به گزارش بولتن نیوز، آدمربایی به هر شکل آن تجربه تلخی البته برای ربوده شدهها است و وای به وقتی که ربایندگان، موجوداتی فضایی و از سایر سیارات باشند اما این دستمایه و سوژه اصلی «گسیختگی» فیلم جدید استیون شاینبرگ کارگردان امریکایی است که اخیراً در سطح جهان اکران شده یا اینکه فروش زیادی نداشته اما نظر کارشناسان را جلب کرده و بحثهای وسیعی را برانگیخته است. نومی راپاچ که در 10 سال اخیر به یکی از پاهای ثابت فیلمهای اکشن و ساینس فیکشن و به یکی از زنان قدرتمند اینگونه آثار تبدیل شده، در «Rupture» زنی به نام رنی است و او یک مادر مجرد و طلاق گرفته است که فضاییها و بیگانههای ناشناخته وی را میربایند و تا مدتی قابل توجه از فیلم مشخص نیست که ربایندگان چه کسانی هستند و چه چیزهایی را از رنی میخواهند.
این از عجایب کار شاینبرگ است که از 1992 یعنی 25 سال قبل به فیلمسازی اشتغال دارد اما فقط از 2002 به بعد و با ساختن فیلم «منشی» با بازی مگی جیلنهال به جامعه جهانی شناسانده شد و هم آن فیلم و هم «گسیختگی» نشان میدهند که شاینبرگ از اصول رایج و تکراری در حرفه فیلمسازی گریزان و درصدد فتح بابهای تازه است. سؤال و جوابهای لازم از وی پیرامون Rupture» بنیادهای این فیلم را برای سینما دوستان آشکارتر میسازد آقای شاینبرگ، چرا فیلم جدیدتان بیش از حد با وهم و ابهام همراه است. براساس قصه این اتفاقی است که در نهایت ابهام و حیرت برای کاراکتر رنی افتاده استو ما هم باید همین رویداد را برای بینندگان به تصویر میکشیدیم.
از کدام فیلمهای دیگر خط فکری و الهام گرفتهاید؟
وقتی فیلم «فعالیتهای ماوراءالطبیعه» و قسمت دوم آن را دیدم، افکاری در من پدید آمد و از خودم پرسیدم چه روی میدهد اگر فردی را بدزدند و ربایندگان نه انسانها و موجودات معمولی بلکه بیگانههایی از سایر سیارات باشند. حتماً بارها شنیدهاید کهافرادی ادعا کردهاند فضاییها آنان را ربودهاند و در یک حلقه نوری اسیر شدهاند و میگویند طی آن اسارت اتفاقات عجیبی برایشان روی داده است. طبعاً برخی حرفهای آنان افراطی و دور از حقیقت است اما بیایید تصور کنیم که این حرفها صحت دارد و اسارت انسانها بهدست فضاییها واقعاً رخ بدهد و فیلم جدید من نشانگر چنین وضعیتی است.
این فیلم چه تفاوتهایی میتواند با آثار مشابه با خود داشته باشد؟
روی این سوژه در فیلمهای موسوم به «Found Footage» (مبتنی بر واقعیت و اتفاقات قبلی) کار شده بود و ما آن را وارد وادی فیلمهای فیچر و داستانی کردیم. در مورد این مسأله با تهیهکننده فیلم یعنی اندرو لازار (مدیر اجرایی اصلی فیلم «تک تیرانداز امریکایی») هم بحث و تبادل نظر کردیم و ابتدا به این نتیجه رسیدیم که استفاده از ابزار ساخت فیلمهای «Found Footage» پرهیز کنیم زیرا زمینه کارمان را محدود میکرد. ما حداکثر صبر را برای بینندگان تصور و براساس همین مسأله کارکردیم. اینکه تا کی میتوان یک آدم ربایی را مطرح کرد ولی مجریان آن را کاملاً معرفی نکرد. ما تا سرحد امکان در همین نقطه، یعنی ابهام در هویت ربایندگان و مشخص نبودن پایههای اتفاق باقی ماندیم و سپس بخشی از قضیه را بازکردیم. این یک چالش بسیار جالب شغلی برای ما بود. اینکه تا کی میتوانیم تماشاگران را پای آن ابهام نگه داریم.
