عابس جان کجایی، دقیقا کجایی؟!

گروه فرهنگی: سعید شعرباف تبریزی کارشناس مسائل سیاسی و پژوهشگر در شبکه اجتماعی اش نوشت: چند روز است با خود کلنجار میروم که این پست را بگذارم یا نه، علت تردید هم، رودروایسی با حضرات متصدی فرهنگ در شهرداری مشهد نیست که مدتهاست از آنها قطع امید کرده ام و این فقره را هم به حساب سایر بلاهایی میگذارم که دانسته و یا ندانسته دارند بر سر هویت و فرهنگ مشهد می آورند. تردید به خاطر دوستی است که علیرغم همه ارادت فردی او را ساکت در برابر این اتفاق می بینم ! و به زعم بنده شریک در این بی فرهنگی عیان.

به گزارش بولتن نیوز، خلاصه داستان این است که در چند هفته اخیر با تدبیر! شورای شهر پنجم مشهد و در راستای مردمی سازی فضای شهر که شهردار جوان گوش فلک را با آن پر کرده! بازارچه کتاب گلستان شهر مشهد (که یکی از تنها مکان های تجمیعی فروش کتاب در مرکز شهر بود) از سازمان فرهنگی شهرداری به سازمان اقتصادی شهرداری واگذار شده و این سازمان هم این مجموعه را طی مزایده‌ای به شرکتی واگذار کرده که قصد تغییر کاربری این مکان را دارد.!! صاحبان کتابفروشی هم که در این واویلای قیمت کاغذ و مشکلات داخلی، این زخم هم به آنها ضربه نهایی زده است، ابتدا مقاومت می کنند و پس از دهها جلسه با شورای شهر و شهرداری و با نشان دادن حکم قاضی، مجبور به تخلیه می شوند.

عرفانیان، مسئول هنرکده گلستان می گوید:« سازمان_فرهنگی_شهرداری که باید متولی فرهنگ این شهر باشد، مدیریت اینجا را به سازمان اقتصادی شهرداری سپرده و آنها هم می‌خواهند اینجا را تبدیل کنند به خیابان فرهنگ و غذا.افق فکری آن‌ها پول است نه فرهنگ و قطعاً منِ کتابفروش نمی‌توانم به اندازه یک ساندویچی به آنها اجاره بدهم.

این وسط اما، کافه کتاب عابس قدسی بر اساس گفته سایر کتابفروشان تنها مکانی است که همچنان اجازه حضور را دارد و نیازی به تخلیه مکان ندارد! وقتی هم‌ که به پست ها و استوری های پر تعداد این روزهای این دوست قدیمی نگاه میکنم همه چیز هست از تکه به رئیسی و جلیلی تا دفاع از ملکیان و شجریان و ...، فقط یک چیز این وسط گم شده است، کتاب و هم صنفی ها و همسایه هایی که از دغدغه های دوست ما حذف شده اند انگار! و سرنوشت امامزاده ای که حرمتش را بنا بوده است متولی نگاه دارد. کاش، کاش این استثنا شدن به خاطر رفت و‌ آمدهای پی در پی مدیران فرهنگی شهر و موضعگیرهای رسانه ای عابس نباشد!! این را از ته قلب می گویم. دوست دارم کتاب_آفتاب همچنان در ذهنم همان گونه سالم و دوست داشتنی باقی بماند.