به گزارش بولتن نیوز، اخیرا با اعلام قطعی خاتمه یافتن جنگ در سوریه، گزارشگران یا شاهدان اندکی بودند که برای سنجش اعتبار اینکه در طول هشت سال درگیری های سوریه دقیقا چه اتفاقی رخ داده، به این کشور بازگردند. پرسش های بسیاری در این باره وجود دارد و یکی از کسانی که می تواند به بسیاری از این پرسش ها پاسخ دهد، شرمینه نارونی است که کار او در پوشش این رویداد، در میان معیارهای حرفه ای فروپاشیده و اخلاقیات رها شده، از ابتدا متمایز و صادقانه بوده است.
او که از اول تا پایان شاهد جنگ سوریه بوده، اکنون به شکل مفیدی این اتفاق را در زمینه ای گسترده تر قرار می دهد: «کشمکش سوریه میدان جنگ اصلی نوعی جنگ جهانی سوم است. جنگ های جهانی ماهیتا جنگ بین قدرت های بزرگ بودند و بعد از آنها نظم جهانی اندکی جا به جا شد و نهادهای بین المللی جدیدی شکل گرفتند.» در ادامه گفتگوی مرا با ناورنی می خوانید:
- شما همین هفته قبل از سوریه برگشته اید، این بار بعد از چندین دفعه سفر در سال گذشته، به آنجا رفته بودید. این ماه های آخر با توجه به اینکه جنگ به پایان رسیده بود، ایام مهمی بودند. شما مستقیم شاهد چه چیزهایی بودید؟
- سفرهای سال گذشته من به سوریه در ماه های می و ژوئن و چند هفته قبل از شروع درگیری ها برای تصرف جنوب سوریه انجام شد. من از درعا، سویدا و کونیترا سه منطقه جنوبی بسیار مهم در نبرد پیش رو دیدن کردم. بسیار شگفت انگیز بود. این دیدارها چند تا از افسانه های مربوط به این کشمکش را برای من نقش بر آب کرد. یکی از این افسانه ها این کشف بود که القاعده در میانه جنگ در درعا در کنار نیروهای تحت حمایت غرب وارد جنگ شده بودند، و در تمام صحنه های اصلی جنگ از گروه های شبه نظامی تحت حمایت غرب غیرقابل تمیز بودند. یک شوک دیگر زمانی برایم رخ داد که با ستیزه جویان پیشین النصره و ارتش آزاد سوریه در نزدیکی مرز لبنان مصاحبه می کردم: آنها به من گفتند که حقوق آنها را اسرائیلی ها در تمام طول سال و پیش از آنکه تسلیم شوند، پرداخت کرده اند، ماهانه حدود 200 هزار دلار از اسرائیل تنها برای ستیزه جویان واقع در شهر بیت جین ارسال می شده است. نبرد جنوب خیلی سریع بود و از آن زمان به بعد تمام تمرکز به سمت شمال به ادلب منتقل شد که در آن اکثر ستیزه جویان افراطی در آخرین دژ خود گرد آمده بودند و در شمال شرق سربازان آمریکایی عقب نشینی کندی را آغاز کرده بودند، بی آنکه هنوز این اراضی را به دولت سوریه مسترد کنند. هفته گذشته من از ادلب دیدن کردم و از آنچه که دیدم، توانستم درباره زمانبندی نبرد آینده اطلاعاتی به دست بیاورم، اما چیز زیادی تغییر نکرده بود. ابتدا یک تصمیم سیاسی بود، امیدواری ها به نشست روسیه، ایران و ترکیه در اواخر آوریل بود. ادلب با درعا فرق داشت، زیرا ستیزه جویان آنجا احتمالا حدود 80 درصد القاعده و بقیه متحدان این گروه هستند. اما ترکیه و قدرت های غربی – از جمله آمریکا – همچنان تا این لحظه از آنها محافظت می کنند.
