گروه سینما و تلویزیون: فيلمساز اتريشي، ميشاييل هانكه را بيشتر براي ساخت فيلمهاي «بازيهاي مسخره» (1997)، «پنهان» (2005)، «روبان سفيد» (2009) و «عشق» (2012) ميشناسيم. او در آثارش اغلب به مسائل اجتماعي ميپردازد و احساس بيگانگي فرد در جامعه امروزي را توصيف ميكند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، تازهترين ساخته اين فيلمساز و فيلمنامهنويس در بخش رقابتي هفتادمين جشنواره فيلم كن به نمايش درآمد. اين درام زندگي خانوادهاي را در شهر كاله فرانسه به نمايش ميگذارد و پشت زمينه داستان به بحران پناهندگي اروپا ميپردازد. به اعتقاد پيتر برادشاو، منتقد گاردين اين فيلم در حقيقت تمامي كارهاي كلاسيك و ايدههاي بصري هانكه، معضلات خانوادگي، انتقامهاي ميان نسلي، خودخوري و افسردگي از گناه را در خود دارد.
كارين شيفر، خبرنگار نشريه «AustrianFilms» پس از تماشاي اين فيلم در جشنواره كن با اين فيلمساز به مصاحبه نشست.
«پايان خوش» فيلمي است كه آن را بعد از «عشق» ساختيد. «عشق» موفقترين اثرتان تا به امروز بوده است؛ موفقيت و شهرت به معني تاييد شدن است. از طرفي فيلم «عشق» را نسبت به آثار قبليتان «احساسيتر» توصيف كردهاند و از طرف ديگر شما خودتان را فيلمسازي معرفي كردهايد كه علاقهمند است مخاطب را در جايگاه هوشياري و گوش بهزنگي قرار بدهد و در همين حين قراردادهاي بصري را به چالش بكشد. پس از ساخت فيلم «عشق»، وقتي روي فيلمنامه پروژه جديدتان كار ميكرديد، قصد شما اين بود كه ديدگاه تند و تيز و بيرحمانهتان به مردم را روي پرده سينما بياوريد، چه اين مردم اعضاي يك خانواده باشند يا گروهي از يك جامعه .
خيلي احمقانه و رياكارانه است اگر ادعا كنم از تاييد شدن لذت نميبرم. البته كه خوشم ميآيد. هر چه باشد براي مخاطب فيلم ميسازم. وقتي فيلمنامه تازهاي را مينويسم هيچگونه استراتژياي را دنبال نميكنم؛ به سادگي منتظر ميمانم تا نخستين ايده به ذهنم برسد. نخستين فيلمي كه بعد از «عشق» نوشتم، داستاني متفاوت داشت اما به دلايل مختلف خيلي ساخت اين فيلم محتمل نبود. بنابراين بايد دوباره دست به كار ميشدم. مدتي گذشت و داستاني به ذهنم رسيد، داستاني كه در «پايان خوش» روايت كردم. فيلم «عشق» آنطور كه [از ابتدا مينمود] تمام نشد چون تصميم گرفتم فيلمي «خوب» بسازم. همه فيلمهايم احساسي هستند. با هر درونمايهاي كه در قالبي مناسب سراغ داريد. در حقيقت، كار هنري واقعي همين است كه داستانهايي بگويي كه براي دريافتكننده هم مفيد باشد و قالب بسته به سوژه تغيير ميكند. طبيعتا به نوعي من هميشه يك فيلم را ميسازم؛ كدام مولف اين كار را نميكند؟ اما اميدوارم طي زندگيام، فرآيندي را تجربه كنم حداقل در قدمهاي كوچك. در هر حال، اين چيزي نيست كه به خودم بگويم: «خب، حالا يك فيلم «خوب» هم ساختم، وقت ساختن فيلمي «زننده» است. » در آن لحظه كه شروع به نوشتن ميكني، واقعا نميداني مسير نوشتهات به كدام سمت ميرود. اتفاقات زيادي طي اين مسير ميافتد.
