مجموعه داستان «داستان تندیسها» و مجموعه شعر «گاهی با هیچ گیرهای سنجاق نمیشوی به دنیا» توسط نشر نگیما منتشر و راهی بازار نشر شدند
به گزارش بولتن نیوز، نشر نگیما که به انتشار آثار ادبی اشتغال دارد، به تازگی یک مجموعه داستان و یک مجموعه شعر ایرانی جدید منتشر کرده است. این کتابها مجموعه داستان «داستان تندیسها» نوشته علی عسگری افشار و مجموعه شعر «گاهی با هیچ گیرهای سنجاق نمیشوی به دنیا» سروده مرجان خوش مرام هستند.
مجموعه شعر پیش رو، ۱۱۹ قطعه کوتاه سپید را شامل می شود که در ادامه، یکی از این قطعات را می خوانیم:
عکسهایی که در هیچ قابی نمیتواند جا خوش کند
کار بهترین عکاس دنیا هم که باشد
همیشه گمنام میماند.
این کتاب با ۶۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۷۰ هزار ریال منتشر شده است.
کتاب «داستان تندیسها» هم ۳۸ قطعه داستان گونه کوتاه را در بر می گیرد که از زندگی امروزی و شهری نویسنده ریشه میگیرند. این کتاب پنجاه و هشتمین عنوان مجموعه «ادبیات داستانی ایران» است که این ناشر چاپ می کند.
این مجموعه با «به جای مقدمه» آغاز می شود که درباره دزدیده شدن برخی تندیس و سردیس های موجود در شهر تهران است. «مهر مادری»، «هفت حوض»، «حکایت گوساله ای که گاو نشد!»، «سفید و سرخ و سبز»، «مُثله شده» و ... از جمله عناوین داستان های این کتاب هستند.
در قسمتی از داستان «چشم هایشان» از این کتاب می خوانیم:
مصریها اعتقاد داشتند اگر صورت چیزی به درستی بازسازی شود، امکان دارد برای برگذاری آیین هایی، به آن پیکره وجود واقعی بخشیده شود. گمان آنها بر این بود که روح هر انسانی به این دنیا بر میگردد و برای آنکه سرگردان نشود، مجسمه هایی میساختند و در مکانهای امن می گذاشتند. شبیه بودن صورتهای مصنوعی به چهرههای واقعی، به همین دلیل بوده که روح وارد آن کالبد شود. (برای گول زدن روح، به چه ترفندهایی متوسل می شدند!) و شاید به این وسیله، واقعا به آرامش میرسید.
مجسمهسازان یونانی هم جزئیات چهره و صورت را دقیق مجسم می کردند. ولی وقتی به چشم ها میرسیدند، آنها را خالی میگذاشتند. بی عنبیه و مردمک و قرنیه. گویی چشمها فقط صلبیههای سپید اند. دایره هایی در میان حدقه های دو کی. انگار میل داغی جلوی چشمانشان گرفته باشند و بینایی را از آنها سلب کرده باشند تا یک وقت ناظری، به درون افکارشان راه نیابد.
این کتاب با ۱۱۲ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۸۸ هزار ریال به چاپ رسیده است.