گروه فرهنگی: محمد جواد تندگویان مهرماه 1359 از سوی شهید محمدعلی رجایی نخست وزیر وقت، به عنوان وزیر نفت به مجلس معرفی شد و سوم مهرماه پس از رای اعتماد، اداره این وزارتخانه را بر عهده گرفت. به همین مناسبت در ادامه مروری خواهیم داشت به زندگی نامه این شهید بزرگوار که دومین وزیر نفت تاریخ جمهوری اسلامی نیز هست.
به گزارش بولتن نیوز، محمد جواد تندگویان روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی در محله خانیآباد جنوب تهران، متولد شد. قبل از اینكه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا كرد. پدرش از هواداران آیت الله كاشانی بود.
تندگویان با وجود اینكه امتیاز لازم را برای اعزام به خارج به عنوان سهمیه بانك ملی به دست آورده بود، در مصاحبه به دلیل اینكه مذهبی متعصب شناخته شد كنار گذاشته شد.
در سال ۱۳۵۴ برای ادامه تحصیل دانشكده نفت آبادان را برگزید و پس از فارغالتحصیلی و دوره آموزشی نظام وظیفه، در پالایشگاه نفت تهران مشغول كار شد.
مادر شهید تندگویان: من ندیدم وقتش را به بطالت طی کند
مادر شهید تندگویان در مورد اهمیت دادن وی به مطالعه و تلف نكردن اوقات فراغتش میگوید: هرگاه در منزل كاری نداشت از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده میكرد و من ندیدم كه وقت را به بطالت طی كند. همیشه میگفت: «اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق میكنم.»
از وزارت تا اسارت
تندگویان در سال ۱۳۵۷مدرك كارشناسی ارشد مدیریت را از مركز مطالعات مدیریت ایران دریافت كرد و پس از پیروزی انقلاب به وزارت نفت دعوت شد. نمایندگی وزیر نفت در مناطق جنوبی ایران و مدیریت شركت ملی مناطق نفتخیز جنوب از فعالیتهای تندگویان تا نخست وزیری محمدعلی رجایی است.
مهندس تندگویان، 9 آبان ۱۳۵۹در حالی كه برای بازدید از پالایشگاه نفت آبادان در جنوب كشور بود، در جاده ماهشهر ـ آبادان همراه معاونش و چند مهندس شركت نفت به اسارت نیروهای ارتش رژیم بعث صدام درآمدند.
همراه شهید: بعثی ها خودروی ما را به گلوله بستند
در بخشی از خاطرات مهندس آزاده سیدمحسن یحیوی از یاران شهید تندگویان آمده است: وزیر نفت وقت، آقای "مهندس تندگویان" ، به همراه عده ای از معاونین خود از آن جمله آقای "مهندس بوشهری" و آقای "دکتر منافی" وزیر بهداری و بهزیستی وقت همراه با معاونین خود و عده ای از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، برای بررسی اوضاع و احوال مناطق جنگی به اهواز آمده بودند. من که سرپرست مناطق نفت خیز بودم از آبادان به اهواز آمدم. بنا را براین گذاشتیم که ابتدا به ماهشهر رفته و از وضع راه ها جویا شویم تا چنانچه امن نباشد با هاورکرافت به آبادان برویم و این کاری بود که ما مرتب انجام می دادیم؛ ولی صبح آن روز، به دلیل بعضی از مسائل و از آن جمله این فکر که ممکن است شب گذشته گوش نامحرم برنامه سفر ما را شنیده باشد و خدای ناکرده مقاماتی که همراه ما هستند به خطر بیفتند، راه را عوض کرده و از طریق شادگان به سه راهی ماهشهر رفتیم.
در ادامه این خاطرات آمده است: در آنجا جلو ما را گرفتند و پس از معرفی خودمان به ما اجازه ی عبور دادند. در آن هنگام قسمتی از جاده ماهشهر- آبادان در تصرف دشمن بود و قسمتی از آن زیر آتش؛ لذا بعد از سه راهی، از جاده ای بیراهه به سوی آبادان حرکت کردیم. ما تقریباً به چند کیلومتری پل بهمنشیر رسیده بودیم که تعدادی تانک و نیروهای مسلح را در مقابل خود دیدیم. تصور ما بر این بود که اینها نیروهای خودی هستند. به ما دستور توقف دادند. اتومبیل ما که یک بلیزر بود، متوقف شد. یکی از محافظین بیرون پرید تا ما را معرفی کند، شاید به ما اجازه عبور بدهند. با پیاده شدن محافظ که مسلسلی در دست داشت، اتومبیل ما به گلوله بسته شد. ما تصور کردیم که این نیروها بمحض این که اسلحه را در دست محافظ دیده اند و با آن کیفیت که محافظ از ماشین پرید، ترسیده اند و برای احتیاط، اتومبیل را به گلوله بسته اند. پیاده شدیم تا برای آنها توضیح دهیم. پیاده شدن همانا و گرفتار شدن در دست دشمن همان.
روایت پدر شهید تندگویان از تماس آخر
پدر شهید تندگویان از آگاهی شهید بزرگوار نسبت به سرنوشت سفر آخرتش میگوید: پسرم یك ساعت قبل از آخرین سفرش، به مغازه من تلفن كرد گفت پدر من دارم به جنوب میروم، میخواستم خداحافظی كنم.» گفتم: مواظب خودت باش. خندید و گفت: «به من حسودی میكنی پدر؟» پرسیدم: حسودی؟! از چه بابت؟ گفت: «برای اینكه ممكن است شهید بشوم!» ... در پایان صحبت خود، مبلغی را نام برد كه بابت خمس و زكات بدهكار است. از من خواست چنانچه از سفر بازنگشت، این مبلغ را بپردازم.
