کد خبر: ۵۲۳۲۳۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/

مَثَلِ من در بین شما مَثَلِ چراغی است در ظلمت

امیرالمومنین فرمودند: همانا مَثَلِ من در بین شما مَثَلِ چراغی است در ظلمت، که هر که در آن وارد شود بدان روشنی جوید.

حجت الاسلام سوزنچیگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب امروز به آیه 46سوره احزاب پرداخته شده و در آن آمده است:

وَ داعِياً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً 

سوره احزاب (33) آیه 46

 ترجمه

و [فرستادیم تو را] دعوت‌کننده‌ای به خدا به اذن او، و چراغی فروزنده.

حدیث

1) از امیرالمومنین ع خطبه‌ای روایت شده است که بعد از حمد و ثنای خدا، چنین آغاز می‌شود: اما بعد، پس همانا خداوند تبارک و تعالی [حضرت] محمد ص را به حق مبعوث فرمود تا بندگانش را از بندگیِ بندگانش به بندگیِ خود، و از زیر عهد بندگانش به عهد خود، و از طاعت بندگانش به طاعت خویش، و از ولایت بندگانش به ولایت خویش درآورد در حالی که «بشارت‌دهنده و انذار‌دهنده بود و دعوت‌کننده‌ای به خدا به اذن او و چراغی فروزان» (احزاب/45-46) از ابتدا تا انتها، هم برای اتمام حجت و هم برای هشدار دادن؛ به حکمی که آن را تفصیل داد، و تفصیلی که آن را محکم فرمود، و فرقانی که آن را جدا کرد، و قرآنی که آن را تبیین فرمود؛ تا بندگان پروردگارشان را بشناسند در حالی که نسبت به او جاهل بودند، و به [ربوبیت] او اقرار کنند، در زمانه‌ای که در برابر او لجاجت به خرج می‌دادند، و بر او ثابت‌قدم بمانند، در زمانی که او را انکار می‌کردند ... الكافي، ج‏8، ص386-387

2) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه‌های خود فرمودند: همانا مَثَلِ من در بین شما مَثَلِ چراغی است در ظلمت، که هر که در آن [ظلمت] وارد شود بدان روشنی جوید؛ پس ای مردم! دل بدهید و گوش‌های دلتان را آماده کنید تا به فهم برسید. نهج البلاغة، خطبه187

3) امام کاظم ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت کرده‌اند که یکبار در مسجد نشسته بودیم که موذن بر مناره بالا رفت و اذان داد. امیرالمومنین ع چنان گریست که از گریه‌اش ما هم به گریه افتادیم. وقتی اذان تمام شد فرمود: آیا می‌دانید موذن چه می گوید؟ گفتیم خدا و رسولش و وصی او بهتر می‌دانند. ایشان شروع کردند به شرح عبارات اذان تا بدینجا رسیدند که: ... اما این سخن که «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ: شهادت می‌دهم که [حضرت] محمد رسول الله است» بدین معناست که خدا را شاهد می‌گیرم که من شهادت می‌دهم که خدایی جز او نیست و [حضرت] محمد ص بنده و رسول و نبیّ و برگزیده و هم‌سخنِ اوست، او را با هدایت و دین حق به جانب جمیع مردم فرستاد تا [دینش را] بر هر دینی چیره گرداند هرچند مشرکان را ناخوش آید؛ و هر که در آسمانها و زمین است، از انبیاء و رسولان و فرشتگان و مردم، همگی را شاهد می‌گیرم که من شهادت می‌دهم که حضرت محمد ص سرور اولین و آخرین است؛ و دفعه دومی که می‌گوییم «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» یعنی شهادت می‌دهم که هیچکس نیازی ندارد به هیچ کسی مگر به خدای واحد قهار که سراسر نیازمند اویند؛ و او از همه بندگانش و از همه خلائق بی‌نیاز است؛ و اوست که حضرت محمد را فرستاد بشارت‌بخش و هشدار دهنده و دعوت‌کننده‌ای به خدا به اذن او، و چراغی فروزنده. پس هرکه او را انکار کند و در این انکارش لجاجت ورزد و به او ایمان نیاورد خداوند عز و جل او را جاودانه و برای همیشه در آتش جهنم وارد سازد و او هیچگاه از آن رهایی نیابد... التوحيد (للصدوق)، ص239   معانی‌الاخبار، ص39

تدبر

1️⃣ می‌دانیم که پیامبر «دعوت‌کننده به سوی خدا» است؛ اما چرا فرمود «به اذن خدا» و منظور از افزودن این قید چیست؟

الف. مقصود از اذن خدا، امر خداست (مجمع‌البیان، ج8، ص569) و می‌خواهد با این قید اشاره کند به بعثت پیامبر برای این کار توسط خدا (المیزان، ج16، ص330)، که خدا او را به این دعوت‌گری مامور کرده است.