- تازه ترین اطلاعات شما درباره تلاش های مربوط به بازسازی، طرح های یک بازسازی جدید و توافق سیاسی چیست؟ روسیه، ایران و ترکیه گفته اند که در تلاش برای ایجاد یک مکانیسم مبتنی بر قانون اساسی از نوع سازمان ملل هستند و روسیه و ترکیه به همراه آلمان و فرانسه نیز در مورد طرح های بازسازی نشستی داشته اند که حتی یک کلمه از آن را در رسانه های آمریکایی مشاهده نکرده ایم. ارزیابی شما از آینده این طرح ها چیست؟
- برای یافتن پاسخ این سئوال، باید چیزی را که عموما «روند سیاسی» سوریه نامیده می شود را نیز در چشم انداز قرار دهیم. سوریه، روسیه و ایران در این میدان پیروز شدند. ترکیه با شکست های خود درسوریه فلج شده و نومیدانه به دنبال یک موازنه راهبردی جدید می گردد. فرانسه و آلمان به شدت از آوارگان – افراط گرایان- جدید نگرانند که به سمت مرزهایشان سرازیر شوند و علاقه مندند حساب خود را از اهداف آمریکا در سوریه جدا کنند.
به طور خلاصه «روند سیاسی» هر چه هست سوریه، روسیه و ایران می خواهند جزئی از آن باشند. نشست های آنها در آستانه توانست نقاط متشنج را در سوریه غیرنظامی کند و آنها را باردیگر تحت کنترل دولت این کشور در آورد. و نشست های آنها در سوچی نیز کاری کرد تا سوری ها پشت یک میز در کنار هم قرار بگیرند. در نتیجه این سه کشور هستند که ترسیم کننده این روند بر اساس قانون اساسی سوریه هستند. با این استثنا که این روند اساسا مبتنی بر شرایط طرف پیروز تنظیم می شود. واگذاری امتیازات بزرگ به صاحبان منافع غربی – در ازای پول های آنها برای بازسازی – محتمل نیست، چرا که هم اکنون کل خاورمیانه می داند که آمریکا پای توافقات خود نمی ماند. سوریه نیز برعکس آنچه که گزارش رسانه ها می گویند، روی پول های غرب شرط بندی نمی کند
پیش بینی من این است که آخر بازی، سوریه را به جایی برخواهد گرداند که در سال 2011 درست بعد از اصلاحات بی سابقه اسد بود و جامعه بین المللی تصمیم گرفت آنها را نادیده بگیرد.
- نظر بسیار جالبی است. شما قبلا در نوشته های خود گفته اید که گفتگوهای صلح سال 2016 در ژنو به همین جا ختم خواهد شد. عده ای بسیار معدودی در غرب می دانند که اسد چندین اصلاحات را در پاسخ به ناآرامی های اولیه در سال 2011 پیشنهاد کرده بود. برخی از آنها بر اساس هر معیاری که نگاه کنیم به شکل حیرت انگیزی لیبرال هستند. لطفا در این باره به ما بگویید و چرا فکر می کنید که پیشنهاد های سال 2011 اسد چیزهایی هستند که اکنون کار را خاتمه خواهند داد.
- وقتی دولت سوریه در سال های 2011 و 2012 این اصلاحات را پیشنهاد کرد، تنها چیزی که ما واقعا در مورد این پیشنهادها شنیدیم این بود که «حالا دیگر خیلی دیر است» و «این پیشنهادها برای خریدن زمان است.» اما این اصلاحات گسترده و مهم بودند. اگر زمان وفضای لازم برای اجرای این پیشنهادها داده می شد، از خونریزی های زیادی می شد اجتناب کرد.
در اوایل سال 2012 می شد احساس کرد که این اصلاحات در دمشق در حال به اجرا گذاشتن هستند. وقتی از بیروت با اتومبیل به دمشق برگشتم، می توانستم با گوشی همراه چهره های اپوزیسون تماس بگیرم، به خانه هایشان بروم و گفتگوهای منظمی حول و حوش سیاست داشته باشیم. حتی در سوریه به توئیتر و فیس بوک دسترسی داشتم؛ پلتفرم هایی که استفاده از آنها سال ها در این کشور ممنوع بودند.
- واکنش سوری ها چه بود؟ شما مطالبی درباره برخی از مخالفان سوری نوشته بودید که آنها هم منتقد این اصلاحات بودند.