اراجیف و اکاذیب بعثی ها برای تحویل ندادن پیگر شهید تندگویان
امیر سرتیپ عبدالله نجفیاز درباره بازگشت پیکر شهید تنگویان چنین روایت می گوید: «مهندس تندگویان وزیر نفت كابینه شهید رجایی به همراه دو نفر از معاونان خود مهندس یحیوی و مهندس بوشهری اسیر شدند این حادثه در نهم آبانماه 1359 درمسیر رفتن به پالایشگاه آبادان دردارخوین نزدیكی آبادان اتفاق افتاد. خانواده شهید تندگویان و مسئولان جمهوری اسلامی ایران تلاش زیادی كردند تا از طریق مجامع بین المللی به خصوص صلیب سرخ و مقامات عراقی موضوع را دنبال كنند. ولی این تلاشها به نتیجه ای نرسید.
او در ادامه می گوید: رژیم عراق پس از مدتی اعلام كرد مهندس تندگویان در 12خرداد 1361 در سلول خود خودكشی كرده است. این مساله قابل قبول نبود. مهندس تندگویان قبل از انقلاب در زندان ساواك هم به سر برده بود. با پیگیری هایی كه ایران از طریق سازمان ملل انجام داد در سال 1364 صلیب سرخ به طور متناوب خواستار ملاقات با مهندس تندگویان شد. مقامات عراقی در پاسخ به تقاضای ملاقات اعلام كردند كه وی اظهار داشته است كه با كسی ملاقات نمی كند و تهدید می كند كه اگر كسی با وی ملاقات كند دست به خودكشی خواهد زد. تا اینكه در سال 65 یك نفر از نمایندگان صلیب سرخ به نام هافلی گر، رئیس عملیات خارومیانه و شمال افریقا هنگام سفر به عراق در مقابل این ادعای عراقیها قبول مسئولیت كرد كه این ریسك را بپذیرد. او برای ملاقات با مهندس تندگویان راهی زندان شد اما عراقیها مانع ورود ایشان به زندان شدند.
امیر نجفیاز می گوید: در 13 آذر 1370 هیئت پیگیری كه شامل دو تن از اعضای خانواده مهندس تندگویان یعنی پدر و برادر خانم ایشان، مهندس یحیوی و اعتمادی دندانپزشك مهندس تندگویان برای روشن شدن كامل وضعیت مهندس تندگویان برای مدت 11روز عازم بغداد شدند. پزشك صلیب سرخ هم به جمعیت هیئت ایرانی پیوست. عراقیها ادعا كردند پس از نگهداری جسد به مدت چهار سال در سردخانه به علت متوقف نشدن جنگ دفن شده است با نبش قبر و كالبد شكافی پزشكان ایرانی به این نتیجه رسیدند كه اطلاعات موجود با جسد ارائه شده مطابقت ندارد. هیئت مزبور پس از مذاكرات مفصل تصمیم به بازگشت گرفت وزارت خارجه عراق ضمن قبول اشتباه از سوی مسئولان گورستان خواستار تعویق سفر آنان شد تا جسد واقعی با حضور مجدد پزشك صلیب سرخ مورد معاینه قرار گیرد.
جسد مومیایی شهید تندگویان در تابوت فلزی
او در ادامه چنین روایت می کند: سپس جسد دوم در قبرستان الكرخ واقع در 60كیلومتری جاده بغداد ورمادی نبش قبر گردید. یك جسد مومیای در تابوت فلزی در آنجا قرار داشت. هیئت ایرانی در هنگام نبش قبر متوجه تازه بودن قبر شد عراقی ها در پاسخ به این مسئله گفتند كه ما برای اطمینان از وجود جسد مهندس تندگویان چند روز پیش اینجا را نبش قبر كردیم تا اشتباهی صورت نگیرد معاینه طرفهای سه گانه یعنی ایران و عراق و صلیب سرخ نشان داد كه جسد مذكور متعلق به شهید تندگویان است. پس از قطعی شدن مسئله هیئت ایرانی خواستار تحویل وسایل شخصی ایشان شد. اما عراقیها مدعی شدند محل نگهداری آن شهید در بمباران امریكاییها تخریب شده است و كلیه لوازم شخصی و مدارك از جمله ریسمانی كه با آن خودكشی كرده از بین رفته است.
امیر نجفیاز اذعان می کند: این پاسخ عراقیها نشان داد كه دروغ می گویند زیرا هنگام شهادت دستها و پاهای وی بسته بود كه نتواند آنها را حركت دهد بر اثر فشار به ناحیه قفسه صدری دنده های دهم راست و هفتم چپ ایشان شكسته بود آثار طناب باعث شكستگی استخوان لامی و خون مردگی در ناحیه حلق و حنجره شده بود. پزشكی قانونی علت شهادت نامبرده را به احتمال قریب به یقین خفه شدگی به وسیله رشته طناب اعلام كرد و سن ایشان در هنگام شهادت را بین 31تا 37 سال ذكر كردند. پیكر شهید تندگویان در تاریخ 25آذر در عتبات عالیات نجف، كربلا و كاظمین با حضور اعضا هیئت و كاردار سفارت ایران و خانواده شان با احترام طواف داده شد و در تاریخ 29 آذر 1370 در مرز منظریه ـ خسروی به وسیله صلیب سرخ و هیئت عراقی تحویل هیئت ایرانی گردید.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
انشا..که بتوانیم از این افراد درس آزادگی بگیریم