نکته تخصصی دین‌شناسی

با توجه به اینکه هر اقدامی توسط هر کسی انجام شود، از اذن تکوینی خداوند برخوردار است، تاکید بر کلمه «بإذنه» در این آیه، اشاره‌ای است به اذن تشریعی خدا؛ یعنی نه‌تنها پیامبر مردم را به سوی خدا می‌خواند؛ بلکه این دعوت او، به اذن خدا، و در واقع، به دستور خداوند است. شاید بدین ترتیب می‌خواهد تاکید کند که انسان برای تکامل وجودی خویش، محتاج آن است که اعمالی را تنها با این انگیزه که خدا دستور داده، انجام دهد؛ تو گویی تکامل انسان در گرو این است که کسی «به اذن خدا» انسانها را به سوی او دعوت کند، و پیامبر ما در چنین جایگاهی نشسته است. (ایستاده در باد، ص398)

ب. مقصود از اذن خدا، علم خداست (مجمع‌البیان، ج8، ص569)

یعنی این دعوت‌گری وی تحت علم و اشراف ویژه‌ای از جانب خداوند انجام می‌شود که برای حکیمانه بودن تدبیر کلی عالم ضرورت دارد.

ج. انبيا نيز در برابر خداوند از خود استقلالى ندارند و موفّقيّت و دعوت آنان با اذن الهى است. (تفسیر نور، ج9، ص381)

2️⃣  پیامبر ص دعوت‌کننده‌ای است که به اذن خدا انسانها را به سوی خدا می‌خواند.

بحث تخصصی انسان‌شناسی (تاملی فلسفی در معنای دعوت)

انسان يك موجود ذاتًا فعال است و بخشي از افعال و معلولات انسان، ارادي و بخشي از آنها غيرارادي است. افعال و معلولات ارادي انسان، آن چيزهايي است كه صدورشان از انسان مبتني بر علوم حصوليِ انسانها به موجودات خارجي است. يكي از موثرترين راهها براي تغيير اعمال و افعال انسان، تغيير علم حصولي او نسبت به جهان خارج است.

در حقیقت، هر انساني ذاتا خواهان رسيدن به حالاتي مطلوب، و اجتناب از حالاتي نامطلوب است؛ و علم حصولي ما از حالات وجوديمان از يك طرف، و علم حصولي ما از اين كه اگر چه كاري بكنيم، چه حالت وجودي [مطلوب یا نامطلوبی] برايمان رخ مي‌دهد از طرف ديگر، مبناي تمامي اعمال ارادي و تصميم‌گيريهاي ماست.

بدین‌ترتیب، دعوت کردن یک نفر به سوی چیزی یعنی «تلاش براي سر زدن يك عمل ارادي خاص، از طريق ايجاد يك علم حصولي خاص در آن موجود»؛ و آن چه كه در دعوت موضوعيت دارد، علم حصوليِ دعوت‌شونده است و رفتن او به سوي مقصد از طريق همين فهميدن و دانستن. پس، دعوتگري يك ويژگي عمومي در تمام انسانها و يك صفت كمال براي آدميان است؛ و اغلب ارتباطات انساني در نهايت امر، اگر شامل نوعي دعوت آگاهانه نباشند، دست كم تأثيري شبيه به تأثير نوعي دعوت را در وجود انسانها به جاي خواهند گذاشت؛ [و بر همین اساس است که از ما خواسته‌اند دعوت دیگران به خوبی‌ها را منحصر به دعوت زبانی نکنیم: كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَيْرِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم ‏(کافی، ج2، ص105) ]

هر چقدر انسانها به رشد و كمال حقيقي دست يابند، خودآگاهي آنها نسبت به دعوتگر بودنشان از يك طرف، و آگاهي آنها نسبت به درستي و غلطي دعوتها از طرف ديگر، به كمال خواهد رسيد؛

[و پیامبر در اوج قله چنین کمالی است که به اذن خدا و با دستور مستقیم الهی به دعوت انسانها می پردازد.]