یعنی شما معتقدید عمر مفید مکتب «Found Footage» بهپایان رسیده است؟
قدر مسلم اینکه مردم تازگی سابق را در آن نمیبینند، بخصوص که شروع این مکانیسم به چند سال قبل از «فعالیتهای ماوراءالطبیعه» و بهواقع به دوگانه «پروژه بلیرویچ» بر میگردد. من به این سیستم و خالقان آن احترام زیادی میگذارم اما این چیزی نیست که رضایت مرا جلب کند.بهنظر میرسد نومی راپاچ و نمایش حرفهای او در نقش اصلی نیز سهم بارزی در توفیق این فیلم داشته است. همینطور است.
چه در دور حضور او در سه گانه «دختری با خالکوبی اژدها» در سنیمای سوئد و بازسازیهای آن در هالیوود و چه در «پرومتئوس» کار سال2012 ریدلی اسکات، این هنرمند زن نقشهای خود را به شکلی به یادماندنی ایفا کرده بود. البته من قبل از «گسیختگی» نیز بر سر فیلم دیگری که میخواستم بسازم و امکان آن هرگز فراهم نشد، با راپاچ آشنایی و همکاری داشتم و حتی اگر همه این موارد در کار نبود، به سختی میتوانستم کسی را بیابم که مثل او برای این نقش خاص در فیلم مناسب باشد. فشار روحی زیادی به کاراکتر اول قصه من وارد میشد و این امر کسی را میطلبید که به استحکام نومی راپاچ و البته خود وی باشد. شاید عدهای بگویند با یک هنرپیشه قوی دیگر هم ایننقش در میآمد اما من چنین فکر نمیکنم و فقط زنی ذاتاً پر قدرت قادر به مقاومت مقابل ماجرای ربوده شدن توسط فضاییها است که نماد او را میتوان در نومی راپاچ دید. لااقل این باوری است که طی سالهای اخیر بر اثر دیدن سایر فیلمهای وی در اذهان بهوجود آمده است.
آیا کارهایی که کاراکتر راپاچ در این فیلم انجام میدهد، واقعاً باور پذیر است؟
بله، چرا که نه؟ متن داستان از آغاز به ما گوشزد میکند که او زنی معمولی نیست و توانی مافوق عادی دارد. در نظر بگیرید که اسیرکنندگان وی و افراد قرار گرفته در چنین قالبی امثال کری بیشه، لزلی منویل و مایکل چیکلیس هستند و لابد چیکلیس را به خاطر بازی قدرتمندانهاش در سریال تلویزیونی «حفاظ» تحسین کردهاید و اینجا و در فیلم من حتی قدرت و حیطه کاری فراتر از آن سریال دارد.
از نظر خود شما تکان دهندهترین سکانس فیلم کدام است؟
سکانسی که سرانجام رنی از درون سلول خود فرار میکند و هنگام گریز با سایر افرادی همراه میشود که آنها نیز در حال فرارند. همگی در فضایی کم و در کریدورهای تنگ در پی اکسیژن و نور امید و روشنایی زندگی هستند و به سوی آن میدوند، من این صحنه را در استودیویی به نام سیتی اسکیپ در جنوب شهر تورنتو کانادا گرفتم و بعد از اینکه استودیو را کاملاً برای این صحنه طراحی و آن را برای ضبط صداهای مورد نظرمان از نو مهندسی و ترمیم کردیم، کاراکتر راپاچ از یک قسمت استیج خارج و وارد بخش دیگر آن میشود و انواع خطرها و ترسها و امکانها دور سر او پرواز میکند. رنی بواقع تمامی بینندگان را با خود همراه ساخته زیرا نماینده نسل بشری است که با خطر جدی مرگ میجنگد؛ خطری که شاید در برخورد احتمالی با فضاییها بسیار نزدیکتر از آنی به ما باشد که تصورش را میکنیم
منبع: روزنامه ایران
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com