کد خبر: ۴۹۸۵۲۹
تاریخ انتشار:
درباره «مرده‌گی بدون زنده‌گی»

همنشینی مرد‌گان و زند‌گان

خانه همچون مکان اسکان و امکان حیات و ملاقات، واجد فضایی دلهره‌آور است. محاصره‌شده با گربه‌ها و محل توقف موقت نعش مرده‌هایی که مرد، به هنگام ملاقات زن در اتومبیل مخصوص حمل جنازه‌ها با خود به‌همراه دارد.
به گزارش بولتن نیوز، نمایش «مرده‌گی‌بدون زنده‌گی» کــه حتی عنوانی انتــزاعی و هستی‌شناختی دارد، تلاش به‌نسبت قابل‌اعتنایی است در بیان آبسورد از وضعیت آدم‌های حاشیه‌ای که گرفتار زیست و زمانه‌ای اغلب ملال‌آور و هراسناک هستند. یک زندگی حاشیه‌ای در حاشیه‌های یک شهر. دیدارهای گاه‌وبیگاه و معنازدایی‌شده زن و مرد نمایش.
 
سروکله‌زدن با امر عبث و گنگی وضعیت با حرافی و سکوت توأمان، یادآور سنت روایی تئاتر آبسورد. از بکت تا پینتر؛ همان سنتی که در پی بازنمایي دقیق زمان و مکان زندگی روزمره نیست و با آنکه معاصر دوران ماست، از تعین تاریخی و مناسبات مادی اجتماع، فاصله می‌گیرد. امیر شفیعی در مقام نویسنده و هدی اساسی به‌عنوان کارگردان، نمایشی را بر صحنه آورده‌اند که سیزیف‌وار قرار به تکرار دارد.
 
خانه همچون مکان اسکان و امکان حیات و ملاقات، واجد فضایی دلهره‌آور است. محاصره‌شده با گربه‌ها و محل توقف موقت نعش مرده‌هایی که مرد، به هنگام ملاقات زن در اتومبیل مخصوص حمل جنازه‌ها با خود به‌همراه دارد. جنازه‌هایی که حمل می‌‌شوند گاهی امکان می‌یابند از نعش‌کش خارج‌ شده و به خلوت خانه بخزند و معاشرت کرده و گاهی جایگاه آنان را تصاحب کنند. از این باب، می‌توان منطق متافیزیکی کسی چون اوژن یونسکو را در نمایش «مرده‌گی بدون زنده‌گی» مشاهده کرد، اما نکته اینجاست که رویکرد به‌نسبت محافظه‌کارانه در خلق و اجرا، یونسکو و بکت را دور از دسترس قرار داده. باید در نظر داشت که تئاتر آبسورد اغلب در سروکله‌زدن با امر عبث، روایت‌کردن و شکست‌خوردن در این تمناست که حادث می‌‌شود. یک رویکرد بوطیقایی در تعلیق منطق بازنمایی و سرخوشی و ملال منتج‌شده از آن.
شخصیت‌های نمایش، گرفتار عبث‌بودگی و ادامه‌دادن‌های ناگزیر هستند.
 
زن با دقتی مثال‌زدنی، در پی نظم و ثبات است. مرد نعش‌کش، با زمان مسئله دارد، چراکه جنازه‌های دفن‌نشده، مقهور زمان هستند و در هوای آزاد همه‌چیز را به گند می‌کشند. مرد روپوش سفید پوشیده که به‌نظر یکی از همان جنازه‌هایي باشد که در حال حمل‌شدن به‌سمت گورستان هستند، مدام از دردی در شکم می‌نالد و نگران بدن خود است. ترکیب قابل‌اعتنایی از ثبات، زمان و سلامت و صدالبته ناممکنی‌ آنها در این وضعیت عبث.

طراحی صحنه دوپاره است: روی زمین همه‌چیز به نظر منطق رئالیستی دارند، اما سقف پر است از قلاب‌هایی که لیوان‌ها و وسایلی از آنها آویزان است که کارکرد و مکانیسم غیررئالیستی دارند. بازی بازیگران به‌نسبت خوب و روان است، گو اینکه ساغر سحر‌خیزان، می‌تواند پیشنهاد تازه‌ای باشد برای نقش‌هایی که فیزیک و ژست متفاوتی را طلب می‌کنند.
در نهایت روایت تکرارشونده و کوتاه نمایش، تلاشی است تا حدی موفق از یک تئاتر آبسورد ایرانی که راه درازی دارد تا نزدیک‌شدن به سنت پیش از خود؛ تلاشی که ضعف‌هایش، بی‌ارتباط نیست با جوانی کارگردان و شرایط مادی تولید هر نوعی از تئاتر در اینجا  و اکنون ما.
 
منبع: روزنامه شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین