سریال زیر پای مادر که پیشتر نام لبخند رخساره را داشت، با دیالوگهای پرتکلف و آدمهایی که اطراف ما نمونههایشان چندان یافت نمیشود، سریال پرقدرتی نیست. آدمهای این سریال گویا از جایی دیگر آمدهاند. از سرزمینی که مردمانش برای گفتن یک جمله ترجیعبندی انتخاب میکنند و وقتی میخواهند معترض شوند...
گروه فرهنگ و هنر: زیر پای مادر که از ابتدای ماه مبارک رمضان در یکی زا پربینندهترین ساعتها روی آنتن شبکه یک سیما میرود تا چه حد به زندگی واقعی شباهت دارد؟
به گزارش بولتن نیوز، زندگی جاری در این سریال تا چه حد به زندگی واقعی آدمها، زندگی همان کسانی که از پس ساعتهای طولانی روزهداری پای تلویزیون مینشینند شبیه است؟ ما آدمها چقدر با این آهنگ صحبت میکنیم؟
چقدر بالا و پاییم به لحنمان میدهیم تا آهنگ کلاممان حفظ شود؟ آیا صرف هزینههای گزاف برای ساخت چنین سریالهایی مفید است؟
آدمهای این سریال گویا از جایی دیگر آمدهاند. از سرزمینی که مردمانش برای گفتن یک جمله ترجیعبندی انتخاب میکنند و وقتی میخواهند معترض شوند به عمل مردی که سرهنگ نام دارد، بارها از ترکیب کلمات سنگ و سرهنگ استفاده میکنند. میتوان این سبک دیالوگنویسی را تلاشی نافرجام برای تکرار نمونههای قدیمیتر دانست. سریال میوه ممنوعه که کاراکترهایش در عین بارو پذیری از کلمات آهنگین و مثالهای ادبیات بهره میبردند و اتفاقاً همین ابزار به کمک معرفی بیشتر شخصیتشان آمده بود.
سریال زیر پای مادر، مضمونی خانوادگی دارد. داستان درباره زنی است که کودکش را در گهواره رها کرده و برای بیست سال رفته است. ازدواج مجدد نافرجام و شغلی غیرقانونی، روح و جانش را آزرده و حالا از پس بیست سال فرزندش را میخواهد و تلاش میکند گرهها با ازدواج پسرش با دخترخوانده برادرش محکمتر شود.
به نظر میرسد سریال در نشان دادن عشقی پاک میان دو جوان چندان توفیقی نداشته است. درحالیکه تمام شخصیتهای داستان از مادر و پدربزرگ و پدر و ... درباره عشق صحبت میکنند، بیننده نمود خارجی از عشق نمیبیند و حتی برخی با تعجب از تلاشهای مادر برای این پیوند داستان را دنبال میکنند.
سریال زیر پای مادر که پیشتر نام لبخند رخساره را داشت، با دیالوگهای پرتکلف و آدمهایی که اطراف ما نمونههایشان چندان یافت نمیشود، سریال پرقدرتی نیست.
پیشازاین نیز بهرنگ توفیقی، کارگردان سریال زیر پای مادر با همکاری سعید نعمت الله و تیم کنونی بازیگران، سریال پشتبام تهران را ساخت که البته این سریال هرچند در زمان خود توانست توفیقی نسبی در جذب بیننده داشته باشد اما از همان ضعف دیالوگهای پرتکلف و آدمهای مصنوعی رنج میبرد.
آنچه سبب میشود سریالها و فیلمهای تلویزیونی که جمعیتی 80 میلیون نفری را مخاطب دارند، بتوانند تأثیری مثبت بر فضای عمومی بگذارند، میزان پایبندیشان به واقعیت است و ملموس بودن زندگی آدمها.
پیام سریال زیر پای مادر برای بینندگان پیست؟ میشود زنی پس از دو ازدواج نافرجام و زندان و بدهی و ... بخشیده شود؟
هرچند میشود باور قضاوت درباره آدمیان را به نقد کشید اما متأسفانه سازندگان سریال در رساندن این مفهوم توفیق چندانی نداشتهاند و نتوانستهاند به بیننده این حس را القا کنند که آدمها خاکستریاند، نه یکسره خوب و نه یکسره بد.
از سوی دیگر نقطه ضعیف مشهود جا نیفتادن آدمها در نقشهایشان است. کامبیز دیرباز در نقش "خلیل کبابی" چندان قابلباور ظاهرنشده است. نه دیالوگهایی که از دهانش خارج میشود شبیه کسانی است که عاشق شغلشان هستند، آنهم کبابی و نه ظاهر و منشش به کسانی شباهت دارد که برای خلاصی از خاطرات همسر رفته، زندگی در شهری دیگر را پذیرا شدهاند.
مجید نوروزی در نقش اشکان نیز نه عشقی قابلباور را نمایش میدهد و نه فرزندی سرگشته و تشنه مادر را. دیالوگهایی که از دهان این پسر و پدر خارج میشود به همان میزان نچسب و نامأنوس است که دیالوگهای بهناز جعفری در نقش آتنه.
او نمیتواند به بیننده بباوراند زندگی سختی را که پشت سر گذاشته است. بازی علیرضا آرا در نقش صدرا، برادر آتنه نیز بهشدت مصنوعی است. اگر حرفهای کسی دیگر در دهان وی قرار دادهشده و روابط پدر و مادر خانواده با بازی مریم بوبانی و بهزاد فراهانی نیز بهدرستی درنیامده است.
لوطی منشی مردان داستان از لابهلای حرفهایشان باید بیرون بزند نه عملشان و این ضعف میتواند همریشه در فیلمنامه و همریشه در کارگردانی داشته باشد.
زیر پای مادر متأسفانه در پربینندهترین ایام تلویزیون حرفی برای گفتن ندارد. کادربندیها و حرکت دوربین و ... به کمک آمدهاند تا بلکه از محتوای نهچندان جذاب، سریالی جذاب به عمل آید که نیامده است.
در بخش اطلاع رسانی هم کاری میکند که همه نا خواسته چشم شان و گوش شان به خبرگزاری مغرض و معاند باشد چون اصلا در بخش اطلاع رسانی پوشش صادقانه و سریع و مناسبی ندارد .