گروه اجتماعی: پشت هم سیگار میکشید.
چاقو میزدیش، خونش در نمیآمد.
حق داشت.
شوهرش به او خیانت کرده بود.
دیده بودتش، با زنی دیگر.
از این بیشتر میسوخت که آن زن را میشناخت. خیلی خوب میشناخت. اصلا خودش باعث آشناییشان شده بود.
از وقتی پیشنهاد دوستش را قبول کرده بود که با همسرانشان در مهمانیهای پیش از این زنانه شرکت کنند، آن دخترک، پای ثابت همه میهمانیها بود.
کمکم،
آن دخترک،
شد پای ثابت زندگیاش.
البته او اولین کسی نبود که مبتلا شده بود.
حتی همان دوستش که گفته بود مهمانیهایمان را با همسرانمان برپا کنیم هم خیانت دید.
زیر لب میگفت: خود کرده را تدبیر نیست.
پ.ن:
با این سری که مردم و مسئولان گرفتهاند، دور نیست روزی که ایران هم مثل ترکیه شود. بیحجابی آزاد شود. فقط اینکه فکر میکنم این وسط، آنهایی بیشتر ضرر میکنند که این روزها دارند جامعه را به سمت آن آینده هل میدهند. چون نمیدانند دارند وارد رقابتی میشوند که معلوم نیست برنده آن هستند یا نه. که اگر نباشند
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
ببخشيد آقا! من ميتونم يه كم به خانوم شما نگاه كنم و لذت ببرم؟
مرد كه اصلا توقع چنين حرفي را نداشت و حسابي جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و ميان بازار و جمعيت، يقه جوان را گرفت و عصباني، طوري كه رگ گردنش بيرون زده بود، او را به ديوار كوفت و فرياد زد:
مرديكه عوضي، مگه خودت ناموس نداري... غلط میکنی تو و هفت جد آبادت، خجالت نميكشي؟
جوان امّا، خيلي آرام، بدون اينكه از رفتار و فحشهاي مرد عصبي شود و عكسالعملي نشان دهد، همانطور مؤدبانه و متين ادامه داد:
خيلي عذر ميخوام فكر نميكردم اين همه عصبي و غيرتي بشين، ديدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه ميكنن و لذت ميبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگيرم كه نامردي نكرده باشم ... حالا هم يقمو ول كنين، از خيرش گذشتم
مرد خشكش زد ...
همانطور كه يقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زير چشمي زنش را برانداز كرد...