یکی از مهمترین مشکلات انسانها این است که مرگ را جدی نمی گیرند. کسی که لحظه ای را که جانش به لب می رسد جدی بگیرد، آیا ممکن است در اموال مردم یا بیت المال بناحق تصرف کند؟ یا برای رسیدن به پست و مقام هر کاری بکند؟ یا ...؟
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 25 فروردین به آیه 26 سوره قیامت پرداخته شده و در آن آمده است:
كَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ
سوره قیامت (75) آیه 26
ترجمه
نه، آنگاه که به گلوگاه رسید [جان به لب آمد]
معانی لغات
درباره «كَلاَّ» قبلاً توضیحاتی داده شد. اما اینکه در این آیه، به چه معناست، دست کم سه مطلب گفته شده است:
الف. به معنای این است که «نه، کافر همچنان به قیامت ایمان نمیآورد؛ ولی نمیتواند از مرگ فرار کند» (مقاتل، به نقل تفسیر کبیر (فخر رازی)، ج30، ص734؛ مجمعالبیان، ج10، ص604)
ب. در مقام هشدار دادن و برحذر داشتن از ترجیح دنیا به آخرت است؛ گویی میفرماید: اکنون که وضعیت سعادتمندان و شقاوتندان را دانستید، از این محبت عاجله و رها کردن آخرت دست بردارید. (زجاج، به نقل از تفسیر کبیر، ج30، ص733؛ المیزان، ج20، ص113)
ج. به معنای «حقّاً» است؛ یعنی حقا هنگامی که جان به لب آید چنین و چنان خواهد شد؛ و مقصود از آن این است که بعد از اینکه عظمت و سنگینی آخرت را گوشزد کرد، تاکید کند که حتما این دنیا پایانی خواهد داشت و تلخی مرگ را خواهید چشید. (تفسیر کبیر، ج30، ص734؛ مجمعالبیان، ج10، ص604)
«التَّراقِيَ»
جمع «ترقوه» است که نام استخوانی است در شانه. استخوان ترقوه همچون میلهای خمیده به شکل حرف S، و البته با انحنای کمتر است. دو استخوان ترقوه در بالاترین قسمت جلوی قفسه سینه قرار گرفته از طرف داخل با استخوان جناغ و از طرف خارج با استخوان کتف مفصل میشوند.
اغلب اهل لغت، این کلمه را از ماده «ترق» دانسته، و تصریح کردهاند که از این ماده فقط همین کلمه وجود دارد (کتاب العین، ج5، ص127؛ معجم المقاييس اللغة، ج1، ص345؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص166) اما برخی به همین دلیل (که هیچ همخانوادهای نداشته باشد) با این مطلب مخالفت کرده و آن را از ماده «رقی» (یا «رقو») در معنای صعود و ارتفاع (همخانواده «ارتقاء») دانستهاند و گفتهاند وجه تسمیه «ترقوه» آن است که در بالای سینه قرار دارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج4، ص205-206) که درباره ماده «رقی»، انشاءالله در آیه بعد بحث خواهد شد.
این کلمه تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
1) در صحیفه سجادیه امام سجاد ع دعایی هنگام ختم قرآن روایت شده است. در فرازی از این دعا فرمودهاند: خداوندا ! بر محمد و خاندانش درود فرست و با قرآن هنگام مرگ آسان گردان بر ما اندوه جان کندن را و نالههای شدیدش را و به شماره افتادن نفسها را، «آنگاه که به گلوگاه رسد، و گفته شود: کیست چارهساز؟» (قیامت/26-27)؛ و ملکالموت از پس پردههای غیب برای قبض او تجلی کند؛ و او را با تیرهای وحشت فراق از کمان مرگ تیر زند؛ و برایشان از زهر مرگ، جامی که چشاییاش هم زهرآگین است فراهم آورد؛ و کوچ کردن و بار بستن از ما به جانب آخرت نزدیک شود؛ و اعمال بر گردنها آویخته گردد؛ و قبرها تا میقات روز ملاقات محل و مأوی شود.
الصحيفة السجادية، دعاء42، وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عِنْدَ خَتْمِ الْقُرْآنِ
2) از امام رضا ع از پدرشان (امام کاظم ع) روایت شده است: به امام صادق ع گفته شد: مرگ را برای ما توصیف کنید!
فرمودند: مرگ برای مومن همچون نسیمی است که بویی به مشام وی میرساند و او از خوشبوییاش عطسهای میکند و هرگونه درد و رنجی از او رخت برمیبندد؛ ولی برای کافر مانند نیش افعی و عقرب ویا شدیدتر است.
گفته شد: برخی میگویند شدیدتر از آن است که با اره تکه تکه شوند و یا با قیچی پاره پاره گردند و یا با سنگها خُرد شوند ویا قطب سنگ آسیاب روی حدقه چشمشان به گردش درآید!
فرمودند: بله، برای برخی از کافران و فاجران این گونه است؛ آیا ندیدهای برخی از آنها را که [هنگام مرگ] با این شداید روبرو میشود؟ آن وضعی که برای او رخ میدهد گاه از این [و بلکه از هر چیز دیگری هم] شدیدتر است جز از عذاب آخرت؛ که آن از عذاب دنیا شدیدتر است.
گفته شد: پس چرا گاهی کافری را میبینیم که جان کندن بر او آسان است؟! چراغ عمرش خاموش میشود در حالی که دارد تعریف میکند و میخندد و سخن میگوید! و نیز در میان مومنان هم گاهی این طور است؛ و گاه هم در میان مومنان و هم در میان کافران کسانی را میبینیم که هنگام سکرات مرگ، وضعشان با چنین شدایدی قابل مقایسه است!
فرمودند: آن راحتیای که در مورد مومن میبینید، ثواب اوست که به سوی او شتافته، و آن شدتی که در موردش میبینید، برای پاک کردن او از گناهانش است تا در حالی که پاک و نظیف و مستحق ثواب ابدی است و مانعی پیش رویش نمانده، وارد آخرت شود. و آن سهولتی که در مورد برخی از کفار میبینید جزای کارهای خوب او در دنیاست، تا وقتی در آخرت وارد میشود جز آنچه وی را شایسته عقاب میکند نداشته باشد؛ و آن شدتی که در مورد برخی از کافران در اینجا میبینید، شروع عقاب خداوند است بعد از تمام شدن حسناتش؛ چرا که خداوند عادلی است که جور و ستم در او راه ندارد.
معاني الأخبار، ص288
تدبر
1⃣ در این سوره ابتدا تردید برخی از انسانها درباره آخرت را مطرح کرد (قیامت 3- 6) سپس ریشه این مطلب را در محبت دنیا و رها کردن آخرت دانست (قیامت 20-21 ) و اکنون دوباره هشداری می دهد تا انسانها را از این بن بست برحذر دارد:
شما الان در بند محبت دنیایید و آخرت را رها کردهاید اما بگذارید، آنگاه که جان به گلوگاه رسید معلوم می شود چکاره اید؟!
نکته تخصصی انسانشناسی
مرگ واقعیتی انکار ناپذیر است که حقیقت هر انسانی را به او می نمایاند. انسان ممکن است خدا ،آخرت ، یا هر حقیقت دیگری را انکار کند اما مرگ را نمی تواند؛ چون دائما آن را پیرامون خود می بیند.
شاید یکی از عللی که حضرت علی ع آن شد که شد، این بود که می فرمود: به خدا قسم انس پسر ابوطالب با مرگ بیشتر است از انس طفل با پستان مادرش.
ثمره اخلاقی اجتماعی
یکی از مهمترین مشکلات انسانها این است که مرگ را جدی نمی گیرند.
کسی که لحظه ای را که جانش به لب می رسد جدی بگیرد، آیا ممکن است در اموال مردم یا بیت المال بناحق تصرف کند؟ یا برای رسیدن به پست و مقام هر کاری بکند؟ یا ...؟
2⃣ این هنگامی که جان به لب می رسد، یکی از سه زمانی است که سخت ترین زمان بر انسان می باشد. آیا برای این لحظه آماده ایم؟