به گزارش بولتن نیوز، رفتار چینیها و اروپاییها در چندماه گذشته، منفعلانهتر از حدی بود که چندجانبهگراها بدان دلخوش بودند، شرکتهاشان رفتند و دولتهاشان قاشق خالی در دهان چندجانبهگراها میگذارند.
در این چندماه روشن شده که رنج تحریمهای غیرانسانی بر دوش مردم عادی این سرزمین روزافزون است. دولت به دشواری توانسته دلار را زیر 15 هزار تومان نگه دارد. تا همین جای کار هم اقتصاد ضربهای پتکی خورده است. این گزاره که بیارزش کردن پول ملی بهترین راه برای نابود کردن ملت هاست پربیراه نیست. نگاه داشتن دلار در همین حد هم تضمین شده نیست.
تجربه برجام نشان داد که سایر قدرتها در قیاس با آمریکا کوچکتر از آناند که تبلیغ میکنند و در برداشتی بدبینانهتر ایران و سرنوشت ایران برایشان اهمیت چندانی ندارد. فقط میخواهند ایران همچنان در برجام بماند.
از طرفی میتوان مدعی شد که ایران نه توان کره شمالی شدن را دارد و نه خواست کوبا شدن. ایرانیان به دلایل متعدد نه میتوانند مانند کره ایها به سیم آخر بزنند و نه مانند کوباییها بدبختی درازمدت را تاب بیاورند.
بنابراین اساسیترین پرسش سیاست خارجی ایران تا ایندهای کوتاه مدت این است که کی و در چه شرایطی و بر سر چه مسائلی به میز مذاکره با آمریکا و نه دیگران بر می گردد؟ البته ممکن است برنگردد. اما این سناریوی ضعیفی است.
مذاکره با آمریکای ترامپ خیلی آسان و خیلی دشوار است. کره شمالی خیلی آسان مذاکره کرد، چیزی نداد و ترامپ را در نوعی بنبست قرار داد. در نقطه مقابل چینیها در جنگ تجاری حسابی دستشان زیر ساطور ترامپ رفته و در مذاکره کم آوردهاند.
بنابراین به راحتی نمیتوان گفت که نتیجه مذاکره ایران و آمریکا چه خواهد شد و همین هم شاید برگشت ایران به میز مذاکره را سختتر از قبل میکند.
ایران با آمریکای "نفهم" و "بیرحم" مواجه است. چنین مواجهه ای در 40 سال اخیر بیسابقه بوده است.
ایران احتمالا در آیندهای نه چندان دور به میز مذاکره بر میگردد. منتها اینکه در چه شرایطی و با چه ابزارهایی و چه امتیازاتی که باید رد و بدل شود؟ این دشوارترین پرسش سیاست خارجی ایران در ماهها و شاید سالهای پیش روست.
منبع: کانال آینده
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com