به گزارش بولتن نیوز به نقل از پرویز یاحقی،
ویولن در آغاز که به ایران آمد، به دست کمانچهکشها افتاد که همان شیوه کمانچهکشی را روی آن پیاده میکردند. شاید اشاره ناصرالدین شاه در سفر نامهاش به کمانچه فرنگی خیلی هم بی مورد نباشد!
حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه، ویولن را نیز تعلیم میداد. بیشتر ویولن نوازان برجسته بعدی در آغاز شاگرد او بوده اند. از جمله
حسین یاحقی (دایی پرویز) و
ابوالحسن صبا.
حسین یاحقی کمابیش تا آخر عمر به شیوه استاد نخست خود وفادار ماند، ولی صبا با بهره گیری از آموزههای وزیری و با ابتکارات بسیار زبان تازهای برای
ویولن ایرانی پدید آورد. این دو، سال ها، دو شیوه ویولن نوازی قدیم و جدید را نمایندگی میکردند و شاگردان بسیاری را میپروراندند.
پرویز یاحقی که ویولن نوازی را در آغاز نزد دایی خود فرا گرفته بود، به توصیه او به کلاس صبا نیز راه یافت و در نتیجه با هر دو شیوه نواختن ویولن آشنا شد، و با تلفیق آن دو و تزریق
شیرین نوازیهای مبتکرانه به آن٬ شیوه سومی را به وجود آورد که حس و حالی تازه به موسیقی سنتی میبخشید. از همین روی به زودی فراگیر شد و هواخواهان بسیار به ویژه در میان جوانان پیدا کرد.
ویولن پرویز یاحقی را با هیچ ویولن دیگری نمیتوان به اشتباه گرفت. همیشه مهر ویژه خود را بر پیشانی دارد. خود او گفته است: «سبکی را که من امروز دارم، هیچ شباهتی به کار هیچ یک از استادان من ندارد. سبکی است که به آن
سبک پرویز یاحقی میگویند. خوب و بدش را البته مردم باید قضاوت کنند... »
پرویز یاحقی در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در تهران و در خانوادهای اهل هنر و فرهنگ زاده شد. از آن جا که پدرش همیشه به ماموریتهای دور از مرکز میرفت، دوره خردسالی و نوجوانی را در خانه دایی خود حسین یاحقی به سرآورد. گوش سپردن مستمر به نواختههای دایی و گاه دوستان موسیقیدان او
استعداد پر توان پرویز را شکوفا کرد و دل و جانش را به سوی موسیقی برد.
از هفت سالگی به یادگیری
ردیف موسیقی ایران پرداخت. یازده ساله که شد، به نوازندهای توانا تبدیل شده بود. بهره گیری از کلاس ابولحسن صبا نیز در پیدائی ابتکارات آینده او موثر افتاد.
پرویز در چهارده سالگی برای نخستین بار وارد
استودیوی رادیو تهران شد و در حالی که هنوز قدش به میکروفن نمیرسید، شیرین نوازیهای خود را آغاز کرد.
استعداد پرویز تنها در نواختن نبود، در ساختن نیز بود. با سن و سال کم، ترانههای پر و پیمان میساخت. نخستین ترانه او را در پیوند با شعری از
نواب صفا،
غلامحسین بنان خوانده است: «ای امید دل من کجائی؟»
پخش این ترانه از برنامه
گلهای رنگارنگ رادیو، در سال ۱۳۳۶، پرورده شدن آهنگسازی پر مایه را بشارت میداد.
ترانههای پرویز یاحقی را، از بنان که بگذریم، خوانندگان برجسته دیگر نیز خوانده اند. آهنگهای پرویز همیشه با متنهای ترانه سرایان نام آور پیوند میخورد:
رهی معیری،
اسماعیل نواب صفا،
معینی کرمانشاهی،
تورج نگهبان و
بیژن ترقی که این آخری، بیشترین همکاری را با او داشته است.
گفتیم که در نواختهها و ساختههای پرویز یاحقی، ویژگیهائی به گوش میخورد که آنها را از کارهای دیگران متمایز میسازد.
در نواختن به یاری
کوکهای غیر متداول، بهره گیری بیشتر از سیمهای بم و رویاروئی مستمر میان زیرها و بمها و استفاده از لرزهها و مالشها، گلیساندوها، شتاب بخشیدن به آرشه کشیهای پر شور و حال، جاذبهای برای نغمههای خود فراهم میآورد.
دیگران نیز البته پیش و پس از پرویز یاحقی از این تمهیدات استفاده کرده اند، ولی به گرد پای او هم نرسیدهاند. او با هوشمندی مرز میان شیرین نوازی و
بیگانه نوازی را دریافته بود. تا آن جا از تمهیدات استفاده میکرد که نواختههایش ایرانی باقی بماند و در عین حال شور و حالی متفاوت پیدا کند. پرویز یاحقی توانائی ویژهای در ساخت و نواخت چهار مضراب داشت. چهار مضرابهای او در دشتی و سه گاه در ذهن و یاد همه علاقمندان به موسیقی سنتی باقی مانده است.
یاحقی در کار آفریدن ترانه نیز روش ویژهای داشت. مقدمه هر ترانه، هویت آفریننده اش را بر ملا میکرد و این مقدمههای ارکسترال، بلندتر از معمول زمان او بود؛ که علاوه بر آن که زمینه را برای کار خواننده آماده میکرد، فرصتی نیز برای
سازآرائی به آهنگساز میداد. سازآرائیهای حساب شدهای که جاذبه اصلی آفریدههای یاحقی را میسازد. ریتم این ترانهها معمولا از ریتم خود ترانه تندتر بود و شنونده را از آغاز جذب خود میکرد.
در آن سال ها، در جریان
نوآوری، بیشتر ترانه سرایان، به تصویرسازیهای توصیفی پرداخته بودند و همه آنها، موسیقی یاحقی را سازگار با تصویرهای خود مییافتند و مشتاق همکاری با او میشدند. بسیاری از ترانههای تصویری آن زمان مثل بیداد زمان، طاووس، سرو و بید و افسانه محبت، دستاورد ماندگار این همکاری است.
پرویز یاحقی سرانجام روز دوازدهم بهمن ماه سال ۱۳۸۵ در خانه خود به
سکته قلبی درگذشت.