کد خبر: ۴۶۰۲۶۶
تاریخ انتشار:
در گفتگو با عضو شورای سیاستگذاری و تألیف کتاب تفکر و سواد رسانه ای صورت گرفت:

بررسی کارنامه رسانه های ملی، جمعی و اجتماعی در آزمون حوادث سال 95

مدرس دانشگاه سوره به سنجش عملکرد رسانه ملی، رسانه های جمعی و رسانه های اجتماعی پرداخت و تأکید کرد: این رسانه ها در تعامل با یکدیگر، در مرحله آزمون و خطا هستند و با بالا رفتن سطح انواع سواد در نقش آفرینان این رسانه ها اعم از روزنامه نگاران حرفه ای و شهروندی، از عملکرد معقول تری برخوردار خواهند بود.
بررسی کارنامه رسانه های ملی، جمعی و اجتماعی در آزمون حوادث سال 95
گروه رسانه: ایران در سال 95 شاهد حوادث مختلفی بود که خود فرصتی برای نقش آفرینی بیش از پیش رسانه ملی، رسانه های جمعی و رسانه های اجتماعی و سنجش عملکرد آنها بود. از این منظر به سراغ مریم سلیمی مدرس دانشگاه‌های سوره و آزاد اسلامی و عضو شورای سیاستگذاری و تألیف کتاب تفکر و سواد رسانه ای (پایه دهم آموزش و پرورش) رفته و نظر او را در خصوص سنجش عملکرد این رسانه ها در آزمون حوادث اخیر جویا شویم.

به گزارش بولتن نیوز، وی در مقطع دکترای علوم ارتباطات تحصیل کرده و از پژوهشگران حوزه ارتباطی و تصویری است. وی دارای 20 سال سابقه کار در مطبوعات و رسانه های مختلف کشور و دارای 17 سابقه کار در روابط عمومی است. او مولف کتاب گرافیک خبری و اطلاع رسان و نیز مترجم تخصصی کتاب گرافیک اطلاع رسان 2 است. مشروح گفت‌وگو با این مدرس دانشگاه را در ادامه می‌خوانید:

با توجه به گستردگی شبکه های اجتماعی چه میزان نسبت به رشد این شبکه ها ، سواد رسانه ای در جامعه گسترش پیدا کرده است؟

شاید در عصر حاضر سخت باشد بگوییم که از کیک بزرگ انواع سواد، چه برش و سهمی نصیب ما شده و یا می شود. اگر به لیستی از انواع سواد اعم از کشاورزی، کامپیوتری، تحلیلی، فرهنگی، بوم شناختی، عاطفی، مالی، کارکردی، سلامتی، اطلاعاتی، رسانه ای، سلامتی روانی، عددی، نژادی، خواندن و نوشتن، علمی، آماری، فناوری، ترانس، دیداری، بصری، دیجیتالی، اینترنتی و... نگاهی بیندازیم متوجه خواهیم شد که بسیاری از مردم جامعه ما جز برش سواد خواندن و نوشتن، سهم چندانی از این کیک بزرگ ندارند. ورود به سایر سوادها مبتنی بر علایق فردی یا متناسب با نیاز شغلی و... بوده است ولی تاکنون ابعاد همه گیر و عمومی نداشته است.

تا پیش از سال 95 که هنوز آموزش و پرورش کشور قدم در حوزه سواد رسانه ای نگذاشته بود می توانستیم بگوییم تمرکز سواد عمومی بر خواندن و نوشتن بود و اکنون با تلاشهایی که برای ارتقای سواد رسانه ای صورت می گیرد، می توان به آینده آن در ایران امیدوار بود.

سرعت بالای تکنولوژی و ورود سونامی وار آن به زندگی ما سبب شده که فرصت این را نیابیم که خود را مجهز به انواع سوادها نماییم ولی به هر تقدیر لازمه ادامه حیات در زندگی واقعی و مجازی، سوادآموزی در بسیاری از حیطه ها از جمله در حوزه سواد رسانه ای، کامپیوتری، اینترنتی، دیجیتالی، فناوری، اطلاعاتی، بصری و... است.

