کتاب «روزهای بی آینه» شامل خاطرات منیژه لشگری همسر آزاده خلبان، شهید حسین لشگری در نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد.
به گزارش بولتن نیوز، مراسم رونمایی از کتاب «روزهای بیآینه» در بردارنده خاطرات منیژه لشگری همسر آزاده خلبان حسین لشگری، عصر دیروز سه شنبه ۱۹ اردیبهشت با حضور گلستان جعفریان نویسنده کتاب، محمود ضرابی دبیر کانون خلبانان بازنشسته نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، همسر این شهید و همچنین مدیر آفرینش و اجرای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در فرهنگسرای کتاب واقع در سی امین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم، جعفریان با اشاره به انگیزه های خود برای ثبت و روایت این خاطرات گفت: شنیدن داستان زندگی منیژه لشگری، برایم بسیار جذاب و تعجب برانگیز بود و می خواستم بدانم که چگونه یک زن می تواند ۱۸ سال دوری همسر خود را با وجود همه مشکلات و سختی ها، تحمل کند و دوباره پس از این که همسرش آزاد می شود، چگونه عشق خود را به همسرش شکل می دهد و در کنار او می ماند.
وی ادامه داد: برای تدوین این کتاب از یادداشت های شهید حسین لشگری شروع کردم و این یادداشت ها بسیار به من در نوشتن این کتاب و ثبت خاطرات همسر شهید لشگری، کمک کرد.
این نویسنده دفاع مقدس گفت: من تا قبل از آشنایی با این همسر شهید، درباره زنانی نوشته بودم که خودشان تصمیم گرفته بودند به نوعی در جریان جنگ و دفاع مقدس قرار بگیرند. پرستاران و افرادی که به جبهه ها کمک می کردند، اما منیژه لشگری زنی است که در این جریان نبود و می خواسته است عاشقانه همسری و مادری کند و می توان گفت که عشق به زندگی در این زن می جوشد. اما ناخواسته وارد این جریان می شود و سال های سختی را در جوانی به تنهایی در زندگی خود تجربه می کنند.
منیژه لشگری نیز در مراسم رونمایی این کتاب گفت: من افتخار همسری مردی بزرگ را دارم. گرچه کوتاه بود و با رنج و سختی و دوری اما این شرایط را امتحان الهی می دانم و گرچه برایم سخت است اما خوشحال هستم که همسر شهید لشگری هستم و در کنار این مرد بزرگ زندگی کرده ام.
ضرابی دبیر کانون خلبانان بازنشسته نیروی هوایی نیز در این مراسم به روایت دلاوری ها و افتخارات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در هشت سال دفاع مقدس و پس از آن پرداخت و گفت: شهید لشگری بزرگ مردی که عاشق میهن خود بود و آماده هرگونه ایثار در راه دفاع از وطن بود.
وی گفت: این شهید برای من تعریف می کرد که چه سختی هایی در طول سال های اسارت خود تحمل کرده است. او می گفت، ۷ سال در زندان های عراق روزنه ای از آفتاب ندیدم.