فيلم «پنهان» با سكانسي طولاني از مشاهده شروع ميشود كه با دوربين ويديويي گرفته شده است در حالي كه «پايان خوش» با سكانسي كه با دوربين گوشي گرفته شده شروع ميشود و همچنين در اين سكانس فردي در دوردست مشاهده ميشود. از زمان ساخت «پنهان» چه چيزي در مورد استفاده از رسانه و رفتار نسبت به تصاوير تغيير كرده كه قصد داشتيد در اين فيلم به آن بپردازيد؟
از زمان ساخت «ويديوي بني»، رسانه دغدغه من شده است. وقتي خودت در رسانه فعال هستي، انعكاس اين سوژه يك لازمه است. از زمان ساخت نخستين فيلم سينماييام- كه خيلي از آن زمان نميگذرد- تكنولوژي رسانه بهشدت گسترده شده است. طي اين 30 سال، دنيا و رسانه هم به همين منوال تغيير كرده است اما مهمتر از همه رسانه، جهان را تغيير داده است. امروزه نميتواني روايتي درباره آنچه برخي افراد زندگي «عادي» ميدانند بدون اينكه رسانه نقشي در اين روايت بازي كند، بگويي. اما اين موضوع بدين معني نيست كه من ميخواهم فيلمي درباره رسانه بسازم. در اصل پروژهاي را كه برنامهريزي كرده بودم با شيوه عملكرد رسانه سروكار داشت، به اين دليل ساده كه اين روزها همهچيز همينطور است.
در عين حال، موضوع اينكه فيلم جديدتان را با تصاويري از گوشي همراه شروع كرديد ممكن است تصميمي اساسي پشت آن باشد؟
اين يك تصميم صوري است. نخستين ضابطه رواييام شهامت است. نميخواهم شكيبايي مخاطب را تحت فشار بگذارم در عوض ميخواهم به وسيله متد رواييام، رفتاري محتاط را برانگيزانم. هر چه داستانسراييام مختصرتر باشد، مخاطب بيشتر از قوه تخيلش استفاده ميكند و من به كشف محدوديتهايي در سطحي صوري براي آنچه ميتوانم كنار بگذارم، آنچه ميتوانم تقليل بدهم، علاقهمند هستم؛ بنابراين مخاطب تشويق ميشود تا آنجايي كه ميتواند فعال باشد.
تماشاي سكانس آغازين «پايان خوش» بيننده را تحت تاثير قرار ميدهد؛ هنوز بيننده مشغول تماشاي عناصر غافلگيركننده تصاوير كوچك است و بعد بايد مكالمه را دنبال كند و در آن لحظه مشهود نيست كه صحنهاي كليدي را به نمايش گذاشتهاي.
درست است. بايد توجه كني، وگرنه طي فيلم بارها خوابت ميبرد. اما جوانها اين روزها به اين چيزها عادت كردهاند؛ آنها با سرعتي نفسگير پيامي را مينويسند و اين پيامها را تندتر از نسلهايي ميخوانند كه بدون اين عادت بزرگ شدهاند. دختر 13 سالهاي مثل ايو كه ظاهرا وقت زيادي را صرف اينترنت ميكند، با سرعت چشمگيري اين كار را ميكند و بايد در مورد اين كار او جانب انصاف را رعايت كني. فقط سعي دارم داستاني بگويم كه با زمان و عادتهاي ديدن اين روزها سازگاري داشته باشد. لازم است روي اين فيلم تمركز شود، يعني اميدوارم. سكانس شروعي حسي از سردرگمي را به بيننده ميدهد و آنچه روي ميدهد باز گذاشته ميشود. اتفاقا اين سكانس را با اسنپچت ضبط كردهايم؛ همان سرويس پيامرساني كه فقط در همان لحظهاي كه پيام را مينويسي موجود است و بعد براي هميشه ناپديد ميشود. هر چه دلت ميخواهد ميتواني بگويي بدون اينكه عواقبي داشته باشد و اين ويژگي به نظرم خيلي جالب آمد؛ حتي اگر [پيام ميدهي] كه كسي را كشتهاي، نه خودت و نه بازجو نميتواند اين اعتراف را پيدا كند. چيزهايي شبيه به اين، ميتواند عواقب ناخواستهاي براي واقعيت [زندگي] كاربر آن داشته باشد.
