیم که فریاد زد، چون مرا میشناخت. با دستانم خفهاش کرده و بعد با کاتر گلویش را بریدم. با شنیدن صدای زن همسایه، در را قفل کردم، وسایل را برهم زدم، دو انگشتر، گوشواره طلای مقتول و کیف پولش را برداشتم تا صحنهسازی کنم.
طلاها را فروختی؟
نه در سطل زباله انداختم.
چطور بازداشت شدی؟
در خانه کنار همسر و فرزندم بودم که ماموران آمدند و بازداشت شدم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com