گسترش سریع و قارچ گونه رسانه های اجتماعی و بالاخص شبکه های اجتماعی، ضرورت تجهیز به انواع سوادهای مورد اشاره الاخیر را بیش از سایر سوادها ضرورت می بخشد.

این سوادآموزی در حوزه رسانه های اجتماعی صرفا مخصوص کاربران نیست بلکه برای همه اقشار جامعه به ویژه اهالی و صاحبان رسانه الزامی است.

· لزوم سواد آموزی در انواع رسانه ها و مخاطبان آنها

امروز صاحب رسانه بودن الزاما به معنای مدیریت بر یک روزنامه، تلویزیون، رادیو و... نیست. فردی که به ایجاد یک شبکه، گروه یا کانال و نیز به تولید و نشر اخبار و اطلاعات اقدام می کند خود به یک صاحب رسانه تبدیل شده است و علاوه بر یادگیری اصول و فنون و تاکتیکهای خبرنگاری و پوشش خبری باید مسلط به انواع سواد باشد. هرمیزان که بر دامنه طرفداران یا فالوورها مثلا در اینستاگرام، فیس بوک و... اضافه می شود به همان نسبت مسئولیت فرد در بهره مندی از این سوادها افزایش می یابد.

هرچند تجربه ثابت کرده عملا نیاز به انواع سوادها در مواجهه با بحرانها و حوادث بیش از سایر شرایط ضرورت آن را ایجاب می کند ولی به هر تقدیر، هر نوع حضور و فعالیتی در رسانه های جمعی و اجتماعی نیازمند آموزشها و سواد لازم برای این حضور است.

شاید تا پیش از این که جریان ارتباط بین رسانه ها و مخاطبان یکسویه بود نیاز به این سوادها چندان جدی نبود ولی اکنون با تبدیل جریان ارتباطی به جریان دوسویه و نقش آفرینی تک تک افراد در فراگرد تولید، نشر ، توزیع و بازنشر اخبار و اطلاعات، ضرورت به یادگیری انواع سوادها بیشتر و بیشتر می شود.

بررسی کارنامه رسانه های ملی، جمعی و اجتماعی در آزمون حوادث سال 95
 

· وجود گپ بین گسترش رسانه های اجتماعی و سواد رسانه ای در ایران

پاسخ شفاف به سوال شما این است که بین گسترش رسانه های اجتماعی و سواد رسانه ای در ایران گپی وجود دارد که همت گماشتن برای رفع این خلاء را ضرورت می بخشد. باید به سواد رسانه ای و ارتقای آن در جامعه با نگاه یک نهضت نگریسته شود.

· فرزندانمان را در سرزمین بزرگ فضای مجازی تنها و سرگردان رها نکنیم

امروز همان والدینی که یک دقیقه دیر آمدن فرزندانشان از بیرون خانه برایشان حائز اهمیت است بدون هیچ نوع سواد و آموزشی به فرزندانشان، آنها را در سرزمین بزرگ فضای مجازی تنها و سرگردان رها می کنند و تازه زمانی به خود می آیند که فرزندانشان با انتشار ناآگاهانه برخی تصاویر و مطالب و یا عضویت در گروههای نامناسب ، ضد اخلاقی، سیاسی و... گرفتار می شوند و آن وقت جبران کار سختی است و لطمات ناشی از آن، از زندگی در فضای مجازی به زندگی واقعی وارد می شود و آثار آن تا پایان زندگی فرزندان باقی می ماند.

امروز ارتقای سواد در کشور در هر حوزه ای باید تبدیل به نهضت شود و در کنار آموزش به کودکان، نوجوانان و جوانان، سطح سواد والدین را نیز ارتقا یابد. تا همگان به یک رژیم مصرف هوشمندانه از رسانه ها دست یابند و ضمن برنامه ریزی برای آن، به جنبه های نامحسوس تر رسانه ها دست یابند و در مواجهه با رسانه ها دائم این 5 سوال را با خود مرور کنند: چه کسی این پیام را ایجاد کرده است، افراد مختلف چه برداشتهایی می توانند از پیام داشته باشند؟ چرا این پیام ارسال شده؟ از چه فنهایی برای جلب توجه من به پیام استفاده شده است؟ چه ارزشها، سبک زندگی و جهان بینی ای در پیام بازنمایی شده است؟ و دست آخر به مهارتهای لازم در تفکر انتقادی در مواجهه با رسانه ها دست یابند و نه تنها نقش یک مخاطب منفعل را ایفا نکنند بلکه به یک کاربر یا مخاطب فعال تبدیل شوند.

