حداقل یک آیه در روز/ 1 اسفند 95/
فرشتگان گفتند: منتظریم تا نفقه به ما برسد
از امام صادق ع از پدرانشان از رسول خدا ص روایت شده است: وقتی [در معراج] مرا به آسمان بردند وارد بهشت شدم؛ در آنجا تپههایی سفید از مُشک دیدم، و در فرشتگانی را دیدم که بنایی میسازند، یک آجر از طلا و یک آجر از نقره، و گاه بازمیایستند؛ بدانها گفتم: چه میشود که گاه بنا میسازید و گاه بازمیایستید؟ گفتند: منتظریم تا نفقه [مخارج] به ما برسد. گفتم: نفقه شما چیست؟
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 1 اسفند به آیه 24 سوره حج پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَميدِ
سوره حج (22) آیه 24
ترجمه
و به سخن پاک هدایت شدند و به راه [خداوند] ستوده هدایت شدند.
نکات ترجمه ای
«الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ»
کلمه «طیّب» به هر چیز گوارا و لذتبخش و مطلوبی دارد که پاک و طاهر باشد و هیچگونه آلودگی ظاهری و باطنی نداشته باشد.
«مِن»، در اینجا «من» بیانیه است؛ یعنی بیان میکند آن امر طیب چه چیزی است: طیب از جنس سخن؛ در واقع، «الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» به معنای «الْقَوْلُ الطَّيِّبُ: سخنِ طیّب» میباشد.
«صِراطِ الْحَميدِ»
توجه شود که چون «الـ» فقط روی «حمید» آمده و نه روی «صراط»، لذا این ترکیب، ترکیب اضافی (مضاف و مضاف الیه) است، نه ترکیب وصفی؛ به تعبیر دیگر، «حمید» (پسندیده) وصف برای «صراط» نیست؛ بلکه سخن درباره صراطِ کسی است که او حمید است.
«حمید» صفت مشبهه از ماده «حمد» است که اگرچه غالبا آن را در معنای مفعولی (محمود، ستوده شده، کسی که مورد حمد قرار گرفته) دانستهاند (مثلا: الطراز الأول، ج5، ص329) ولی برخی احتمال این را که گاه در معنای اسم فاعل (حامد: ستاینده، حمد کننده) منتفی ندانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص256)
حدیث
1) ضریس کناسی (از اصحاب امام صادق ع) درباره این آیه قرآن که: «و به سخن پاک هدایت شدند و به راه [خداوند] ستوده هدایت شدند.» از ایشان سوال میکنند؛ حضرت میفرمایند: این، به خدا سوگند، همان امری است که شما برآنید.
المحاسن، ج1، ص169
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ حَنَانِ بْنِ أَبِي عَلِيٍّ عَنْ ضُرَيْسٍ الْكُنَاسِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِيدِ» فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِي أَنْتُمْ عَلَيْه.
2) از امام صادق ع از پدرانشان از رسول خدا ص روایت شده است: وقتی [در معراج] مرا به آسمان بردند وارد بهشت شدم؛ در آنجا تپههایی سفید از مُشک دیدم، و در فرشتگانی را دیدم که بنایی میسازند، یک آجر از طلا و یک آجر از نقره، و گاه بازمیایستند؛ بدانها گفتم: چه میشود که گاه بنا میسازید و گاه بازمیایستید؟
گفتند: منتظریم تا نفقه [مخارج] به ما برسد.
گفتم: نفقه شما چیست؟
گفتند: سخن مومن که: «سُبْحَانَ اللَّهِ، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَكْبَرُ»؛ وقتی میگوید بنا میسازیم و وقتی ساکت میشود و بازمیایستد، بازمیایستیم.
الأمالي (للطوسي)، ص474
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ بْنِ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ بِبَغْدَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَالِمٍ الْفَرَّاءُ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبَائِهِ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ)، عَنْ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، قَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ، فَرَأَيْتُ فِيهَا قِيعَاناً يَقَقاً مِنْ مِسْكٍ، وَ رَأَيْتُ فِيهَا مَلَائِكَةً يَبْنُونَ لَبِنَةً مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةً مِنْ فِضَّةٍ، وَ رُبَّمَا أَمْسَكُوا، فَقُلْتُ لَهُمْ: مَا لَكُمْ رُبَّمَا بَنَيْتُمْ وَ رُبَّمَا أَمْسَكْتُمْ قَالُوا: حَتَّى تَأْتِيَنَا النَّفَقَةُ. قُلْتُ: وَ مَا نَفَقَتُكُمْ قَالُوا: قَوْلُ الْمُؤْمِنِ" سُبْحَانَ [اللَّهِ]، وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَ اللَّهُ أَكْبَرُ" فَإِذَا قَالَهُنَّ بَنَيْنَا، وَ إِذَا سَكَتَ وَ أَمْسَكَ أَمْسَكْنَا.
3) از ابنمسعود روایت شده است که رسول خدا ص فرمود: هیچکس از خداوند عز و جل غیورتر نیست، و این بدان سبب است که خداوند فحشاء را حرام کرد؛ و هیچکس از خداوند بیشتر «مدح» را دوست ندارد، واین بدان سبب است که خود را مدح کرد؛ و هیچکس بیش از خداوند «عذر» [داشتن] را دوست ندارد؛ و این بدان سبب است که عذر را بر بندگان تمام کرد؛ و هیچکس بیش از خداوند «حمد» را دوست ندارد، و بدین سبب است که خود را «حمد» گفت.
المعجم الکبیر (للطبرانی) ج10، ص177؛ مجمع البيان، ج7، ص125
حَدَّثَنَا عَبْدَانُ بْنُ أَحْمَدَ، وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْمَرِيُّ، قَالَا: ثنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ حَمَّادِ بْنِ نُمَيْرٍ، ثنا حُصَيْنُ بْنُ نُمَيْرٍ، عَنْ حُصَيْنٍ، عَنْ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «مَا أَحَدٌ أَغْيَرَ مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ؛ وَذَلِكَ لِأَنَّهُ حَرَّمَ الْفَوَاحِشَ، وَمَا أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ الْمِدْحَةُ مِنَ اللهِ؛ وَذَلِكَ لِأَنَّهُ مَدَحَ نَفْسَهُ، وَلَا أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ الْعُذْرُ مِنَ اللهِ؛ وَذَلِكَ أَنَّهُ اعْتَذَرَ إِلَى خَلْقِهِ، وَلَا أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ الْحَمْدُ مِنَ اللهِ؛ وَذَلِكَ أَنَّهُ حَمِدَ نَفْسَهُ».
4) از امام کاظم ع روایت شده است: همانا درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است، گفته میشود بخوان و بالا رو! پس میخواند سپس ارتقا مییابد.
الكافي، ج2، ص606
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصٍ قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع يَقُولُ ... إِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَيَقْرَأُ ثُمَّ يَرْقَى ...
تدبر
1⃣ «وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَميدِ»
در آیات قبل از نعمتهای ظاهری بهشت سخن گفت و در این آیه از نعمتهای معنوی؛ این جمله را هم علت بهشتی شدن بهشتیان میتوان قلمداد کرد و هم ثمره آن؛ یعنی چرا بهشتیان بهشتی شدند؟ چون به سخن مناسب و به راه خدا رهنمون شدند؛
یا نتیجه بهشتی شدن چیست؟ اینکه آنان به سخنی پاک و راه خدایی که ستودنی است، هدایت شدند.
2⃣ وقتی بیان میشود «به «الف» هدایت شدند» و بعدا بیان میشود که «به «ب» هدایت شدند» معنایش این است که یا الف همان ب است؛ و یا الف و ب در طول همدیگر قرار دارند به نحوی که رفتن به سمت یکی،مستلزم حرکت به سمت دیگری هم هست. صراط الحمید، یعنی راه کسی که ستوده است؛ یعنی راه خدا؛ اما «طیب من القول » (پاکیای از جنس سخن؛ سخنی پاک) چیست؟ و هدایت شدن به آن یعنی چه؟
مطالب متعددی مطرح شده، که با توجه به قاعده «امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا» چهبسا همه آنها مد نظر بوده باشد:
الف. منظور جایگاهی در بهشت است که سراسر با تحیات و خوشامدگویی خدا و فرشتگان مواجه میشوند (مجمعالبیان، ج7، ص125)
ب. منظور همان قرآن است ؛ چنانکه در روایات داریم مراتب بهشت بر اساس آیات قرآن است
ج. منظور اعتقادات صحیحی است که باید شنید و بدانها ایمان آورد
د. منظور، ذکر خدا مانند لا اله الا الله و الله اکبر و ... است که انسان با مداومت بر آن، دائما خود را در محضر خدا مییابد و در راه خدا قرار میگیرد.
ه. منظور «ذکر خداست، از این جهت که انسان با رسیدن به ذکر خدا به آرامش میرسد (رعد/28)
و. منظور از «هدایت به گفتار پاک» میسر کردن آن برای ایشان است یعنی به موقعیتی میرسند که جز سخن پاک از آنان سر نمیزند. (المیزان، ج14، ص362)
ز. منظور همان است که خداوند در یک کلام جمع کرد و فرمود: ««دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ: دعای (خطاب کردن، خواندن، درخواست) در آنجا «سبحانک اللهم» است و تحیتگوییشان در آنجا «سلام» است، و دعای (خطاب کردن، خواندن، درخواست) دیگرشان «الحمد لله رب العالمین» است.» (يونس/10» (المیزان، ج14، ص362)
ز. منظور هر سخنی است که از آن لذت ببرند و جانشان به پاکی و طهارتی برسد.
ح. منظور هر سخن صحیحی است که انسان را به حق و حقیقت برساند، از این جهت که هدایت انسان بشدت با سخن و کلام گره خورده است.
نکته تخصصی انسانشناسی
قبلا تاکید شد که «زبان» مولفه بسیار مهمی در تمایز انسان از سایر موجودات است و این آیه را نیز می توان مویدی دیگر بر آن مدعا به حساب آورد.
در این آیه هدایت نهایی انسان را هدایت شدن به سخن پاک معرفی کرده است؛ شاید اشاره دارد که زبان که چنان ظرفیت عظیمی را در انسان ایجاد میکرد، اگر از آلودگیها مصون بماند، هدایت انسان به نهایت خود رسیده است.
اگر از تاثیر شگرف «زبان» در تکوین و تمایز فرهنگها - که امروزه از دلمشغولیهای زبانشناسان، جامعهشناسان، مردمشناسان، و متخصصان ارتباطات و ... است – مطلع باشیم، میتوان تاحدودی به عمق این آیه پی برد.
جای تعجب دارد که بحثهای انسانشناسی در ادبیات اسلامی، کمتر به نقش زبان در هویت و کمال انسان پرداختهاند؛ با اینکه در قرآن کریم ارتباط بسیار شدیدی بین «وجود خاص انسان» با مساله «زبان» (بیان، قلم، اسم، نطق، کلمه و ...) مشاهده میشود: مثلا:
الرَّحْمنُ ؛ عَلَّمَ الْقُرْآنَ؛ خَلَقَ الْإِنْسانَ؛ عَلَّمَهُ الْبَيانَ. (الرحمن/1-4)
خلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ؛ اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ؛ الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ (علق/2-5)
و إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً ... إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها ...قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِم (بقره/30-33)
فوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ (ذاریات/23)
فتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْه (بقره/37)
لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَة (بقره/174)
3⃣ مگر بهشت منزلگاه نهایی نیست؟ پس چرا از هدایت آنها به «صراط» خدای حمید، سخن گفت؟
الف. میتواند این جمله در مقام بیان علت باشد، نه نتیجه یعنی هدایت به صراط حمید، علت بهشتی شدنشان است؛ و در واقع، اشاره است به وضعیت آنها در قیامت و پیش از ورود در بهشت، که چگونه آنها بر پل صراط قرار دارند و اندکی از آن نمیلغزند.
ب. شاید بدین جهت که رسیدن به خدا، حرکتی نیست که انتها داشته باشد؛ پس ما حتی در بهشت هم در صراطیم. البته نه صراطی که بخواهیم با عمل جدید، به وضعیت جدید برسیم که چنین چیزی در آن عالم بیمعناست.
4⃣ بهشتیان به صراط خدایی که حمید است، هدایت شدند. چرا خدا را با عنوان «حمید» یاد کرد؟
الف. میخواهد اشاره کند به اینکه به موقعیتی میرسند که از آنها جز کاری که ستودنی (محمود) است، سر نمیزند (المیزان، ج14، ص362)
ب. میخواهد اشاره کند به نهایتی که از هر جهت مورد ستایش است
یعنی این راه، راهی است که آنها را به سوی خدا میبرد؛ خدایی که سراسر شایسته حمد است؛ پس کسی هم که به سوی او برود، خود را در موقعیتی قرار میدهد که از هر جهت شایسته ستایش میگردد.
منبع: بولتن نیوز