- خیلی ها در ابتدا نسبت به این اصلاحات بدبین بودند. روایت های علیه دولت سوریه بسیار فراگیر بود و مردم از آن همه اطلاعات ضد و نقیض سردرگم شده بودند. بیشتر چهره های اپوزیسیون داخلی مطمئن بودند که اسد ظرف چند هفته رفتنی است، بنابراین آمادگی برقراری دیالوگ با دولت او یا حمایت علنی از اصلاحات او را نداشتند. همزمان این چهره ها – که خیلی از آنها سال های متمادی را در زندان های سوریه سر کرده بودند- مداخله خارجی، وضع تحریم و نظامی شدن این کشمکش را نیز رد می کردند. در اوایل سال 2012 مخالفانی که من با آنها ملاقات می کردم اکثرا این اصلاحات را رد می کردند، اما در تابستان آن سال وقتی بمباران های گسترده بخش هایی از دمشق را ویران کرد، شاهد چرخش قابل توجهی در مواضع آنها بودم.
- به نظر شما سوریه تا چه اندازه کلیت موضع ایالات متحده را در خاورمیانه تغییر داده است؟ چنین به نظر می رسد که ما در حال ورود به برهه مهمی در تاریخ طولانی دخالت های آمریکا در منطقه قرار داریم.
- آمریکا پیش از آن و درجریان به اصطلاح «قیام های عربی» از خاورمیانه بیرون انداخته شده بود. هر کسی که در تشکیلات امنیت ملی آمریکا این تصمیم را گرفته که آمریکا باید دست به کار شود و جهت گیری این قیام ها را علیه دشمنان منطقه ای تغییر دهد، اشتباه بسیار بزرگی را مرتکب شده است. من قصد دارم یک روز مطلبی در این باره بنویسم چون مسئله بسیار مهمی است. به اعتقاد من کشمکش سوریه میدان جنگی از نوع جنگ جهانی سوم را شکل داد. جنگ های جهانی در اساس جنگ های قدرت های بزرگ بودند که بعد از هر کدام آنها نظم جهانی کمی تغییر کرد و نهادهای بین المللی جدیدی تاسیس شدند.
اکنون به اطراف خودتان نگاه کنید. ما شاهد بر هم خوردن توازن قوا در سال های اخیر بوده ایم که از یک طرف قدرت روسیه، چین و ایران افزایش یافته و از طرف دیگر قدرت اروپا و آمریکا شمالی تنزل یافته است. لازم به گفتن نیست که برای واشنگتن، لندن یا پاریس اهرمی برای استفاده کردن باقی نمانده است: آنها تمام اهرم هایشان را به کار گرفته اند. اما در پشت کشمکش سوریه یک جنگ قدرت های بزرگ در جریان بود و به دنبال آن نهادهای بین المللی جدیدی در زمینه مالی، دفاعی و سیاسی سازی متولد شده اند یا تغییر شکل یافته اند.
حرف من فقط قدرت گرفتن بریکز (برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی)، سازمان های همکاری های شانگهای، بانک سرمایه گذاری زیرساخت های آسیایی، اتحادیه اورآسیا و غیره نیست. منظورم این است که شبکه های جهانی نیز در حال دست به دست شدن هستند. چه اتفاقی برای مسیرهای کشتیرانی تحت کنترل غرب خواهد افتاد اکنون که آسیا با سرعت بیشتر و قیمت ارزان تر دست به کار احداث راه های زمینی شده است؟ آیا سیستم سویفت می تواند باقی بماند وقتی بر سر ایجاد یک یک سیستم جایگزین توافق شده که می تواند تحریم های آمریکا را در همه جا دور بزند؟ مثال های زیادی از این دست تغییرات می توان زد. نمی خواهم بگویم که تمام این تغییرات در نتیجه وقایع سوریه رخ می دهند، بلکه می گویم سوریه جرقه یک جنگ بین قدرت های بزرگ را زد که پتانسیل این نظم جدید را به شکل بسیار سریع تر و کارآمدتری آزاد کرد.
به خاطر داشته باشید که جنگ جهانی سوم هرگز قرار نبوده که شبیه دو جنگ متعارف دیگر باشد... همیشه معلوم بود که این جنگی غیرمعمول است که در چندین جبهه تشدید می شود، نه فقط رخدادهای تغییر رژیم، بلکه فشارهای مالی، تحریم ها، تبلیغات، فعالیت های خرابکارانه سیاسی، بی ثبات سازی، تروریسم تشدید شده، جنگ های نیابتی و از این قبیل. مبارزه بر سر هژمونی جهانی واقعا بر سر سوریه شروع به نشان دادن خود کرد، هر چند بعد از آنکه روس ها، ایرانی ها و چینی ها تصمیم گرفتند جبهه ای تشکیل دهند و وارد این جنگ شوند. بعد از آن بود که جهان تغییر کرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com