گروه سینما و تلویزیون: رسانه ملی طرفداران و دنبالکنندگانش را از دست داده و برنامههای ارزانقیمت با چهرههای ناشناخته که جای برنامههای پرطرفدار را گرفتنهاند هم به این موضوع سرعت بیشتری بخشیده است. البته تنها بحث برنامههای اینچنینی نیست و این نگاه بر تمام تولیدات صدا و سیما سایه افکنده؛ از سریالها و تلهفیلمها تا نحوه پوشش اخبار روز دنیا و کشور. البته مدیران این موضوع را قبول ندارند و با آمار عجیب و غریب سعی در چشم بستن روی حقیقت دارند؛ حقیقتی که استارتش سالها قبل خورده است. سراغ علی گرانمایهپور، کارشناس رسانه با سابقه عضویت در هیات علمی و استاد روزنامهنگاری دانشگاه رفتهایم و نظرات او را شنیدهایم که در ادامه میخوانید.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از رونامه ابتکار، علی گرانمایهپور درمورد دلایل اصلی عقب ماندن رسانه ملی از دیگر رسانهها و محدودیتهایش میگوید: «انتقادهای مختلفی به صدا و سیما میشود؛ انتقاد به نحوه پوشش اخبار، سانسور، نبود چند صدایی، برنامههای طنزی که سمت هجو و شوخیهای خارج از چهارچوب رفتهاند و نبود برنامه مناسب برای کودکان و نوجوانها. واقعیت این است که شورای سیاستگذاری صدا و سیما طبق قوانین و اصول تابع چارچوب حرکت میکند و از این اصول و خط قرمزها گذر نمیکند. در واقع اهداف کلی نظام در چارچوب صدا و سیما به مدیران شبکه ابلاغ میشود. سپس توسط مدیران به برنامهسازها ابلاغ میشود و مسیری پیچیده طی میشود تا برنامهای تولید و روی آنتن برود و مخاطب به تماشای آن بنشیند.»
او معتقد است: «درصدا و سیما به چند دلیل، دوران پیری، فرسودگی و پرچالشی را پشت سر میگذارد. دلیل اول، وجود شبکههای متنوع ماهوارهای است. سپس موضوع شبکههای مجازی و ظهور شگفتآور شبکههای اینترنتی است. همچنین از دهه هشتاد شمسی و با ظهور شبکههای فارسیزبان، ذائقه مخاطب به کلی تغییر کرده است. برای مثال مخاطبانی که سریال «حریم سلطان» را تماشا کردهاند از دیدن بسیاری از سریالها لذت نخواهند برد و یا اصلا دنبالش نخواهند کرد. مخاطبی که فیلمهای سانسور شده و یا بدون سانسور شبکههای خارجیزبان را دیده است، از تماشای فیلمهای تلویزیون لذت نخواهد برد. کسانی که برنامههای سرگرمکننده شبکههای ایتالیایی، آلمانی و حتی ترک را تماشا میکنند، دیگر علاقهای به تماشای برنامه «آب و آتش» و حتی برنامههای «دورهمی» و «خندوانه» که از چهرههای شناختهشده بهره میبرند هم ندارد.»
او میگوید: «صدا و سیما علاوه بر ماموریتهای بسیاری که دارد، ماموریت تازهای هم دارد و آن تقابل با هجمه خبری و تبلیغاتی رسانههای خارجی است. مدیران رسانه در تمام دنیا، ساختار طراحی میکنند و بار را بر دوش میکشند، اما واقعیت این است که صدا و سیما توان مدیریت و برنامهسازی برای تمام شبکههایش را ندارد و تا زمانی که شبکهها به صورت خصوصی مدیریت نشود، این بحران حل نخواهد شد و ماموریتهای تولید سرگرمی و فیلم و سریال را از دوش خود بردارد. از طرفی صدا و سیما در بخش ماموریتهای خودش، اولویت دارد. برخی مهمترند و تمرکز روی آنها است و بعضی هم از قدیم بودهاند. تحریمهای جدید آغاز شدهاند، برجام در حال لغو شدن است و... صدا و سیما باید تمرکز خود را روی آرام نگهداشتن مردم بگذارد اما موضوع این است که اینها دلیل مناسب منتظر نگهداشتن مخاطب نیست و تماشگر منتظر نمیماند.
همچنین چالشهای سال هشتاد و هشت و مخصوصا از سال نود به بعد، بخش آگهی و فشار مالی است. زمانی مدیران صدا و سیما، شبکهای ماهوارهای را مسخره میکردند که با تبلیغ قابلمه و بشقاب هزینه تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی را تامین میکنند. در حالی که امروز صدا و سیما تبلیغاتش را همانقدر تنزل داده تا بخشی از هزینههایش را تامین کند. موضوع دیگر بُعد هدایت افکار عمومی در فضای مجازی است. از طرفی نمیتواند خط قرمزها را بشکند و محدودیتها وجود دارند اما دستاندرکاران رسانه ملی مانند ناظران و مجلس و سهقوه و شورای سیاستگذاری در آینده باید سمت شبکههای اینترنتی بروند.»
