۵. پادشاه کمدی
عنوان اصلی: The King Of Comedy
محصول: ۱۹۸۳
بازیگران: رابرت دنیرو، جری لوئیس، ساندرا برنهارد
پس از موفقیت «گاو خشمگین» اسکورسیزی به سراغ ساخت یک اثر با المانهای کمدی میرود. «پادشاه کمدی» به عنوان اثری خاص در کارنامه اسکورسیزی که در مسیری متفاوت از فیلمهای قبل و بعد خود حرکت میکند، اهمیت ویژهای مییابد. فیلم بر خلاف ظاهر شوخ و شنگ و موضوع خود فیلمی تلخ درباره انسانهایی است که برای رسیدن به رویای خود دست به هر کاری میزنند.
در «پادشاه کمدی» اسکورسیزی تمرکز اصلی خود را روی مفهوم عقده شهرت میگذارد و در این راه شخصیت روپرت پاپکین را برای دنیرو خلق میکند. شخصیتی که علاقه دیوانهوارش به شهرت – که قرار است از طریق کمدی به آن برسد – و بی توجهی و تحقیرهای اسطورهاش جری لانگفورد (جری لوئیس) سبب میشود تا دست به عمل آدمربایی بزند. در این بین علاقه بیمارگونه و سادومازوخیستی شخصیت دنیرو به شهرت و رفتارهای غریبی که در برخورد با دیگران و خصوصا سکانسهای خواب و خیال از خود بروز میدهد، سبب شکلگیری موقعیتهایی کمیک و در عین حال تاثیرگذار میشود.
انتقاد اسکورسیزی از سیستم ستارهسازی هالیوود و برخورد ستارهها با مردم عادی از طریق موقعیتهایی رقتانگیر از جمله سکانس نخست حمله مردم به ماشین جری شکل میگیرد و در همین راستا پیام اصلی فیلم در جملهای که دنیرو خطاب به لوئیس میگوید (چی میشد اگه یه ربع وقت میذاشتی نوارو گوش میدادی؟) بیان میشود. یکی از درخشانترین سکانسهای فیلم جایی است که دنیرو روبروی دیواری مشغول اجرای استند آپ کمدی است. دوربین آرام آرام عقب میکشد و تصویر کاغذ دیواریای که مردم را در حال خندیدن نشان میدهد و دنیرو آن را به دیوار زده است معلوم میشود. نمایی تلخ که در عین حال هم حسرت شخصیت و هم سادگی او را با یک حرکت دوربین میسازد.
از سوی دیگر فیلم با نوعی فاصلهگذاری بین مخاطب و شخصیت اصلیاش جلوی هرگونه سمپاتی با او را میگیرد و بیننده را صرفا در مقام مشاهدهگر قرار میدهد. مشکلاتی در امر شخصیتپردازی از جمله شخصیت پرداخت نشده دختر دیوانهای که همراه دنیرو است یا خط عشقی داستان و معضلات کوچک دیگر در بحث کارگردانی فیلم را از تبدیل شدن به یک شاهکار بازمیدارد. با تمام این اوصاف “پادشاه کمدی” فیلمی محترم است که میتوان آن را یکی از شاهکارهای مهجورتر اسکورسیزی به شمار آورد.
۶. رفقای خوب
عنوان اصلی: Goodfellas
محصول: ۱۹۹۰
بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی، ری لیوتا
بی هیچ شکی شاهکار ابدی تیم سه نفره اسکورسیزی، دنیرو و پشی «رفقای خوب» است. فیلمی درخشان در ژانر گانگستری که بر اساس کتابی از نیکولاس پیگلی ساخته شده و خود نویسنده کتاب و اسکورسیزی مسئولیت نگارش فیلمنامه را بر عهده داشتهاند. موسسه فیلم آمریکا در سال ۲۰۰۷ فیلم را پس از «پدر خوانده» به عنوان دومین فیلم گانگستری تاریخ سینما معرفی کرد و مجله توتال فیلم آن را بهترین فیلم تاریخ دانسته است.
