گروه بین الملل: «امیرعلی ابوالفتح» درخصوص رویکردهای متناقض کاخ سفید در قبال ایران گفت: دو فرضیه درخصوص رویکردها گاه متناقض و متضاد دولت دونالد ترامپ درباره ایران وجود دارد؛ فرضیه نخست بیانگر سردرگمی و نداشتن استراتژی درباره ایران در درون دولت آمریکاست به خاطر آنکه ترامپ در عرصه سیاست بین المللی، فردی کم تجربه است و به جای آنکه سیاستمداری کارکشته باشد، در طول دوران حیات خود به کارهای تجاری و اقتصادی پرداخته است.
به گزارش بولتن نیوز، وی با بیان اینکه براساس این فرضیه، بسیاری از اظهارات ترامپ و استفاده مفرط وی از توییتر به این سردرگمی بیشتر دامن می زند، اظهار داشت: دو جریان فکری و اجرایی در دولت آمریکا وجود دارند که هر کدام از آنها می خواهند دست بالا را در تصمیم سازی ها داشته باشند و به همین خاطر دست به اقداماتی می زنند که گاه با یکدیگر در مغایرت هستند.
این کارشناس ارشد مسائل آمریکا ادامه داد: به طور مثال، دیدگاه های جریان مرتبط با جان بولتون با بدنه کارشناسی وزارت امور خارجه، دفاع و جامعه اطلاعاتی آمریکا بسیار متفاوت است بنابراین ممکن است حرف هایی از سوی دولتمردان آمریکایی زده شود که این تضادها و تقابل ها را تشدید کرده و رئیس جمهور آمریکا را بیشتر دچار سردرگمی می کند. این مسئله مختص به ایران هم نیست و درباره رویکرد کاخ سفید نسبت به چین، کره شمالی، عربستان و... نیز شاهد آن هستیم.
ابوالفتح ادامه داد: فرضیه دیگر آن است که این رویکردهای متضاد و متفاوت، رویکردی برنامه ریزی شده است که می خواهد قدرت تعقل و تحلیل را از ایران بگیرد تا نتواند تصمیمی عقلانی بگیرد. در همین باره، ترامپ چند وقت قبل درگفت وگو با رسانه ها، ضمن انتقاد از فیک نیوزها (رسانه های که بنا به ادعای ترامپ اخبار جعلی منتشر می کنند) به خاطر انتشار اخبار غیرواقعی که در مورد ایران منتشر کرده و برای ایران مخابره می کنند، گفت که شاید این مسئله بد هم نباشد چراکه موجب سردرگمی مقامات ایرانی می شود و نه ما.
وی افزود: با توجه به این اظهارات ترامپ، شاید در کنار برخی سردرگمی هایی که در درون کاخ سفید نسبت به ایران وجود دارد، تناقض گویی های واشنگتن با هدف گیج کردن تهران باشد تا ایران نداند چه صدا و تصمیمی در آمریکا وجود دارد تا جریانی که به دنبال برخورد نظامی با ایران یا تغییر نظام هستند، بتوانند به زعم خود ایران را فلج کرده و ایران نتواند برخورد منطقی، موثر و به موقع اتخاذ کند.
این تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی درباره میزان اثرگذاری جریان های قدرت در کاخ سفید بر ترامپ در مورد ایران هم گفت: میزان اثرگذاری هر کدام از جریان های قدرت بستگی به ترامپ دارد که فردی احساسی، هیجانی، زودرنج و زودخشم است. هم اکنون جریان بولتون به این احساسات و تمایلات درونی ترامپ پی برده، براساس آن عمل می کند و بر میل قلبی وی صحه می گذارد. بنابراین رئیس جمهور آمریکا به آنها اعتماد دارد و آنها هم به هر آنچه که ترامپ بخواهد، عمل می کنند و حتی ممکن است یک قدم هم نسبت به خواسته های ترامپ جلوتر باشد به طوری که ترامپ چند وقت قبل از لزوم مهار بولتون سخن گفت.
ابوالفتح اضافه کرد: البته اعتماد ترامپ نسبت به جریان بولتون به معنای غلبه دیدگاه های این جریان بر بدنه کارشناسی دولت نیست چراکه جامعه اطلاعاتی آمریکا این اقدامات را مبتنی بر منافع ملی ایالات متحده ندانسته و با آن مقابله می کند.
وی با اشاره به تصمیم اخیر دولت ترامپ مبنی بر اعزام ۱۵۰۰ نیروی نظامی به خاورمیانه ابراز داشت: ترامپ که افتخار می کند هدفش پایان دادن به جنگ های بعد ۱۱ سپتامبر است، و یا افتخار می کند هدفش عدم اعزام نیروهای جدید به خاورمیانه است و قصد ندارد جنگ جدیدی به راه بیندازد، تحت تاثیر بدنه کارشناسی جامعه اطلاعاتی آمریکا قرار می گیرد و از اعزام ۱۵۰۰ نیروی جدید نظامی به خاورمیانه خبر می دهد.
این کارشناس ارشد مسائل آمریکا با بیان اینکه رئیس جمهور آمریکا نمی تواند به تنهایی تصمیم گرفته و نظرات بدنه کارشناسی را نادیده بگیرد، عنوان کرد: نمی شود به صورت دقیق فهمید کدام یک از جریان های قدرت در کاخ سفید دست بالا را دارند و فرجام این کمشکش به کدامین سو می رود اما تصور من این است که ترامپ در آینده به سمت طیف بولتون متمایل تر شده و این طیف بیشتر می تواند رئیس جمهور آمریکا را مبتنی بر خواست های خود، سمت و سو بدهد.
ابوالفتح در پاسخ به این سوال که اعزام ۱۵۰۰ نیروی نظامی و چندین ناو و بمب افکن نمی تواند موجب افزایش احتمال وقوع جنگ های قرن بیستمی میان ایران و آمریکا و برخوردهای ناخواسته نظامی میان طرفین شود؟ یادآور شد: وقتی ما از جنگ های قرن بیستمی یاد می کنیم، این جنگ ها با یکی، دو ناو و ۱۵۰۰ نیروی نظامی شروع نمی شود بلکه نیازمند حداقل ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نیروی نظامی از رسته ها و یگان های مختلف هوایی، دریایی و زمینی برای انجام عملیات های مختلف است.
وی تصریح کرد: در منطقه ای که آمریکا دارای چندین هزار نیروی نظامی است، اعزام ۱۵۰۰ نفر نیروی نظامی تغییر در آرایش نظامی ایجاد نمی کند هرچند که این اقدام دارای اثر روانی است. نباید فراموش کرد که اکثریت این ۱۵۰۰ نفر نیروی نظامی هم جزو نیروهای مهندسی هستند تا نیروهای رزمی. یادمان باشد که اعزام پنج هواپیما و بمب افکن به منطقه ای که خود انبار تسلیحات پیشرفته نظامی است، تداعی کننده جنگ های قرن بیستمی نیست.
این تحلیلگر ارشد مسائل سیاست خارجی گفت: آمریکا برای حمله نظامی به عراق که بسیار ضعیف تر از ایران بود ۵۰۰ هزار نیروی نظامی به منطقه گسیل کرد، در حالی که رسانه ها از اعزام ۱۲۰ هزار نیروی نظامی به منطقه خبر داده بودند، این ۱۲۰ هزار نیرو الان به ۱۵۰۰ نیرو تقلیل یافته است که تغییر چندانی در آرایش نظامی محسوب نمی شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com