گرانمایهپور در مورد آمار منتشر شده از بینندگان برنامه صدا و سیما میگوید: «بحث مهم دیگر، آمار مخاطبان است. صدا و سیما هنوز آمادگی اعلام دقیق آمار بینندگانش را ندارد. مدیران باید جامعه آماری و مطالعهشدهاش و دادههای آن را به متخصصان بسپرد. از طرفی باید اعلام کند این آمارها را تلفنی گرفته است، حضوری گرفته شده و یا از طریق دیگری باید آمار شفاف اعلام شود و در اختیار اساتید و متخصصان قرار بگیرد تا به نتیجهای دقیق برسند. وقتی اعلام میکنند بیش از هشتاد درصد مخاطب دارد؛ باید با هلیکوپتر روی شهر چرخی بزنند و دیشهای ماهواره روی پشتبامها را ببینند. به نظرم برای برآورد مخاطبان هر سریال تلویزیونی کافی است از دختران و پسران دبیرستانی بپرسند، شب گذشته چه سریالی را تماشا کردهاند؟ جوابها نشان میدهد مردم برنامههای صدا و سیما را دنبال میکنند یا برنامههای ماهوارهای و اینترنتی. صدا و سیما باید بداند که آینده سختتری در انتظارش است. آیندهای که شبکهها سمت تنوع بیشتر میروند.
البته امروز هم بسیاری هستند که برای تماشای فیلمهای روز دنیا، کارتهایشان را شارژ میکنند تا بتوانند فیلم و سریالهای محبوبشان را از طریق ماهواره تماشا کنند. باز هم باید بگویم، مخاطبان منتظر نمیمانند. ذائقه مخاطب ایرانی در موسیقی، فیلم خبر و... به شدت تغییر کرده است و ایرانیهای امروز بیشتر اهل رسانه هستند. مثل آدمهایی که با تلفن همراهشان فیلم تماشا میکنند.»
این ایستاد رسانه راجع به برنامههای پربیننده این روزها از صدا و سیما میگوید: «برنامههای داخلی برای سرگرمی مخاطبان چه میکنند؟ به برنامههای پربیننده «خندوانه» و «دورهمی» توجه کنید. با وجود اینکه از برنامههای سرگرمکننده تلویزیون دفاع میکنم و دوستشان دارم اما خنداندن مخاطب به هر قیمتی که گاه به لودگی تنه میزند به وسیله استندآپ همهچیز را مسخره میکنند، چه تاثیری میتواند داشته باشد؟ «دورهمی» با آن دکور میلیاردی چه فکری برای سرگرمکردم مخاطبانش دارد، غیر از مسخرگی و شوخی با آدمها.
این را هم بگویم که استندآپ کمدی در ایران پیشینه دارد و استندآپهای کمدی چون سیاهبازی و عروسکگردانی از قدیم وجود داشته و مخالف اجرای دوباره و جدیدش هم نیستیم اما باید دید خروجی «خندوانه» چیست؟ موضوعی وجود دارد که موافقین و منتقدین سیاست صدا و سیما به آن معتقدند؛ چرا صدا و سیما در فیلمهایش قاعده را به هم میریزد؟ مخاطبان مسلما انتظار شنیدن هر نوع شوخی را ندارند و علاقهای به شوخی با جنس موافق را ندارند و فکر هم نمیکنم ناظرین پخش و سازندگان با گذر از خط قرمز چیزی را به چالش بکشند.
به نظرم دوستانمان در صدا و سیما باید راجع به رفتارهای ایرانیها، مطالعه کنند. ایرانیها شاید فیلمها و سریالهای خارجی را تماشا کنند اما به اصول پایبند هستند. آنها همراه با دختر و پسرشان پای تلویزیون مینشینند و اصلا دوست ندارند ارزشها در تلویزیون زیر پا گذاشته شود. در حالی که برنامهها باید سمت شوخی کردن با سیاست و مشکلات اجتماعی و معضلات آنها برود ولی زمانی که اجازه شوخی و انتقاد داده نشود، برنامهها سمت لودگی و هجو میروند. در حالی که برنامه «صبح جمعه» پس از سابقه سی و هشت ساله حذف شد. دلیل حذف این برنامه چه بود؟ بخش کوتاه خبری که با مسئولین شوخی میکرد. «صبح جمعه» جایش را به برنامهای داد که لودگی میکند و اگر تحلیل محتوا شود چیزی جز مسخره کردن مردم، بیاحترامی به عقاید و شعور مردم در آن نیست.»
گرانمایهپور که سیاستهای غلط را دلیل اصلی قهر مردم با تلویزیون میداند در آخر میگوید: «نکته مهم دیگری هم وجود دارد؛ تلویزیون مانند تمام برنامههای دولتی دنیا، اجازه چهره شدن به مجریان برنامههایش بدهد. ظهور و افول برنامهها در تلویزیون ما به دلیل جلوگیری از برند شدن چهرهها است.
وقتی احساس شود، چهرهای از ایدئولوژی صدا و سیما فاصله گرفته یا ساختار فرهنگی و سیاسی را نقد میکند، از صدا و سیما کنار گذاشته میشود. صدا و سیما باید برای ده سال آیندهاش استراتژی داشته باشد. با حذف چهرههایی چون فریدون جیرانی و رضا رشیدپور اتفاق خاصی رخ نمیدهد چرا که شبکههای مجازی این مشکل را حل کرده است. امروزه میتوان در یک اتاق با ابزار اولیه، صاحب استودیو و برنامه بود و در سطح وسیع فضای مجازی دیده شد. این موضوع باعث میشود که صدا و سیما هم مانند تمام رسانههای دنیا به چهرههای پرطرفدارش پول بدهد و چهرههای گرانقیمتش را حذف نکند. همانطور که شبکه بیبیسی لیستی از حقوقهای میلیونی به چهرههای شناختهشدهاش منتشر کرد. شبکهای که هزینههایش را از مالیات مردم تامین میکند. در آخر باید بگویم که امیدوارم مسئولین درمورد این اتفاقها که موجب کمرنگ شدن صدا و سیما و تولیداتش شده است، صحبت کنند. آنها باید پاسخگو باشند و نه کارشناسان و اساتید رسانه.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com