· تشکیل کمیته عالی انواد سواد در ایران

شاید اگر کشور ما از کمیته عالی انواع سواد بهره مند بود که به سیاستگذاری برای ارتقای انواع سواد در حوزه ها و بخشهای مختلف اقدام می کرد و تصمیمات لازم به همه سازمانهای مرتبط ابلاغ می شد شاید انواع سواد در کشور متولی می یافت و کمی احساس نیاز به آنها و آموزش و یادگیریشان جنبه جدی تری به خود می گرفت.

اگر تصمیمات اتخاذ شده توسط این کمیته عالی که یک واحد ملی فرا دولتی می بود و با ترکیب از مدیران و نخبگان علمی جامعه شکل می یافت، به هر یک از واحدهای زیرمجموعه ابلاغ می شد و در نهایت نیز بر روند آموزش و یادگیری آن نظارت می شد و میزان ارتقای آن رصد می شد؛ شاید اکنون وضعیت بهتری در حوزه انواع سواد و ارتقای آن داشتیم.

در حوادث اخیر در کشور به خصوص رخداد حادثه پلاسکو یکی از مهمترین اتفاقات شبکه های اجتماعی رشد سریع و غیرقابل کنترل اخبار کذب بود که حتی مسئولان را هم دچار سردرگمی کرد. آیا شبکه های اجتماعی کارکرد معکوس خود را پیش گرفته و از کارکرد اصلی خود دور شدند؟

بروز حوادث به خصوص در سال 95 و جدی شدن بیش از پیش فعالیت کانالهای تلگرامی و توسعه گروههای فعال در این حوزه، نشان داد که این دسته از رسانه ها و نیز رسانه های اجتماعی، بسیار سریعتر و چالاک تر از رسانه های جمعی حرکت می کنند. کمک روزنامه نگاری شهروندی به این رسانه ها سبب شد تا در جریان حادثه پلاسکو، این گروه از رسانه ها نقش رادیو در زمان جنگ را بیابند. رادیویی که بخشی از زندگی مردم شده بود و هر آژیر یا پیام آن می توانست به دلهره ها و آرامش مردم معنا ببخشد.

اهمیت اپلی کیشنهای تلفن همراه و رسانه های اجتماعی سبب شده تا علاوه بر افراد حقیقی، افراد حقوقی نیز با درک ضرورت حضور در این عرصه ها، هر یک پایگاههایی را در عمده این رسانه ها ایجاد کنند. امروز کمتر سازمانی اعم از رسانه ای و غیررسانه ای می توان سراغ گرفت که فاقد کانال تلگرامی یا حضور در رسانه های اجتماعی باشد.

· تعامل و پیوند بیش از پیش رسانه های جمعی و اجتماعی

· تعامل بیشتر روزنامه نگاری حرفه ای و شهروندی

· روزنامه نگاری حرفه ای و شهروندی در مرحله آزمون و خطای تعاملی

همین حضور تعامل و پیوند بین رسانه های جمعی و اجتماعی را افزایش داده است و با اضافه شدن نقش روزنامه نگاران شهروندی در کنار روزنامه نگاری حرفه ای، جریانی را شکل داده که فعلا در مرحله آزمون و خطای خود به سرمی برد.

اگر دیروز این فقط رسانه های جمعی بودند که اخبار را نشر می دادند و این جریان از بالا به پایین بود، اکنون این جریان دوسویه شده و شکل از پایین به بالا نیز به خود گرفته است.

