به جای خدا چیزی میخواند که نه زیانش دهد و نه سودش رساند؛ این است همان گمراهی دور [و دراز].
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 19 بهمن به آیه 12 سوره حج پرداخته شده و در آن آمده است:
يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ
سوره حج (22) آیه 12
ترجمه
به جای خدا چیزی میخواند که نه زیانش دهد و نه سودش رساند؛ این است همان گمراهی دور [و دراز].
کل این آیه، میتواند حال برای فاعل «یعبد» در آیه قبل باشد (آن کس بر حاشیهای خدا را میپرستد در حالی که ...) و میتواند جمله مستأنفه [= جمله جدید و بدون ارتباط نحوی با جمله قبل] باشد (إعراب القرآن و بيانه، ج6، ص40)
نکات ترجمه ای و نحوی«یَدْعُوا»
فعل مضارع ضمیر مفرد مذکر غایب است از ماده «دعو».
این ماده در اصل به معنای «متمایل شدن به جانب کسی با کلام» (معجم المقاييس اللغة، ج2، ص279) ویا «خواستن چیزی با توجه و میل به آن» و معادل کلمات فارسی «دعوت کردن و خواندن» است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص: 217). به تعبیر دیگر، دعا همان ندا دادن است با این تفاوت که «ندا دادن» عموما با صدای بلند است، اما دعا میتواند با صدای بلند یا آهسته (نجوی) باشد. مصدر «دَعْوَى» هم به معنای «ادعا کردن» به کار میرود (فَما كانَ دَعْواهُمْ إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا؛ اعراف/5) و هم به معنای «دعا کردن» (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ؛ يونس/10)؛ همچنین دعا کردن بسیار در معنای درخواست کردن همراه با استغاثه به کار میرود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص315-316)
در این آیه، به قرینه آیه قبل (یعبد الله علی حرف» و نیز به قرینه تعبیر «من دون الله»، «یدعو» میتواند «خواندن» به معنای «پرستیدن و اظهار نیاز» باشد؛ و نیز میتواند به معنای «خواستن و دنبال چیزی رفتن»: معنایی که به ذهن اغلب افراد رسیده این است که «به جای خدا چیزی را بپرستد که ...» اما معنای دوم این است که «به جای خدا چیزی را طلب کند که ...»
ترکیب نحوی جمله ابتدایی این آیه «يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ ...» به نحوی است که دست کم سه معنای مختلف میتواند در بر داشته باشد که با توجه به قاعده «امکان استعمال یک لفظ در چند معنا» همگی میتوانند درست باشند:
«مِنْ دُونِ اللَّهِ» را حال و «ما لا يَضُرُّهُ» را مفعول بدانیم (اغلب مترجمان: به جای خدا میخواند چیزی را که نه به او ضرری میزند ...)؛
«مِنْ دُونِ اللَّهِ» را مفعول و «ما لا يَضُرُّهُ» را حال قلمداد کنیم (ترجمه سیدکاظم ارفع: غير خدا را مىخواند، در صورتى كه نه زيانى به او مىرساند...)؛
«ما لا يَضُرُّهُ» را مفعول بدانیم، اما «مِنْ دُونِ اللَّهِ» در معنای جار و مجروری خود (بدون اینکه حال باشد) قلمداد کنیم: (ترجمه حجةالتفاسیر: اين كس چيزى را از جز خدا مىخواند كه ضرر به او نمىرساند...)
«الضَّلالُ الْبَعيدُ» این تعبیر استعاره گرفته شده از کسی که در بیابان بقدری دور میشود که کاملا راه را گم میکند؛ و مسیر گمشدنش طولانی و دور از دسترس میگردد. (الكشاف، ج3، ص147)
حدیث1) زراره میگوید: از امام باقر ع درباره سخن خداوند متعال سوال کردم که فرموده است: « و از مردم، کس هست که خدا را بر حرفی میپرستد».
امام فرمود: آنان گروهیاند که خدا را واحد دانستند و عبادت هر معبود غیر خدایی را رها کردند، پس، از شرک خارج شدند ولی معرفت پیدا نکردند که حضرت محمد ص رسول خداست، پس آنها خدا را با شک در مورد حضرت محمدص و آنچه آورده بود پرستیدند؛ نزد رسول خدا ص آمدند و [با خود] گفتند: نگاه میکنیم، اگر اموالمان زیاد شد و در جان و فرزندانمان به عافیت رسیدیم، میفهمیم که او راستگوست و رسول خداست؛ و اگر غیر از این شد، [در کار او] تامل میکنیم.
خداوند عز و جل فرمود: «پس اگر خوشیای به او رسد بدان دلگرم شود» یعنی عافیتی در دنیا «و اگر فتنهای به او رسد» یعنی بلایی در جان و مالش، «بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد» یعنی بر شکش به جانب شرک، «در دنیا و آخرت زیان کرده است؛ این است همان زیان آشکار. به جای خدا چیزی میخواند که نه زیانش دهد و نه سودش رساند» فرمود: یعنی به شرک برمیگردد و غیر خدا را میخواند و غیر او را میپرستد؛ پس، از آنها برخی معرفت پیدا میکند و ایمان در قلبش وارد میشود و ایمان میآورد و تصدیق میکند و از جایگاه شک به سمت ایمان میروند؛ و برخی بر شکش باقی میمانند، و برخی به جانب شرک برمیگردند.
الكافي، ج2، ص414؛ تفسير القمي، ج2، ص79
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ»قَالَ هُمْ قَوْمٌ وَحَّدُوا اللَّهَ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَخَرَجُوا مِنَ الشِّرْكِ وَ لَمْ يَعْرِفُوا أَنَّ مُحَمَّداً ص رَسُولُ اللَّهِ فَهُمْ يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَى شَكٍّ فِي مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَالُوا نَنْظُرُ فَإِنْ كَثُرَتْ أَمْوَالُنَا وَ عُوفِينَا فِي أَنْفُسِنَا وَ أَوْلَادِنَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ وَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ نَظَرْنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» يَعْنِي عَافِيَةً فِي الدُّنْيَا «وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ» يَعْنِي بَلَاءً فِي نَفْسِهِ وَ مَالِهِ «انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ» انْقَلَبَ عَلَى شَكِّهِ إِلَى الشِّرْكِ «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ» قَالَ يَنْقَلِبُ مُشْرِكاً يَدْعُو غَيْرَ اللَّهِ وَ يَعْبُدُ غَيْرَهُ فَمِنْهُمْ مَنْ يَعْرِفُ وَ يَدْخُلُ الْإِيمَانُ قَلْبَهُ فَيُؤْمِنُ وَ يُصَدِّقُ وَ يَزُولُ عَنْ مَنْزِلَتِهِ مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْإِيمَانِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَثْبُتُ عَلَى شَكِّهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْقَلِبُ إِلَى الشِّرْكِ.
2) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسولالله! همانا خداوند تبارک و تعالی مرا به هدیهای به سوی تو فرستاده است که تاکنون به کسی داده نشده بود.
گفتم: و آن چیست؟
گفت: صبر و از آن بهتر.
گفتم: و آن چیست؟
گفت: رضا [راضی بودن به قضای الهی] و از آن بهتر.
گفتم: و آن چیست؟
گفت: زهد و از آن بهتر.
گفتم: و آن چیست؟
گفت: اخلاص و از آن بهتر.
گفتم: و آن چیست؟
گفت: یقین و از آن بهتر.
گفتم: و آن چیست، ای جبرئیل!
گفت: همانا نردبان آن توکل بر خداوند عز و جل است.
گفتم: [حقیقتِ] توکل بر خداوند عز و جل چیست؟
گفت: دانستن اینکه مخلوق نه زیان دهد و نه سودی رساند و نه ببخشد و نه منع کند، و ناامید شدن از خَلایق؛ که اگر بنده چنین باشد، کاری جز برای خدا نمیکند و بیم و امیدی جز خدا ندارد و در احدی جز خدا طمع نمیبندد؛ که توکل این است.
معاني الأخبار، ص261
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ فِي حَدِيثٍ مَرْفُوعٍ إِلَى النَّبِيِّ ص قَالَ:
جَاءَ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَرْسَلَنِي إِلَيْكَ بِهَدِيَّةٍ لَمْ يُعْطِهَا أَحَداً قَبْلَكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قُلْتُ وَ مَا هِيَ قَالَ الصَّبْرُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الرِّضَا وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الزُّهْدُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْإِخْلَاصُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْيَقِينُ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ إِنَّ مَدْرَجَةَ ذَلِكَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقُلْتُ وَ مَا التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الْعِلْمُ بِأَنَّ الْمَخْلُوقَ لَا يَضُرُّ وَ لَا يَنْفَعُ وَ لَا يُعْطِي وَ لَا يَمْنَعُ وَ اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ مِنَ الْخَلْقِ فَإِذَا كَانَ الْعَبْدُ كَذَلِكَ لَمْ يَعْمَلْ لِأَحَدٍ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَرْجُ وَ لَمْ يَخَفْ سِوَى اللَّهِ وَ لَمْ يَطْمَعْ فِي أَحَدٍ سِوَى اللَّهِ فَهَذَا هُوَ التَّوَكُّل.
3) در فرازی از حدیثی که امام رضا ع از امام سجاد ع درباره نحوه شناخت مردم، و فریب ظاهر را نخوردن، روایت کرده، امام سجاد ع میفرمایند: همانا در میان مردم کس هست که «دنیا و آخرتش را زیان کرده» دنیا را برای دنیا ترک میکند، و به نظرش لذت ریاست باطل برتر از لذت اموال و نعمتهای مباح و حلال است؛ پس همه آنها را به خاطر رسیدن به ریاست ترک میکند تا جایی که «هنگامی که به او گفته شود تقوای الهی پیشه کن! عزتطلبی [= ریاستطلبی] او را به گناه می کشاند؛ حسابش با جهنم است و بسیار بد جایگاهی است.»
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص321
وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ ذِكْرُهُ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْن: فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ «خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ» يَتْرُكُ الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا وَ يَرَى أَنَّ لَذَّةَ الرِّئَاسَةِ الْبَاطِلَةِ أَفْضَلُ مِنْ لَذَّةِ الْأَمْوَالِ وَ النِّعَمِ الْمُبَاحَةِ الْمُحَلَّلَةِ فَيَتْرُكُ ذَلِكَ أَجْمَعَ طَلَباً لِلرِّئَاسَةِ حَتَّى «إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهاد».
تدبر1⃣ کسی که باورش به خدا و بندگیاش نسبت به او قدری بر لب مرز است که با یک فتنه و آزمون زیر و رو میشود، در حقیقت، خدا را کنار گذاشته و دنبال چیزی راه افتاده که برایش نه سودی میدهد نه زیانی؛ او بقدری در بیراهه رفته، که دیگر به این زودی راه پیدا نمیکند.
ثمره انسانشناسی
انسان موجودی نیازمند آفریده شده و وجودش به گونهای است که خواهناخواه به چیزی دل میبندد و از او خواستههای خود را میخواهد.
کسی که به خاطر یک امتحان دشوار خدا را رها میکند، این گونه نیست که دیگر به کسی دل نبندد و برای رفع نیازش سراغ کس دیگر نرود؛ اما چون همه چیز به دست خداست و بیمشیت الهی چیزی در عالم رخ نمیدهد، سراغ هرکه غیر خدا برود، او هیچ نیازی از وی را نمیتواند برآورده کند و فقط ضرر کرده است.
به قول حافظ شیرازی:
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست
از بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ
در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
2⃣ چرا خواستن از غیر خدا، گمراهی دور و دراز است؟
شاید چون انسان به خاطر ظاهربینی، متوجه نمیشود که این امور دنیویای که بدانها دل بسته و گمان میکند که اینها کار او را انجام میدهند، واقعا هیچکارهاند؛ و زمانی به بیخاصیتی آنها پی میبرد که کار از کار گذشته و راه برگشتی نیست.
3⃣ سراغ چیزی رفتن که توان سود و ضرررسانی ندارد، در واقع، هزینه کردن سرمایه عمر است بدون به دست آوردن سودی؛ لذا با اینکه او توان سود و ضرررسانی ندارد، اما این کار سراسر ضرر کردن است. شاید بدین جهت است که از آن به «گمراهی دور و دراز» تعبیر کرد.
به قول عطار نیشابوری:
عمر در سود و زیان بردی به آخر بیخبر
می ندارد سود با تو پس زیان میبایدت
و به قول حافظ شیرازی:
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس، این سود و زیان ما را بس
4⃣ در آیه قبل فرمود «خدا را بر حرفی عبادت میکند» و در این آیه فرمود «به جای خدا کسی را میخواند»؛ یعنی عبادت بر حرفی باطن و حقیقتش رفتن به سوی غیر خدا است.
شاید به همین جهت است که در احادیث، این آیات را وصف منافقان دانست، که در ظاهر خدا را میپرستند، اما در باطن به غیر خدا رو کردهاند.
5⃣ «يَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَضُرُّهُ وَ ما لا يَنْفَعُهُ ذلِكَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعيدُ»
دینشناسی: مساله توسل
با توجه به اینکه همه چیز به دست خداست و سراغ کسی غیر خدا نباید رفت، چرا شیعیان به اهل بیت متوسل میشوند؟
«غیر خدا»یی که رفتن به سراغش بیحاصل است، «غیرخدا»یی است که به جای خدا و در عرض خدا به سراغش میروند. اما به دستور خدا سراغ کسی رفتن، مصداقِ رفتن به سوی خداست، نه رفتن به سوی غیر خدا. شاهدش اینکه در قرآن کریم از سویی به شدت هرگونه «ولایت» غیر خدا را قبول کردن، خلاف ایمان میشمرد (مثلا اعراف/3؛ شوری/9؛ ...) و از سوی دیگر، مومنان را به قبول ولایت خدا و رسول و امیرالمومنین ع فرامیخواند (مائده/55)