«رفقای خوب» درباره سه گانگستر است که تمرکز اصلی داستان بر ماجرای هنری (ری لیوتا) استوار است. او که از کودکی آرزو داشته گانگستر شود، حال موفق میشود به عضویت یکی از گروههای جنایی در بیاید. او با کمکهای تامی (جو پشی) و جیمی (رابرت دنیرو) آرام آرام پلههای ترقی را طی میکند و پس از ازدواج وارد تجارت مواد مخدر میشود. فیلم روایتی از چگونگی تار و مار شدن تمام زرق و برق و شکوه زندگی گانگسترها و افول آنهاست و در زمان دو ساعت و بیست دقیقهای خود به مناسبات زندگی آنها میپردازد. بسیاری از منتقدان فیلم را تحقیقی در باب فرهنگ گانگستری دانستهاند.
در «رفقای خوب» اسکورسیزی موفق میشود از یک سو سمپات مخاطب را نسبت به اعضای مافیایی داستانش جذب کند و همین موضوع سبب میشود تا با وجود خباثت و شرارتی که آنها دارند آنها را دوست داشته باشیم. صعود و سقوط ضد قهرمانهای فیلمهای گانگستری – که از زمان آثاری مانند صورت زخمی هاوارد هاکس المان اصلی این ژانر بوده است – در اینجا نیز دیده میشود. گانگسترها روزهای خوشی دارند. آنها مهمانیهای مجلل میروند، غذاهای گرانقیمت میخورند، در خانههای عظیم قدم میزنند و بسیاری دیگر از امکانات را دارند اما طی یک حادثه تمام داراییهایشان یکجا از کفشان میرود. برای یک گانگستر هیچ مادیاتی ماندنی نیست. گویا آنها چند سال زندگی خوب را به یک عمر زندگی معمولی ترجیح میدهند.
دنیرو در این فیلم موفق میشود با یک بازی درخشان و اندازه شخصیت جیمی را بسازد و از سوی دیگر جو پشی نیز با بازی برونگرایانه خود که در بعضی صحنهها حقیقتا درخشان جلوه میکند، جایزه اسکار بهترین نقش مکمل را از آن خود کرد. او به قدری در ایفای نقش تامی پر حرارت عمل میکند که در بعضی دقایق تسلط صحنه را کاملا از چنگ دنیرو در آورده و توجهات را به خود جلب میکند. امروز از «رفقای خوب» همچنان به عنوان یکی از بهترین آثار سینمای گانگستری در تاریخ سینما یاد میشود.
۷. تنگه وحشت
عنوان اصلی: Cape Fear
محصول: ۱۹۹۱
بازیگران: رابرت دنیرو، نیک نولت، رابرت میچم، جولیت لوئیس
«تنگه وحشت» پرفروشترین فیلم مارتین اسکورسیزی و بازسازی یک اثر کلاسیک به همین نام از جی. لی تامپسون است. فیلم ماجرای یک قاتل متجاوز به نام مکس کیدی (رابرت دنیرو) را روایت میکند که پس از آزادی از زندان در صدد انتقام گرفتن از وکیلش به دلیل کم کاری است. او تصمیم دارد تا خانواده وکیل را مورد آزار و اذیت قرار دهد و وکیل که سام بودن (نیک نولت) نام دارد تمام تلاش خود را برای محافظت از خانوادهاش انجام میدهد.
«تنگه وحشت» یک فیلم تمام هیچکاکی است که از نخستین نمای آن تا پایان مخاطب را به یاد آثار دهه شصت هیچکاک میاندازد. از تعلیق و نورپردازی و زوایای عجیب دوربین و فید به رنگهای قرمز و زرد گرفته تا حتی موسیقی برنارد هرمان و تیتراژ سال باس تداعیگر آثار هیچکاک است. فیلم از تعلیق به درستی بهره میگیرد تا جایی که اکثر دقایق فیلم ترسی که از مکس کیدی به جان مخاطب میافتد، حاصل تمهیدات درست اسکورسیزی برای آفرینش تعلیق است.