آنچه در جریان پلاسکو رخ داد خطا و آزمون از هر دو سو بود. این فقط رسانه های اجتماعی نبودند که با درصدی از خطای اطلاعاتی به نشر اخبار یا شایعات می پرداختند بلکه رسانه های جمعی نیز این خطا را داشتند. در این حادثه، گاه در خصوص تعداد کشته ها رسانه های جمعی اخباری را منتشر می کردند که در نهایت سایر رسانه ها به دلیل انتشار اخبار اشتباه، مجبور به عذرخواهی می شدند. نمونه این اتفاق، اعلام تعداد کشته ها بیش از حد کشفیات در لحظات اول رسیدن به اجساد از سوی شبکه خبر بود که همه رسانه ها از جمله رسانه های اجتماعی این اعداد را پوشش دادند و در نهایت رسانه های همچون ایسنا و... مجبور به عذرخواهی رسمی به سبب بازنشر اینگونه اخبار شدند.

به نظر من این نوع اتفاقات به معنای خروج این رسانه ها از کارکردشان نیست، بلکه نقش آفرینی بیشتر آنها در جریان اخبار و اطلاعات است که قطعا به دلیل جنس روزنامه نگاری شهروندی و نیز سرعت بالای توأم با هیجانات فردی و مهارنشده این حوزه است.

· معقول تر شدن جریان تعاملی و ارتباطی رسانه های جمعی و اجتماعی با بالاتر رفتن سطح سواد در فعالان این دو حوزه

به نظرم به تدریج و با بالا رفتن سطح انواع سواد در نقش آفرینان این حوزه، جریان تعاملی و ارتباطی آنها جنبه معقول تری به خود بگیرد.

میل به دیده شدن و تبدیل شدن افراد جامعه به یک رسانه باعث شد در رخداد حادثه ساختمان پلاسکو با سیل جمعیتی روبرو باشیم که جلوی پیشرفت مراحل آواربرداری را گرفتند. آیا می توان گفت عمر رسانه های رسمی به پایان رسیده است؟

میل دیده شدن به هر قیمتی در رسانه های اجتماعی چیز جدی نیست. چرخی در اینستاگرام و فیس بوک و... تلاش افراد در راه اندازی انواع کمپین ها، انواع چالشها، گرفتن عکسهای سلفی و انجام رفتارهای غیرمعقول و محیرالعقول و... این مسأله را ثابت می کند ولی نکته این است که در جریان حادثه پلاسکو این نوع رفتارها بیشتر دیده شد. بسیاری از حوادث را می توان سراغ گرفت که از گستره کمتری برخوردار بودند و افراد همین رفتارها را از خود بروز دادند و دست آخر نیز به جای کمک به افراد یا موثر عمل کردن در حادثه، به گرفتن عکس یا سلفی اقدام کرده اند.

دیده شدن در عصری که ابزارهای دیده شدن را به افراد بخشیده آنهم به خاطر شکل و ماهیت رسانه های اجتماعی، ایجاد امکانی به واسطه تکنولوژی است بدون اینکه سواد لازم ، فرهنگ بهره گیری از آن، یا مبانی اخلاقی حاکم بر آنها انتقال یافته باشد.

ما در جریان پلاسکو به بسیاری از افراد که مقابل پلاسکو عکس یادگاری و سلفی گرفتند انتقاد کردیم ولی کی و کجا به آنها آموزشهای لازم را در حیطه سواد یا اخلاق شهروندی دادیم. علاوه بر این، بسیاری از رسانه ها و سازمانها به این نوع رفتارها خود دامن می زنند. چند ماه دیگر مسابقه عکس پلاسکو برگزار می شود و همین افراد که امروز به آنها نقد می کنیم جایزه بهترین عکس را به آنها اهدا می کنیم. یا وقتی هیجان انتشار اولین عکسها به نام خودمان در رسانه های جمعی یا ملی در قالب روزنامه نگار شهروندی ، لذت این اتفاق را به ما می چشاند پس دیگر چه انتظار که در اینگونه وقایع این افراد به خط مقدم حادثه تبدیل نشوند. به جای اینکه همکاری کنند گوشی به دست می شوند و سدی برای فعالیت گروههای امداد می شوند.

این ایراد علاوه بر این افراد، بر متولیان آموزشی نیز وارد است. ما همیشه عادت داریم انگشت تأکید معلول بگذاریم و هرگز به سراغ علت یابی و حل مشکل نباشیم.

واقعیت این است که همه ما نیازمند انواع سواد هستیم. چه شهروند عادی باشیم، چه در یک رسانه چه در تیم امداد رسانی.

وقتی به مسئولیتهای اجتماعی، اخلاق شهروندی واقف شویم و از انواع سواد بهره مند، آن وقت ، می توانیم عملکرد بهتر و در نتیجه جامعه بهتری داشته باشیم.

· لزوم ارتقای انواع سواد و آموزش اخلاق شهروندی

در حال حاضر ، نه تنها برای حضور در رسانه های اجتماعی با انواع بی سوادی ها که با معضل عدم اخلاق شهروندی لازم روبرو هستیم. علت آن نیز در عدم آموزشهای مورد نیاز در این حوزه یا عدم وجود مراکز یا متولیانی برای انجام این آموزشها ریشه دارد.

علاوه بر لزوم آموزش سواد سلامت روانی ضروری است به خصوص برای نقش آفرینان رسانه های اجتماعی.

· همزیستی و تعامل رسانه های رسمی و اجتماعی برای بقا

در پاسخ به بخش آخر سوال شما باید بگویم، موافق این نیستم که عمر رسانه های رسمی به پایان رسیده است. رسانه های رسمی و اجتماعی با هم همزیستی و تعامل داشته و از یکدیگر برای بقا یاری می گیرند.

اگر جز این بود که هرگز رسانه های رسمی به ایجاد پایگاه در رسانه های اجتماعی اقدام نمی کردند و بخشی از اطلاعات خود را از طریق روزنامه نگاری شهروندی کسب نمی کردند.

مجله تایم از سال 1927 سالانه به معرفی شخص سال اقدام می کند. هوشمندانه ترین انتخاب آن مربوط به سال 2006 است که «شما» را به عنوان شخص سال معرفی کرد. این یعنی درک اهمیت مخاطب و کاربر و هرجایی که مخاطب در آنجا حضور دارد یا نقش آفرین است.

رسانه های رسمی نیز سعی کرده اند این تعامل را با مخاطبان برقرار کرده و میزان مواجهه خود را با آنها و جاهایی که این مواجهه هست بیشتر کنند. رسانه های جمعی خود گاه تبدیل به مخاطب رسانه های اجتماعی می شوند و دائم این نقش جابجا می شود.

شاید زمانی که دکتر محسنیان راد نظریه بازار پیام را مطرح کرد که هرکس حجره پیام خود را خواهد شد کمتر درک می شد ولی اکنون ضمن درک بیشتر آن می توان گفت، هر یک از این حجره ها یک رسانه است که در بستر بزرگتری به نام رسانه های اجتماعی معنا می یابد.

ارزیابی شما از عملکرد صدا و سیما در انتقال اخبار چند ماه اخیر کشور به خصوص پلاسکو و رحلت آیت الله هاشمی را چگونه ارزیابی می کنید؟

نگاهی به حوادث اخیر نشان می دهد که صدا و سیما از رفتار منطقی و میانه ای در مواجهه با حوادث بهره نمی گیرد. از رسانه ملی انتظار می رود که در انجام رسالتها و وظایف و نقش هایش به درستی عمل کند. گرچه همه رسانه ها از ایدئولوژی و ارزش های خاص خود برخوردارند ولی نحوه عملکرد آنها نباید از سوگیری آشکار و مستقیم برخوردار باشد. جا ماندن صدا و سیما از حادثه ارتحال آیت الله هاشمی و پیشتازی رسانه های اجتماعی در این حادثه و از سوی دیگر، گزارش ثانیه ای حادثه پلاسکو که رعب و دلهره را بدون دقت بر بار منفی آثار آن بر افکار عمومی و وضعیت سلامت روانی جامعه، از عدم برخورداری از اعتدال در این رسانه حکایت دارد.