ثمره اخلاقی اجتماعی

انسانها همه دعوتگرند و از اين جهت هيچ تفاوتي ميان آنها نيست. تفاوتي اگر باشد، در آگاهي يا عدم آگاهي به دعوتگر بودنشان و البته در محتواي دعوتي است كه خواسته يا ناخواسته  در برابر ديگران قرار مي‌دهند.

اما در دنياي امروز، گاه چنين ادعا ميشود كه هر كس به كار ديگران كاري نداشته و از تأثيرگذاري بر روي ديگران بيشتر احتراز جويد، فردي فرهيخته‌تر و  به اصطلاح امروزي  با كلاس‌تر است❗️ و این از ویژگی‌های مهم اخلاق لیبرالی قلمداد می‌شود‼️

بحث فوق ناصواب بودن چنین ادعایی را بخوبی نشان می‌دهد، زیرا اگر معنی دعوت درست فهمیده شود، آشکار می‌گردد که همة انسانها در حال تأثيرگذاري بر روي يكديگرند و راهي براي از ميان بردن اين تأثير و تأثرات وجود ندارد.

به تعبيري دقيقتر، همة انسانها دعوتگرند و تنها كاري كه ميتوان و بايد كرد اين است كه انسانها را نسبت به تأثيراتشان بر روي ديگران آگاه نموده و مسير اين تأثيرات را تا آنجا كه ممكن است، اصلاح نمود.

3️⃣ در آیه قبل پیامبر را شاهد و بشارت‌دهنده و هشدار دهنده معرفی کرد. چه نکته اضافه‌ای در تعبیر «دعوت‌کننده به سوی خدا» هست که آن را مستقلا و در آیه‌ای دیگر مطرح کرد؟

الف. بشارت و هشدار عمدتا ناظر به دلمشغولی‌های درونی فرد است؛ شاید با افزودن این عبارت می‌خواهد بفرماید که که همه بشارت‌ها و هشدارهای پیامبر در راستای دعوت او به سوی خداست؛ آن هم به اذن و به دستور او و خط بطلانی بکشد بر اخلاق سکولار.

نکته تخصصی فلسفه اخلاق

اخلاق سکولار، اخلاقی است که گمان می‌کند اولا اخلاقی بودن برای سعادتمندی انسان کافی است! و ثانیا برای اخلاقی بودن، به دین و شریعت الهی نیازی نیست (هم در مقام معنی اخلاق، هم در مقام دلالت و مصداق، و هم در مقام ضمانت اجرا)! در اینکه اخلاقی زیستن «شرط لازم» و ضروری برای رسیدن به سعادتمندی است، تردیدی نیست؛ اما هم اینکه «شرط کافی» باشد؛ و هم اینکه برای اخلاقی زیستن نیازی به شریعت الهی نباشد،هر دو محل مناقشه است.

مساله اصلی این است که ️اولا آیا اخلاق، بدون پشتوانه‌ای به نام خدا اصلاً معنی‌دار است، و به فرض معنی‌داری، آیا اساساً چنین اخلاقی می‌تواند موجه باشد، و به فرض هم که موجه شود، آیا ضمانت اجرا خواهد داشت؟ (اشاره به این نکته بد نیست که «کانت» مهمترین فیلسوف مدرنیته هم که خدا را از عرصه فلسفه بیرون کرد، چاره‌ای جز این ندید که خدا را به عنوان پشتوانه اخلاق وارد کند) ️ثانیا، آیا ممکن است خدا خدا باشد و کاری به کار بشر نداشته باشد و با او سخنی نگوید و به او دستوری ندهد؟ و در این صورت، بی اعتنایی به دستور او، با اخلاقی بودن سازگار است؟

ثالثا آیا کسی که به خدایی خدا پی برده، بدون او سعادتی را می‌تواند تصور کند؟ آیا خدا معشوق حقیقیِ انسان نیست؛ و آیا زندگی برای یک عاشق حقیقی، بدون عنایت و توجه و دریافت دستور از جانب معشوقش ارزشی دارد؟

ب. بشارت و هشدار، توجه و آگاهی دادن شخص است به مقصدی که در پیش گرفته؛ اما دعوت کردن، آگاهی دادن برای حرکت دادن وی است در مسیر رسیدن به آن مقصد.

انتهای پیام/#

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۴۰ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۵
1
0
متاسفانه بسیارند افرادی که با اصرار دلیل گریز بر پایبندی به روشهای بی فایده ، علم ستیزی می کنند.
برای این افراد ارزیابی علمی بازده روشهای خویش معنا و مفهومی ندارد.
این افراد با گمان همه چیز دانستن یا یقین به هیچ چیز ندانستن بر تاکید بر از قرآن مصون تر از خطا و اشتباه و نقد بودن روشهای خویش اصرار می ورزند.
آنان با اصرار بی پایه و بی دلیل بر درستی روشهای خویش و بستن چشمها به روی هر گونه نقد سازنده ، هر اندازه وقت هم بگذرد ، در روشهای هنجار شکن خود هیچ تجدید نظر مثبتی نمی کنند.
این افراد غافلند یا برای آنان مهم نیست که این گونه اصرار علم ستیز چه قدر زیانهای مادی و معنوی به کشور و مردم وارد می کند.
اصرار بر روشهای نادرست بجز ضدیت با هدفمندی و ضابطه مندی و نظام مندی پر بهره ی علمی معنای دیگری ندارد و برداشتهای بسیار زشتی را از اصرار کننده در اذهان مردم ایجاد می کند.
شاید شیفتگی به القاب پر زرق و برق تهی از محتوا این افراد را از شنیدن هر گونه پند و اندرز دلسوزانه ی علمی باز می دارد.
هر انسان خدا پرست برای در امان ماندن از شر افتادن و اسیر شدن در دام شیطانی این گونه خود شیفتگیهای هلاکت بار همیشه با محاسبه ی روز مره ی نفس خویش باید صادقانه به خدا پناه ببرد و از او برای رهایی از این دام یاری بطلبد.
ناشناس
|
Germany
|
۱۲:۴۳ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۷
0
1
این دوسته عزیزه ما چقدر علم زده است اقیانوسی است به عمق یک سانتیمتر. همه چیز را مانند کمونیستها از دریچه عقل و علم و آزمایشگاه علمی خردگرا! و خداپسندانه! میخواهد بفهمد.
راه و روش و نصایح معصومین ع را گذاشته کنار چون آنها در نظراتش مرده هایی که در زندگی خود انسانهایی خوبی بودند و تمام شده دانسته و اصرار عجیبی دارد که راه و روش غلط خود را به خوانندگان تحمیل کند.
اگر حوب دقت کنید و لغات و انشای ادبیاتی
! و ابیاتی او را کنار بزنید از متن مقاله وارش چیزی جز تکرار مکررات و موهوم سرایی و کلی گویی باقی نمی ماند. لذا جمله آخر متن خودش را به خودش سفارش میکنیم و برای او رفتاری خردگرا! عاقلوند! و علم انگیز! و هدفمند خداپسندانه! آرزو داریم که مانند نهضت آزادی که قرآن را زیر کامپیوتر و با فیزیش !و شیمی !تفسیر میکرد نه با قول معصوم ص و عاقبت شد پدر خوانده منافقین , این دوسته عزیزه ما هم به اصل دین که انسانسازیست نه ترقه درکنی.....و به قول معصومین ع رجوع کند .
که غرش
ض از کشت گندم برداشت گندم است که کاه هم به تبع آن حاصل آید و غرض از ارسال نبی و پیامبران و معصومین ساخت انسان والا ست که صنعت هم از چنین انسانهای وارسته ای به اوج خود میرسد.
آخرین ستور منظور سطور نوشته ایشان جان را بخوانیم:
هر انسان خدا پرست برای در امان ماندن از شر افتادن و اسیر شدن در دام شیطانی این گونه خود شیفتگیهای هلاکت بار (تفسیر به رای و دوری از قول و حدیث معصومین ع ) همیشه با محاسبه ی روز مره ی نفس خویش باید صادقانه به خدا پناه ببرد و از او برای رهایی از این دام یاری بطلبد.
لذا ما دوسته عزیزمان را در این بازگشت دعا مینماییم و از خداوند برایش رفع علم زدگی و هالیناسون دینی را مسئلت داریم. به ایشان دیدن فیلم کوتاه عصر ماشین چارلی چاپلین را توصیه مینماییم.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین