درون مایه موسیقی اصیل این سرزمین پر است از مفاهیم ژرف انسانی، عرفانی، اخلاقی و عاشقانه
گروه موسیقی: محمد جلیل عندلیبی آهنگسازی است پیشگام و پیشکسوت با کارنامهای پربار در حوزه موسیقی.آثار فاخری چون «کیش مهر»، «نیستان»، «میهن» با صدای استادانی چون شهرام ناظری و محمدرضا شجریان، همه و همه از جمله آثاری است که یک ضلعِ مهمِ آن عندلیبی بوده است. او هنرمندی است که گویی ساز و آواز در خانواده او موروثی بوده به نحوی که امروز نیز همسر و دو فرزندش سالار و سارا عندلیبی رهرو راه پدر هستند و دستی پر بار در موسیقی دارند. محمد جلیل عندلیبی این روزها پس از 7سال سکوت و اعتراض به فضای ناسالم و نامهربان موسیقی، اثر«میهن» را با تنظیمی متفاوت و با صدای سالار عقیلی منتشر کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، این آلبوم بهانهای بود تا از این روزهای این استادِ موسیقی و سالها سکوتش و البته آلبومهای متفاوت و جدیدی که قرار است در سال جدید منتشر کند با او به گفتوگو بنشینیم؛ گفتوگویی که در ادامه میخوانید.
سرانجام پس از7 سال سکوت تصمیم گرفتید باردیگر به عرصه موسیقی بازگردید. آن هم با انتشار حدود 14 آلبوم جدید و همکاری مشترک در مقام آهنگساز و سالار عقیلی بهعنوان خواننده در آلبوم«میهن». این درحالی است که شما پیش ازاین اعلام کرده بودید علت این سکوت رعایت نکردن قانون کپی رایت است اما با وجود تداوم رعایت نکردنِ این قانون، چه شد که تصمیمتان را عوض کردید و به عرصه موسیقی بازگشتید؟
بنا به اعتراضی که از نبود ضمانت اجرای کافی و درخور برای قانون حمایت از حقوق مؤلفین و مصنفین (که در اصطلاح به قانون کپی رایت شهرت دارد) داشتم به صورت خودخواسته تصمیم به سکوتی چند ساله گرفتم. متأسفانه طی سالهای گذشته زحمات چندساله آهنگسازان که به لحاظ مالی هزینهای میلیونی در بر دارد و به لحاظ معنوی عمر و فکر و اندیشه آنان را لازم دارد تا به ثمر بنشیند، وقتی به مرحله انتشار میرسید، بدون کسب اجازه از هنرمندان و با صرف زمان چند دقیقهای روی فلشها و سی دیها کپی میشد و با چنین اقدام غیرقانونی عمر و حقوق یک هنرمند به طور کلی بر باد میرفت. خوب است که در این گفتوگو با علاقه مندان و دلسوزان موسیقی هم چند کلامی صحبت کنم. آیا به نظر شما این درست است که به خاطر ناآگاهی عدهای و سوءاستفاده عدهای دیگر یک اثر به طور غیرقانونی دانلود شود و هنرمندان و فعالان عرصه هنر که سالهای جوانیشان را در این راه صرف کردهاند، دلشکسته دست از کار بکشند و منزوی شوند؟ اگر بنا به نام بردن باشد باید طوماری از هنرمندان شاخص و ارزنده کشور را معرفی کنم که متأسفانه به خاطر نامهربانی مسئولان و رفتارهای از سرناآگاهی عدهای عزلت گزیده شدند و برخی از آنها دق کردند و امروز دیگر در میان ما نیستند. آنها دقیقاً به خاطر همین مشکلات دق کردند و مردند! مسأله بعدی، یک ابهام حل ناشده است که در سالهای بعد از انقلاب درباره موسیقی در این ملک ایجاد شده و همچنان پابرجاست. البته در این بین نمیشود مشکل را فقط به گردن معتقدان به اسلام فقاهتی انداخت. بسیاری از موزیسینها هستند که با طرح مضامین غیر ضروری و غیر هنرمندانه و صرفاً با محدود کردن نقش شعر به عناصر ظاهری معشوق و شاهد نظیر لب و خال و ابرو و... کارکرد عشق را به چنین تعابیری محدود کردهاند و اجازه دادهاند آن نگاه سختگیرانه مجال بروز پیدا کند و همه را به یک چوب براند و بهانه دست برخی از افراد بدهد. حال آنکه درون مایه موسیقی و خاصه موسیقی اصیل این سرزمین پر بوده از مفاهیم ژرف انسانی، عرفانی، اخلاقی و عاشقانه سترگ. اگر خوانندگان این گفتوگو به برخی از آثارم همچونالله مدد، مجموعه با قدسیانها مراجعه کنند منظور بنده را بیشتر دریافت خواهند کرد. از دیدگاه من موسیقی، نوایالله است و از آسمان بر زمین و دل و جان آهنگساز مینشیند و از ابتدای خلقت همزاد بشر بوده و موهبتی است الهی. در پاسخ به بخش دوم سؤالتان باید بگویم که من عاشق فرهنگ و هنرهستم. همان طور که میدانید موسیقی در میان هنرهای هفتگانه در رأس قرار دارد. در چند سال سکوتم نیز بیکار ننشستم و مشغول ساخت کارهای زیادی بودم. اگر امروز با وجود اینکه هنوز قانون کپی رایت سر و سامانی پیدا نکرده به عرصه موسیقی بازگشتهام به این خاطر است که دلم برای هنر این ملک میسوزد ومی بینم که موسیقی در اثر برخی کم و کاستیها بیش از گذشته به عزلت کشیده شده است. کافی است به تعداد آثار شاخصی که در سالهای دهه 60 منتشر میشد نگاهی بیندازیم و آن آمار را با آثاری که حرفهایی برای گفتن دارند و البته تعدادشان از انگشتان دو دست در هر سال بیشتر نیست مقایسه کنیم، آیا این نزول برای کشوری که ادعای 2500 سال تمدن دارد خجالت آور نیست؟ متأسفانه ما امروز در حالی به این وضع دچار شدهایم که در گوشه گوشه جهان موسیقی بهعنوان حافظ فرهنگ، هنر و حتی تاریخ کشورهای مختلف شناخته میشود.
شما در پاسخ به سؤال قبل به تقصیر برخی از اهالی موسیقی در به عزلت کشیده شدن این هنر اشاره کردید. در ایجاد چنین وضعی خوانندگان را بیشتر مقصر میدانید یا آهنگسازان؟
در واقع نمیتوان به طور کلی دسته خاصی را در این ماجرا مقصر دانست. البته همانطور که در آغاز اشاره کردم مسبب الاسباب این عزلت قانون کپی رایت است اما در وهله بعدی آن دسته از اهالی موسیقی – چه خواننده چه آهنگساز و چه هر کس دیگری- که پرداخت موسیقی را عشقهای سطحی میبینند و همچنین برای عدهای که میگویند موسیقی حرام است بهانه ایجاد میکنند مقصر هستند. در حالی که امام محمد غزالی درکتاب کیمیای سعادت میگوید: «آنکه موسیقی نمیداند مزاجش فاسد است». با این توضیح چرا نباید از این هنر زیبا و صلح آفرین بهترین استفاده را داشته باشیم. متأسفانه امروز در سراسر دنیا موجی به راه افتاده که ظاهراً خبر از آغاز جنگ جهانی سوم دارد با این توضیح به نظر میرسد تنها زبان رایج بین همه عالم یعنی موسیقی میتواند باعث ایجاد آرامش باشد. با وجود این اما بخش زیادی از موسیقی که امروز به گوش ما میرسد متشکل از اشعاری بیمحتوا و موسیقی بیریشه است. درحالی که تمام جهان تقریباً به این وضع دچار شده، اوضاع در ایران کمی وخیمتر است. زیرا ما در کشورمان از اینترنت و تکنولوژی بدترین استفاده را داشتهایم و همه این نارساییها دست به دست هم داده تا به جای ایجاد تعالی در آنچه از گذشته به ما رسیده، با تمسک به آلودگیهای صوتی به مرور زمان همان داشتهها به انحطاط کشیده شود. در این وانفسا عدهای از مخاطبان بدون داشتن آگاهی حداقلی و حتی بدون دانستن عنوان آلبومهای موسیقی در فضای مجازی کامنتهایی زیر هر کدام از آثار میگذارند که هیچ ارتباطی با اصل کار ندارد و تنها باعث گول خوردن دیگران و سوءاستفاده برخی میشود. متأسفانه عنوانهای دهن پرکنی همچون «آرایش غلیظ»، «امیرکبیر»، «اساطیر» و... برای برخی از آلبومها انتخاب میشوند و اعضای گروه بیاطلاع از موسیقی برای ابراز علاقه به شعر مولانا، شخصیت تاریخی چون امیرکبیر یا نشان دادن تعلق خاطر به اساطیر و فرهنگ غنی ایرانی این آثار بیمحتوا را تبلیغ میکنند و از کاه کوه میسازند و بازهم جای تأسف دارد قشر جوان هم این ماجرا را ادامه میدهد و چرخه نابودی تا ناکجا آباد ادامه پیدا میکند.
اگر نام یک آلبوم نمیتواند معرف یک اثر خوب برای شنیدن باشد، نام خوانندگانی که در طول سالها، حیات موسیقی ایران در نظر عموم با آنها معنا شده معیار مناسبی برای تشخیص یک اثر خوب از یک کار بیمحتوا نیست؟
خیر. به نظر من دیگر باید تعارفها را کنار بگذاریم. به نظر من بهتر است برخی از کهنه کارها از دنیای موسیقی خداحافظی کنند و جای خود را به جوان ترها که برخی از آنها واقعاً با استعداد هستند بدهند. از سوی دیگر خوانندههایی چون همایون شجریان که درعرصه موسیقی فعالیت میکنند از دیدگاه من صدای خوبی دارند اما افسوس که راه را اشتباه میروند. به نظر من اشعار زیبای حضرت مولانا و حافظ واقعاً شاهکار هستند اما با سبک و سیاقی که از سوی برخی از استادان خوش صدا خوانده شده چه در موسیقی پاپ چه در موسیقی اصیل آثاری ناهمگون، غیر قابل قبول و حتی سطحی از آن اشعار ناب ارائه شده است.
چنین آثاری را معمولاً کمتر در کارهای همایون شجریان میتوان دید. به نظر میرسد این انتظار که خواننده همیشه باید در سه گاه و چهارگاه اجرا کند با سلیقه مخاطب امروز همخوانی چندانی ندارد. اینطور نیست؟!
دقیقا اشتباهی که به روز بودن میتواند انسان را به آن دچار کند همین است. هنرمند واژه کوچکی نیست؛ کسی که با این واژه نامگذاری میشود باید پیشرو و راهنما باشد. هنرمندان عهده دار رسالتی هستند که به شکل اصولی باید آن را به سرانجام برسانند. جالب اینکه در این میان برخی ادعای روشنفکری هم میکنند اما در عمل نمیتوان رد پای چنین ویژگی را در آثار آنان دید. بنابراین باید بگویم افسوس میخورم از هنرمندان انگشت شماری که خودشان را در فرم موسیقی سنتی تعریف میکنند اما متأسفانه آنچه ارائه میدهند موسیقی کلاسیک ایرانی نیست. البته من این نصیحت را به همه هنرمندان جوان فعال در عرصه موسیقی ایرانی همچون سالار عقیلی، علیرضا قربانی، محمد معتمدی، وحید تاج و دیگران هم خواهم داشت. این عزیزان باید خودشان و هنرشان را حفظ کنند. در حالی که با بررسی کارنامه برخی از آنها در یک دهه گذشته میتوان براحتی دریافت که نه تنها رو به جلو حرکت نکردهاند بلکه در این راه تنزل یافتهاند. در این میان مسئولیتی که کسی همچون همایون شجریان دارد گاه از دیگران بیشتر است چرا که او فرزند استاد محمدرضا شجریان است. بنابراین به خاطر حفظ جایگاه پدر هم که شده باید در انتخاب آثار وسواس بیشتری از خود نشان دهد. او جوان باسوادی است و چکیده موسیقی ایران را آموخته است. سالها زمان میبرد تا هنرمندی به سن و سال او این توانمندیها را کسب کند بنابراین باید این سبک کاری را کنار بگذارد و هم خودش و هم مردم قدر جایگاه او را بدرستی بدانند و زحماتی را که پدر در سالیان کشیده، به ثمر برساند.
با توجه به حساسیت و تعصبی که در زمینه ارائه آثار موسیقی ایرانی دارید و همچنین جایگاه که برای استاد محمدرضا شجریان قائل هستید چرا پیشنهاد خواندن قطعه «میهن» را که چهار دهه قبل پدر اجرا کرده بود به همایون ندادید؟
در ابتدا باید این توضیح را بدهم در آلبوم «میهن» که در روزهای پایانی سال 95 روانه بازار موسیقی شد، تنها یک قطعه بازخوانی شده وجود دارد که همان قطعه «میهن» است. بنابراین آنچه مخاطبان در این آلبوم شاهد هستند آلبومی به کل جدید است که من در آن شیوه آهنگسازی و ارکستراسیون ویژه خودم را ارائه دادهام. این ارکستراسیون بر اساس موسیقی ایرانی و نه به شیوه مرسوم دیگر آهنگسازان که در آن از اصول ارکستراسیون و هارمونیزه کردن موسیقی غربی تبعیت میکنند به مرحله اجرا گذاشته شده است. اما در خصوص انتخاب همایون شجریان برای آلبوم «میهن» باید بگویم یک سال و نیم پیش با همایون صحبتهایی داشتم و چون معتقد بودم که باید این حق حتی با وجود همان یک قطعه برای خانواده شجریان محفوظ بماند به او پیشنهاد خواندن این آلبوم را دادم. پیشنهاد دیگری هم به ایشان داشتم که رباعیات ابوسعید ابوالخیر را بخواند اما به نظرم رسید که اندیشه او در جای دیگری است و با توجه به اینکه به وعدههای خودش به صورت پی در پی بیتوجهی کرد دیگر به سراغ او نرفتم. دوباره باید تأکید کنم که در همه جای دنیا مالک مادی و معنوی اثر موسیقی، آهنگساز است و خوانندگان تنها مجری بخشی از اثر تولیدی هستند. اینکه خواننده بهعنوان نفر اول و صاحب اثر معرفی شود نه تنها نگاهی عقب مانده و غیر اصولی است بلکه بیشتر مربوط به موسیقی عامه پسند میشود نه انواع موسیقی کلاسیک در هر جای دنیا.
بعد از همایون شجریان، گزینه بعدی شما سالار عقیلی بود؟
پس از همایون شجریان بنابر اینکه به لحاظ درونی و علاقه و دوستی که بین من و محمدرضا شجریان در جریان بود، تصمیم گرفتم تا حمیدرضا نوربخش خواننده این کار باشد. حتی دو بار هم به خانه موسیقی رفتم و این موضوع را به نوربخش گفتم. او یکی از صداهای خوب حال حاضر در موسیقی ایرانی است که به عقیده من تا به امروز مظلوم واقع شده است. در نهایت ایشان هم بنا به فعالیتهایی که در خانه موسیقی داشت سرش شلوغ بود و همین مشغولیت به من القا کرد که شاید نمیتواند مجدانه دل به این کار بسپارد. البته بعداً گلایه داشت که چرا این کار را به من ندادید تا بخوانم؟!
چه شد که سالار عقیلی را برای این کار انتخاب کردید؟
سالار عقیلی در میان کسانی که امروز بهعنوان خواننده در عرصه موسیقی ایرانی فعالیت میکنند جزو چهرههای شاخص است. البته بارها به خود او هم گفتهام که باید در انتخابهایش کمی محتاط تر عمل کند چون پتانسیل آن را دارد که در موسیقی ایرانی به یک الگو برای جوانان تبدیل شود و من براین باورم اگر با بینش بهعنوان خواننده در آثار موسیقایی حضور پیدا کند در آینده از او بهعنوان یکی از قلل موسیقی ایرانی در زمینه خوانندگی یاد خواهد کرد. او به لحاظ دامنه صوتی وضع خوبی دارد، تقلید نمیکند، صدایش شیرین است و از همه مهم تر حس و حال شعر را بخوبی درک میکند و ارائه میدهد.
استاد شجریان و آقایان علیرضا افتخاری و سالار عقیلی جزو کسانی هستند که قطعه میهن را خواندهاند. اساساً بنا به چه رویکردی به بازخوانی آثارتان علاقهمند هستید؟
پاسخ به این سؤال در دو بخش میتواند کامل و جامع باشد. اول اینکه من بهعنوان یک آهنگساز به تمامی آثاری که ساختهام ایمان دارم. این ایمان هم خدای ناکرده بنا به غرور و خودپسندی نیست. من در راه موسیقی سالهای سال تلاش کرده ام. در جوانی و در سنینی که لازم بود به صورت آکادمیک این موسیقی را از استادان باسواد و دانشمند آموختهام و با بهرهگیری از استعدادی که خداوند در دل و نهادم قرار داده در این راه گام برداشته ام. حالا به نظر شما من باید گوشهای بنشینم و غصه بخورم یا مبارزه کنم؟ طبیعتاً راهی که من انتخاب کردهام مبارزه است. قطعه «میهن» ی که به اتفاق آقای شجریان در اواخر دهه 50 ضبط کردیم و در سال 59 انتشار یافت متأسفانه از سوی مرکز موسیقی صدا و سیما سانسور شد و سروده ارجمند و بیبدیل ابوالقاسم لاهوتی که روانش شاد باد آنگونه که باید ارائه نشد. در این سالها این فکر در ذهن من بود که روح ابوالقاسم لاهوتی در رنج است. بعدها این اثر توسط علیرضا افتخاری هم اجرا شد اما متأسفانه او هم ترجیع بند «میهن ای میهن» که چندین بار در شعر ابوالقاسم تکرار میشود نخواند؛ حال یا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز این کار را صادر نکرده بود یا آقای افتخاری از چیز دیگری بیم داشت. حالا پس از سی و هشت سال حق به حق دار رسیده و اصل کار با شعر کامل از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز گرفته و در آلبوم میهن با آهنگسازی من و خوانندگی سالار عقیلی منتشر شده است. امروز که این اتفاق خوب افتاده دلم آرام گرفته و مطمئنم که روح ابوالقاسم لاهوتی این شاعر بزرگوار هم در آرامش است.
ممنوع الصدایی آقای شجریان در رسانه ملی در اینکه شما تصمیم بگیرید کار را با صدای خواننده دیگری منتشر کنید چقدر تأثیر داشت؟
به نظر من تأکید روی اسامی خوانندگان در حالی که به لحاظ عرفی و قانونی در عالم موسیقی صاحب مادی و معنوی کار آهنگساز اثر است نمیتواند چندان خوشایند باشند مخصوصاً که مجبورم دوباره تکرار کنم اثر «میهن» تنها یک قطعه بازخوانی شده (آن هم با شعری که هیچ وقت آنقدر کامل ارائه نشده بود) در خود دارد و مابقی قطعاتش کاملاً جدید هستند. خواننده دخل و تصرفی در کار ندارد و تصمیم با خالق اثر است. نه فقط برای من بلکه برای همه آهنگسازان این رویه جریان دارد. من در بروشور آلبوم «میهن» اعلام کردهام که در 7 سال سکوتم حدود 15 اثر را ساختهام و پس از میهن تصمیم دارم به نوبت آنها را به مخاطبان موسیقی اصیل ارائه دهم. اما لازم است برای روشن کردن شخص شما و البته مخاطبانی که تا اندازهای که از اصل ماجرا به دور افتادهاند بگویم در دورهای پس از انقلاب اتفاقاتی در عرصه موسیقی در ایران افتاد که طی آن بیشترین منافع عاید دو نفر شد. متأسفانه در آن سالها علاقه مندان به موسیقی از شنیدن صدای بزرگانی نظیر استاد اکبر گلپایگانی، استاد ایرج(حسین خواجه امیری)، استاد خوانساری، استاد بنان و استاد عبدالوهاب شهیدی محروم شدند که نتیجه این ماجرا تک محوری شدن آواز ما شد و بزرگترین صدمه به آواز ما خورد. همین اتفاق باعث شد در این عرصه بشدت پسرفت کنیم و امروز در شرایطی قرار بگیریم که هنر آواز ایران به هیچ عنوان قابل مقایسه با دوره پیشین نباشد. من هم ناگزیر مجبور بودم برای حضور در عرصه موسیقی با این دو دوست عزیزم همکاری کنم وگرنه همان زمان هم باید در خانه مینشستم.
چرا اسم کار موسیقی معاصر است؟
با توجه به موسیقیهای بیمحتوای که این روزها میبینم هرچه ساختهام شعر و عرفان است آثاری که بیتردید ماندگار خواهد بود و برای نسل امروز قابل استفاده است.
شما از استاد ایرج و استاد اکبر گلپایگانی نام بردید. آیا قصد همکاری با آنها را ندارید؟
از 12 سال پیش تا امروز دو تصنیف در دستگاه همایون با آقای گلپا ضبط کردهام و بزودی آن را منتشر خواهم کرد. از همین رسانه هم اعلام میکنم که در آیندهای نه چندان دور آثارم به خوانندگی استاد ایرج و گلپا منتشر خواهد شد.
با توجه به اینکه شما در ابتدا نوازندگی سنتور را زیر نظر استاد حسن کامکارآغاز کردید در آلبومی همچون میهن سنتور هم نواختید؟
آلبوم میهن به فرم موسیقی رایج در دهه 60 و 70 ساخته شده است بنابراین آواز در آن نقش محوری دارد. با این توضیح که من در 4 دهه اخیر بیشتر تمرکز و اندیشهام را روی مقوله آهنگسازی متمرکز کردهام کمتر پیش میآید که دست به مضرابهای سنتور ببرم بنابراین ترجیح دادهام از سنتورنوازان تازه نفس که همه فکر و ذکرشان نوازندگی سنتور است در این اثر استفاده کنم. البته در قطعه «میهن» که شما مدام نام من و آقای شجریان را دربارهاش ذکر میکنید سرپرستی گروه و نوازندگی سنتور را هم خودم انجام داده بودم.
مخاطبان موسیقی شما تا کی باید منتظر باشند تا کنسرتی به سرپرستی و آهنگسازیتان به روی صحنه برود؟
به یاری خداوند 25 و 26 فروردین ماه به ترتیب در شهر سقز و بانه کردستان به دیدار هموطنان عزیز خواهیم رفت. در آن اجراها سید رضا کردستانی نوه سید علی اصغر کردستانی (یکی از بزرگان آواز و تصنیف در دوره قاجار که به صورت غیر مستقیم استاد محمدرضا شجریان هم بوده اند) بهعنوان خواننده گروه مولانا را همراهی خواهد کرد. پس از آن 7 و 8 اردیبهشت ماه در تالار وحدت با خوانندگی سالار عقیلی به دیدار علاقه مندان موسیقی ایرانی در تهران خواهیم رفت و قطعات آلبوم «میهن» به همراه تعدادی از قطعات جدید در آن کنسرت اجرا خواهد شد. اجراهای مختلفی هم در قالب تورهای داخلی و اروپایی پیشنهاد شده اما اجازه دهید تا قطعی شدن آنها فعلاً دربارهشان چیزی نگویم و اعلام دقیق آن اجراها را به آینده واگذار کنم.
بعد 7سال دوری ازبازارموسیقی اوضاع موسیقی را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه دربدترین شرایط. موسیقی هیچ پشتوانهای ندارد و این کار باعث شده شرکتهای موسیقی یک به یک تعطیل شوند.افسوس که گوشها نازل پسند شده و سطح آثارموسیقی پایین آمده است. آوازایرانی بدترین شرایط را می گذراند بخصوص که تک محوری شده است. البته خود آواز خوانها مقصر هستند و نخواستند خوب کار کنند و به دنبال مادیات و پول کارکردن بودند و با اطمینان میگویم کوتاهی از استادان موسیقی آوازی ما بوده است.
به نظرشما برای فضای موسیقی آوازی چه کاری باید صورت بگیرد؟
باید همایشی از دلسوزهای موسیقی و تواناترین موسیقیدانان تشکیل شود والبته باید متولیان موسیقی دراین باره حمایت کنند.
حرف آخر...
موسیقی ما متولی و حمایتکننده ندارد امید ما فقط مردم هستند. انگشت شماری از موسیقیدانان باقی مانده اند. خواهشی که از شما دارم آنها را حمایت کنید. ملت ایران برای پرورش این هنرمندان زحمت بسیاری کشیده است.
نیم نگاه
مسئولیتی که کسی همچون همایون شجریان دارد گاه از دیگران بیشتر است چرا که او فرزند استاد محمدرضا شجریان است. بنابراین به خاطر حفظ جایگاه پدرهم که شده باید در انتخاب آثار وسواس بیشتری از خود نشان دهد.
به نظر من بهتر است برخی کهنه کارها از دنیای موسیقی خداحافظی کنند و جای خود را به جوان تر ها که برخی از آنها واقعا با استعداد هستند بدهند.
عده ای از مخاطبان بدون داشتن آگاهی حداقلی و حتی بدون دانستن عنوان آلبوم های موسیقی در فضای مجازی کامنت هایی زیر هر کدام از آثار می گذارند که هیچ ارتباطی با اصل کار ندارد و تنها باعث گول خوردن دیگران و سوء استفاده برخی می شود.
افسوس می خورم از هنرمندان انگشت شماری که خودشان را در فرم موسیقی سنتی تعریف می کنند اما متاسفانه آنچه ارائه می دهند موسیقی کلاسیک ایرانی نیست.
متاسفانه طی سال های گذشته زحمات چندساله آهنگسازان بدون کسب اجازه از هنرمندان و با صرف زمان چند دقیقه ای روی فلش ها و سی دی ها کپی می شد و با چنین اقدام غیرقانونی عمر و حقوق یک هنرمند به طور کلی بر باد می رفت.
بخش زیادی از موسیقی که امروز به گوش ما می رسد متشکل از اشعار بی محتوا و موسیقی بی ریشه است.
آواز ایرانی بدترین شرایط را می گذراند بخصوص که تک محوری شده است. معتقد بودم قطعه «میهن» باید برای خانواده شجریان محفوظ بماند به همین دلیل به همایون پیشنهاد خواندن آلبوم را دادم اما به نظرم رسید اندیشه های او در جای دیگری است به همین دلیل سالار عقیلی را انتخاب کردم.