· لزوم ارتقای انواع سواد در مسئولان و فعالان صدا و سیما

مسئولان و فعالان صدا و سیما باید علاوه بر ارتقای سطح سواد خود در عمده حوزه ها، از وجود مشاوران لازم در حوزه های مختلف سلامت روانی، رسانه ای و... بهره بگیرند. همچنین رسانه ملی باید دارای کمیته بحران با ترکیبی از نخبگان حوزه رسانه ای و سلامت روانی و... باشد تا در زمان بحران سنجیده تر عمل کند.

دانشگاه صدا و سیما و سایر دانشگاههای ارتباطی کشور باید دروس جدیدی را به درسهایشان اضافه کنند . از بحث انواع سوادها به ویژه سواد رسانه ای، روزنامه نگاری بحران، اخلاق شهروندی و... تا با تربیت نیروهای آگاه تر، رویه معتدلی را در ترکیب دانش و تجربه در پیش گیرند.

· یاری دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه های در حیطه آموزش انواع سواد، روزنامه نگاری بحران، اخلاق شهروندی و... ویژه رسانه های جمعی و اجتماعی

علاوه بر این، دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها می تواند در این حیطه ها به انواع آموزش به فعالان رسانه ها بپردازد. اعم از رسانه های جمعی و اجتماعی.

در حال حاضر، مدیران و فعالان رسانه های اجتماعی به ویژه دارندگان کانالها جدی گرفته نمی شوند در حالی که هر کانال با هر تعداد از مخاطب و کاربر از نقش و اثرگذاری برخوردار است و با توجه به امر اشتراک گذاری و انتشار و توزیع و بازنشر اخبار و اطلاعات، این مسأله روند تصاعدی به خود می گیرد.

· لزوم آموزش به مدیران و ادمینهای کانالهای بالای 5 هزار عضو

براین اساس ضروری است تا مدیران و فعالان رسانه های اجتماعی به ویژه کانالها برای ادامه فعالیت خود از آموزشهای لازم برخوردار شوند و تداوم فعالیتشان منوط به حضور در دوره های برگزار شده از سوی دفتر مطالعات و برنامه ریزی رسانه ها باشد به ویژه کانالهایی که با اعضایی بالای 5 هزار نفر برخوردارند.

من معتقدم به جای محدود کردن یا فیلتر کردن ، باید در پی آموزش و ارتقای سواد بود.

· لزوم انتخاب سخنگو برای سازمانها به ویژه در زمان بحران

در کنار این مسائل، نقش آفرینی بیش از پیش روابط عمومی ها می تواند به جریان اطلاع رسانی و آگاه بخشی به خصوص در حوادث کمک ویژه ای نماید. به اعتقاد من ، روابط عمومی ها باید یک سخنگو برای مجموعه خود به خصوص در مواقع بحران انتخاب کنند تا این سخنگو به تشریح و روایت حوادث و ارائه اطلاعات و اخبار بپردازد. چندصدایی در سازمان به ابهامات و شایعات دامن می زند. مدیران سازمانها باید اجازه دهند تا همه اطلاعات از یک مجرا و آنهم سخنگو بیان شود.

· لزوم داشتن مسئولیت اجتماعی و نگاه دلسوزانه و مبتنی بر منافع عمومی در رسانه های اجتماعی و جمعی

نکته ای که اصرار دارم بر آن تأکید کنم، توجه دهی رسانه های اجتماعی و جمعی به عدم خبرمحور بودن آنهاست. در حال حاضر، تمرکز آنها حداقل در ایران بر جریان سازی و تسخیر افکار عمومی با پوشش اخبار است. در حالی که با داشتن رفتاری مسئولانه باید به فکر منافع عمومی بوده و حوادث را تنها تا بعد خبری پیگیری نکنند بلکه با اطلاع رسانی و آگاهی بخشی لازم، به آثار حوادث نیز توجه کنند و با نگاه پیشگیرانه از بروز حوادث جلوگیری کنند. داشتن مسئولیت اجتماعی و نگاه دلسوزانه و مبتنی بر منافع عمومی می توانند عملکرد رسانه های جمعی و اجتماعی را متأثر و معقول و متعادل نماید.

داشتن نگاه پیشگیرانه، پوشش اخبار و نیز داشتن نگاه درمانگر باید در قبل، حین و بعد از حوادث مدنظر قرار گیرد.

