به گزارش
بولتن نیوز، همايش پولي بانكي امسال هم رسيد و حالا مديران بانك مركزي بار ديگر فرصت دارند از پشت بلندگو اعلام كنند كه با تلاش بانك مركزي عليرغم همه تنگناهاي اعتباري تا چه حد سيستم بانكي با ثبات بوده است.
از بلندگو كه فاصله بگيريم، نوعي اجماع وجود دارد كه بدنه كارشناسي بانك مركزي نسبت به
صف كارمندان جزء و رانندگان وسائل نقليه كه در طي زمان خدمت، ليسانسكي گرفته اند و ناظر شده اند، در معاونت نظارت كه مسئول كنترل بحران بانكي است قابل تشخيص است
مسئوليت هايش بسيار ضعيف است، يا دستكم فهم رسمي اش از بحران موجود بانكي كج است، يا دستكم تر اماده هزينه دادن براي اصلاح نظام بانكي نيست. عوامل متعددي اين حقيقت را ساخته: جذب افراد بدون توان فني و مدرك گرفتن ان ها در حين كار به ضعيف ترين شكل ممكن، پديده درب هاي چرخان، لختي طبيعي سيستم اداري و...
يك گزاره صحيح تر ديگر آن است كه معاونت نظارت بانك مركزي به لحاظ توان فني حتي از ميانگين خود بانك مركزي هم پايين تر است. صف كارمندان جزء و رانندگان وسائل نقليه كه در طي زمان خدمت، ليسانسكي گرفته اند و ناظر شده اند، در اين معاونت حساس كه مسئول كنترل بحران بانكي است قابل تشخيص است.
اگر توان فني بانك مركزي مانع از سقوط سيستم پولي نشده، چه چيز اين ثبات ظاهري را به ارمغان اورده؟ فهرست بلندي را مي توان رديف كرد، مثلا:
۱. بازار عميق بين بانكي كه همه ندانم كاري هاي مديران در طي روز را اصطلاحا شبانه مي پوشاند. ۲. دست و دلبازي بي پرسش بانك مركزي در حجم( و نه نرخ) برداشت بانك ها از ذخاير
۳. تبديل نظام بانكي به يك انحصار چند جانبه كه در آن بانك بزرگ و كوچك و موسسه غير مجاز هواي هم را دارند.
۴. سهم بسيار بزرگ دولت و حاكميت در بانك ها كه اعتماد عمومي به سيستم را افزوده
۵. اعتياد بانك ها به وام دهي به سهامدار ارشد و مجموعه هاي مرتبط به او كه امكان غلتاندن نقدينگي در لحظات حساس را مي دهد و ...
در واقع موارد فوق همه نقاط ضعف سيستم هستند( به جز مورد پنجم) كه عموما مقصرين رانت و ركود فعلي مي باشند. به بيان ديگر سيستم پولي گره هايي دارد كه اين گره ها در يك داد و ستد بقاي سيستم به صورت فعلي را تضمين مي كنند و بقاي سيستم هم گره ها كورتر مي كند. در واقع روي كاغذ فقط يك تكانه اساسي اقتصاد كلان يا امنيتي مي تواند به حيات اين سياهچاله خود ايستا كه اقتصاد ايران را مي بلعد پايان بخشد. اسم اين فرايند هنر بانك مركزي نيست. اين كه فلان بانك سراسر خطا، به بهانه بقا، يكصد برابر سرمايه اش سپرده جذب كند، اسمش ثبات سيستم نيست، ديوانگي است!!!
البته يك عامل فوق اين ها هست كه عليرغم همه عواملي كه مي توانست اين بحران اعسار و نظارت را به پنيك بدل كند، تا كنون مانع شده و ان لطف خداوند كريم است.
گر نگهدار من آن است كه من مي دانم/ شيشه را در بغل سنگ نگه مي دارد.
فعلا كاركرد اين يك بيت از همه رويه هاي نظارتي بانك مركزي بيشتر است.
پي نوشت: بانك مركزي پر است از تك ستاره هاي دانشمند كه هر يك ساعت هم كلامي ان ها به اندازه يك واحد درسي مي ارزد. افسوس كه ساختار توان استفاده از انها را ندارد.