فیلم بر پایه یک موش و گربه بازی به شیوه کلاسیک بنا شده است، به طوری که شخصیتها مدام در حال فرار از دست مکس کیدی هستند و حتی در پایان کار به یک قایق در رودخانه رو میآورند، اما آنجا نیز از شر او در امان نیستند. نکته جالب اینکه اسکورسیزی یک طرفه به سمت قاضی نمیرود و خصوصیات منفی خانواده سام بودن و خود او را نیز تا حدودی به تصویر میکشد. خود سام شخصی خیانتکار است و دختر خانواده نیز به راحتی گول میخورد و برای خانواده دردسر درست میکند.
این بار هم دنیرو در نقش مکس کیدی به عنوان یک روانی تمام عیار بازی درخشانی ارائه میدهد. خصوصیات خاص این نقش سبب شده تا تفاوت بسیاری با نقشهای دیگر دنیرو داشته باشد و او نیز به خوبی از عهده آن بر آمده است. نکته بسیار جالب درباره بازیگران این فیلم استفاده اسکورسیزی از بازیگران نسخه اصلی به شکلی افتخاری است. دو بازیگر بزرگ سینمای کلاسیک هالیوود یعنی رابرت میچم و گرگوری پک که نقشهای اصلی نسخه کلاسیک را بر عهده داشتهاند، در اینجا برای دقایقی حضوری افتخاری دارند و گرگوری پک نیز آخرین فیلم سینمایی خود را تجربه میکند.
۸. کازینو
عنوان اصلی: Casino
محصول: ۱۹۹۵
بازیگران: رابرت دنیرو، جو پشی، شارون استون
«کازینو» متحد شدن دوباره اسکورسیزی، دنیرو و پشی پس از «رفقای خوب» است و همین موضوع نوید ساخت یک فیلم گنگستری درجه یک و با طراوت را میدهد. اما مشکلات ریز و درشت سبب شد تا «کازینو» هیچگاه به مانند همتایان دیگرش تبدیل به اثری شاهکار در کارنامه اسکورسیزی نشود. البته فیلم علی رغم این موضوعات همچنان بارقههایی از نبوغ کارگردانش را در خود دارد. «کازینو» بر اساس فیلمنامهای از نیکولاس پیلگی ساخته شده که آن را بر مبنای کتاب کازینو: افتخار و عشق در لاس وگاس به قلم خودش به رشته تحریر در آورده است.
فیلم داستان پشت پرده یک کازینو را طی سه ساعت روایت میکند و در این مدت بیشتر به روابط بین شخصیتهای اصلی خود میپردازد. سام راستین (رابرت دنیرو) که یکی از بازیکنان قمار معروف است، موفق میشود تا به مقام مدیریت کازینو برسد. در کنار او دوست قدیمیاش نیکی سانتورو (جو پشی) وجود دارد که خشونت بی حد و حصرش او را تبدیل به نقطه مقابل سام میسازد و به نظر میرسد تکراری از شخصیت خود او در «رفقای خوب» باشد. ضلع سوم این قضیه همسر جذاب سام یعنی جینجر (شارون استون) است که یکی از کلاهبردارهای معروف کازینوها است و بیشتر وقتش را به تیغ زدن مردان پولدار میپردازد.
چیزی که بیشتر از همه در فیلم به چشم میخورد دکورهای پر زرق و برق و فیلمبرداری درخشان آن است. اسکورسیزی موفق میشود شکوه و جلال یک کازینو و زندگی افراد درگیر با آن را به خوبی در دکورهای رنگی و نورپردازیهای دقیق خود به تصویر بکشد. از سوی دیگر فیلم خشونت شدیدی دارد که حتی نسبت به دیگر آثار اسکورسیزی نیز افراطی به نظر میرسد. خشونتی که بی دلیل استفاده نشده و به جهان خشن زندگیهای گنگستری در لاسوگاس میخورد.
میتوان گفت «کازینو» بیش از آن که فیلم رابرت دنیرو یا جو پشی باشد فیلم شارون استون است و اسکورسیزی موفق میشود بهترین بازی کل کارنامه استون را از او بگیرد. استون در نیمه دوم فیلم نسبت به نیمه اول آن نقش بسیار متفاوتتری دارد و با بازی خوب خود موفق میشود جذابیت زیادی به فیلم ببخشد. استون برای بازی در این فیلم گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد و نامزد اسکار نیز شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com