اگر حادثه نشت نفت و ورود آن به آبراه سانتاباربارا به یک رویداد بین المللی تبدیل شد و خود سرآغاز جنبشهای نوین محیط زیستی شد و به برگزاری کنفرانسهای سالانه با هدف کمک به محیط زیست منجر گردید و عملا یک حادثه و تجارب آن به تبدیل به یک دستور کار سیاستی شد، چرا در ایران حادثه ای به این وسعت، مدتی افکار عمومی را درگیر می کند و به روشن کردن شمع و اهدای گل به ایستگاههای آتش نشانی و شرکت در مراسم تشییع آتش نشانان ختم می شود ولی بعد از خوابیدن آتش احساسات، آتش پلاسکو نیز در اذهان برای همیشه خاموش می شود. چرا رسانه ها اعم از اجتماعی و جمعی و ملی، مسئولانه پیگیری نمی کنند که چه باید کرد این حوادث تکرار نشود. چرا از سازمانها رسیدگی و پیگیری طلب نمی شود. چرا وضعیت تک تک 3 هزار ساختمان فرسوده که گفته می شود در وضعیت بحرانی هستند مورد رصد و پیگیری قرار نمی گیرند. چرا همیشه نگاه رسانه ای در ایران ، نوش داروی پس از مرگ سهراب است.

نسبت شبکه های اجتماعی و امنیت روانی جامعه را چطور ارزیابی می کنید؟ با توجه به اینکه در مدت اخیر نقل و انتشار هرگونه عکس و مطلب و ویدئویی بدون هیچ گونه فیلتری در جامعه در حال رشد است.

به نوعی در سوالات پیشتر به آن اشاره کردم. شبکه های اجتماعی از این توان برای تأثیر بر امنیت روانی برخوردارند و تا زمانی که بدون آگاهی و سواد صاحبان و فعالان این رسانه ها و از سویی مخاطبان آنها، جریان تولید ، انتشار و بازنشر اخبار و اطلاعات و شایعات برقرار است، خطر تأثیر منفی بر امنیت روانی جامعه و احتمال بروز بحران باقی است. راهکار نیز آموزش و ارتقای سواد است که عرض کردم.

دیگر عصر محرمانگی اطلاعات و اخبار و مرز بندی آنها سپری شده و اکنون با بی مرزی و انتشار آزاد اطلاعات روبرو هستیم. دیگر عصر سانسور و فیلتر به سرآمده و باید با تجهیز و آگاهی بخشی، به بیمه کردن جامعه در برابر مواجهه با انبوه محتواها اقدام کرد.

با توجه به گسترش رسانه های اجتماعی کارکرد رسانه های مکتوب در این دوره چگونه تعریف می شود؟

تولد هر یک از رسانه های جدید، رسانه های قدیمی را با چالشهایی روبرو کرده ولی در نهایت با توسل رسانه های قدیمی به همزیستی و خلاقیت، شاهد پیشرفت در حوزه رسانه ای بوده ایم. در حال حاضر نیز این چالش رسانه های مکتوب با رسانه های جدید است و نیاز است تا این رسانه ها برای حیات و بقای خود باید به روشهای خلاقانه و نوین روی آورند.

به عنوان مثال گرافیک خبری در تولید و توسعه خود به نوعی به روزنامه یو اس آ تودی در آمریکا مدیون است. که این روزنامه با توسل به رنگ و گرافیک خبری کوشید تا به برخی چالشهای ناشی از افت مخاطبان در سال 1982 فائق آید و به نیاز مخاطبانش که عمدتا گردشگر و بازرگان بودند، پاسخ دهد.

از رسانه های مکتوب انتظار می رود به جای کپی و نشر مطالب خبرگزاریها و...، دست به خلاقیت زده و با توسل به روشها و سبکهای جدید و نوین در حوزه روزنامه نگاری به انتشار خلاقانه ، تحلیلی و... اخبار و اطلاعات بپردازند.

رسانه های مکتوب با مدیریت درست هزینه ها، توسل به روشهایی همچون واقعیت افزوده، استفاده از سبکهای نوین خبری و... به جلب و جذب مخاطبان بپردازند.