داستان فيلم در شهر كاله، شماليترين نقطه فرانسه روي ميدهد؛ در اين شهر بزرگترين و بحثبرانگيزترين اردوگاههاي پناهندگان مستقر شدهاند. دوري كاله از اتحاديه اروپا و ارزشهاي اين اتحاديه، چيزي بود كه شما را وسوسه كرد سراغ اين شهر شمالي برويد؟
كاله به كلمهاي كليدي براي بيخبري ما از آنچه در دنيا ميافتد، تبديل شده است. كنشهاي فيلم «پايان خوش» ميتواند در هر جاي ديگري از دنيا روي بدهد؛ كاله به عنوان مثالي حداكثري انگشتنما شده است. به هيچوجه قصد نداشتم فيلمي درباره كاله يا مهاجرت بسازم. شرايط جاري در كاله و مناطق اطراف آن به سادگي تجسمي از درخودماندگي تمام عيار است. ما آن قدر روي خودمان متمركز ميشويم كه آنچه اطرافمان روي ميدهد در درجه دوم اهميت قرار ميگيرد.
با چه انگيزهاي پس از فيلم «عشق»، دوباره با ژان-لويي ترنتينيان همكاري كرديد؟
خيلي او را دوست دارم. او بازيگر خوبي است و در بازياش پيچيدگيهايي دارد كه به ندرت در بازيگر ديگري ديدهام. از نظر من ويژگي لذتبخش فيلمسازي، همكاري با بازيگران است و طبيعتا اين لذت با كيفيت كار بازيگر رشد ميكند.
فيلم «پايان خوش» شامل صحنههايي از شخصيتهايي است كه گاهي نامطمئن هستند و گاهي ناخوشايند و راه خود را به زور باز ميكنند يا وارد مرحله تازهاي ميشوند؛ رشيد در دفتر آنه، ايو در كامپيوتر پدرش، ايو در اتاق پدربزرگش، آنه در آپارتماني كه پسرش، پيير، در آن زندگي ميكند، پناهندگاني كه در مراسم نامزدي شركت دارند. آيا ميشود مساله محوري فيلم را با پرسشهايي مثل كدام ضابطه باقي ميماند و كدام ترك ميشود، مطرح كرد؟
تجاوز [به قانون] ويژگي مستمر هر زندگياي است. اين حس را ندارم كه بگويم اين فيلم بيشتر از هر فيلم ديگري شامل چنين ويژگياي ميشود. هر نوع تضادي، از نوعي تجاوز از مرزها منتج ميشود؛ اين ويژگي درست همه درامها است. عشق هم يك نوع تجاوز است. فقط سعي دارم نگاهي نزديك به آن داشته باشم. وقتي پيير پناهندهها را به مهماني ميبرد، رسوايياي به بار ميآورد و خانوادهاش را خجالتزده ميكند و آنها بايد اين موقعيت را سروسامان بدهند و اين كار را با نشان دادن نوعي رفتار رياكارانه مهماننوازي، ساختگي ميكنند. دورويي يكي از درونمايههاي اغلب فيلمهاي من است. اما اينطور نيست كه بگوييم «پايان خوش» فيلمي است كه ميگويد قشر خاصي از جامعه ذاتي دورو دارند. همه ما رفتارهايي دورو و متظاهر را به نمايش ميگذاريم و بيوقفه دروغ ميگوييم.
همه ما خودمحور و فريبكار هستيم و همزمان رنجور، ناراحت و تنها هم هستيم. مثل بقيه فيلمهايم، «پايان خوش» هم انعكاسي از چگونگي تعامل ما با همديگر است؛ بيفكر و بيملاحظه هستيم و در عين حال تشنه عشق هستيم و براي جلبتوجه دستوپا ميزنيم. قابلتوجهترين جنبه درام چالش مشهود ساختن همه اين مغايرتها و تضادها بدون توضيح آنها است. به گمانم دمدمي بودن هم در اين موقعيت مهم است. هر كدام از ما، هزاران چهره داريم. ما مدام بازيمان را عوض ميكنيم، حتي براي خودمان. اين فيلم درباره شهر كاله نيست، فيلمي درباره خودمان است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com