مثال دیگر در مورد بیماریهای گوارشی است که موجب سوء جذب میشوند. وقتی مواد غذایی نتواند از روده جذب شود، بیمار دچار کمبود ریز مغذیهای مهم میشود. ویتامین B12، ویتامین D، آهن و بسیاری دیگر از ریز مغذیها در چنین بیمارانی دستخوش کمبود میشود. بر اثر کمبود ویتامین B12 و آهن بیمار دچار کمخونی میشود. در واقع اینجا هم کمخونی سرنخی برای رسیدن به یک تشخیص مهم یعنی سوءجذب است.
بیماریهای کلیه و کبد نمونه دیگری از بیماریهایی است که فرد را دچار کمخونی میکند. نارسایی کلیهها و التهاب کبد بیماران را ضعیف میکند. وقتی آزمایش خون میدهیم ممکن است اثر چندانی از بیماری کبد یا کلیه نباشد، ولی کمخونی کاملا واضح و مشخص دیده شود. در واقع کمخونی سرنخ ما برای رسیدن به بیماری نارسایی کلیهها یا نارسایی کبد شده است.
اولین و مهمترین کار برای درمان کمخونی این است که دلیل آن شناسایی شود. در این صورت درمان بخوبی صورت خواهد پذیرفت. اگر بدون شناسایی دلیل کمخونی فورا به سراغ درمان آن برویم ممکن است کمخونی درمان شود ولی در واقع سرنخ را از دست دادهایم و چند ماه بعد، بیماری اصلی دوباره خودش را نشان میدهد و چهبسا به دلیل تاخیر در تشخیص و درمان نتوانیم آن را خوب مهار کنیم و بیمار دچار مشکل شود.آنچه به عنوان نتیجه و نکته اصلی این بحث باید توجه شود این است که در برخی موارد به جای این که بخواهیم سریع کمخونی را درمان کنیم باید دنبال جواب این سوال باشیم که آیا بیماری مهم دیگری پشت کمخونی پنهان نشده است؟
بدون شک در این موارد باید به دنبال درمان بیماری اصلی باشیم تا بیماری از ریشه مداوا شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com