رسانه های مکتوب ما بازاریابی محتوا نمی کنند و بدون نیازسنجی و شناخت مخاطبان هدف تنها به روشهای قدیمی متوسل می شوند. رسانه های مکتوب باید در بودجه خود بخشی از هزینه را به تحقیقات بازار و شناخت بازار و مخاطبان اختصاص دهند و با رصد روزانه نیازها، در این راستا حرکت کنند.

با توجه به پایین بودن سرانه مطالعه در ایران، رسانه های مکتوب با چالش دیگری روبرو هستند که باید با روشهای مذکور به آن فائق آیند.

تأثیر رسانه های جدید همچون استفاده از اینفوگرافیک و استفاده از مطالب چکیده و کوتاه چقدر می تواند به غنای مطالب منتشر شده در محیط فضای مجازی کمک کند؟

یکی از روشهایی که می تواند به همه رسانه ها از جمله رسانه های مکتوب کمک کند بهره گیری از گرافیکهای خبری و اطلاع رسان است. در شرایطی که مخاطبان فرصت مطالعه ندارند این رسانه ها قادر خواهند بود حجم زیادی از اطلاعات را در فضایی محدود منتشر کنند، آنهم با کمک به درک سریع و آسان اطلاعات. رسانه های مکتوب قادر خواهند بود پس از انتشار روزانه، اینگونه تولیداتشان را به نام خود در کانالهای تلگرامی و شبکه های اجتماعی منتشر کنند و به ارتقای برندشان از این مسیر و جلب مخاطبان کمک کنند.

در حال حاضر در اکثر قریب به اتفاق رسانه های جهان از اینفوگرافیک استفاده می شود و به غنای انواع رسانه ها کمک کرده در عین حال که با استقبال مخاطبان و کاربران نیز دریافت اینگونه اطلاعات همراه است.

وزارت ارشاد می تواند برای انگیزه بخشی به انواع رسانه ها در بهره گیری از این نوع گرافیک، امتیازی به این نوع گرافیک در رده بندی رسانه ها اختصاص دهد. انجام آموزشهای لازم به طراحان و فعالان حوزه رسانه ای نیز در این مسیر راهگشاست. بها دادن به این نوع گرافیک در انواع جشنواره ها، اقبال نسبت به آن را افزایش می دهد.

برگزاری تور رسانه گردی و آموزش اینفوگرافیک به طراحان استانی از حرکتهای ارزشمند این حوزه بود که امیدوارم تداوم داشته باشد.

اینفوگرافیک از ترکیب گرافیک به اضافه اطلاعات به یاری دانش بصری سازی اطلاعات حاصل می شود. کمک به مهارت و ارتقای دانش بصری سازی اطلاعات در سطوح مختلف می تواند به گسترش این نوع گرافیک کمک کند.

· کمک تدریجی اینفوگرافیک به ارتقای سواد بصری و سواد ترانس در افراد

در عصری که از جمله سوادها در آن سواد ترانس و سواد بصری است، عملا بهره گیری از این نوع گرافیک می تواند در کنار سایر کاربردها و کارکردهایش به تدریج ولو به طور غیرمستقیم به ارتقای سواد ترانس و سواد بصری افراد نیز کمک کند. یک فرد بیسواد ترانس نمی تواند اطلاعات را از یک نوع رسانه به نوع دیگری منتقل کند. برای مثال، شاید بتواند تصویری را درک کند، ولی در توصیف آن به صورت کتبی دچار مشکل می شود. اینفوگرافیک، سواد بصری و ترانس را در افراد به تدریج ارتقا می دهد تا افراد بتوانند بین متون و دنیای تصاویر رابطه برقرار کرده و ضمن خوانش و قرائت تصاویر، قدرت درک متقابل از آنها را داشته باشند. حال بسته به نوع اینفوگرافیک (ایستا، متحرک، چندرسانه ای، ویدئویی، برهم کنشی، تأتو، نوری و لیزری و...) دامنه این اثرگذاری بیشتر خواهد بود.

انتهای پیام/

منبع : ویژه نامه نوروزی صمت ـ گفت وگو از: علی نعیمی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین