کد خبر: ۴۳۴۳۶۸
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز /18 دی 95/

برادرانه بر تخت‌هایی روبروی هم‌اند

و برکندیم آنچه از کینه در سینه‌های آنان بود، برادرانه بر تخت‌هایی روبروی هم‌اند.
و خداوند مانع به نتیجه رسیدن اعمال کافران شدگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 18 دی به آیه 47 سوره حجر پرداخته شده و در آن آمده است:

وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ                     
سوره حجر (15) آیه 47             

ترجمه
و برکندیم آنچه از کینه در سینه‌های آنان بود، برادرانه بر تخت‌هایی روبروی هم‌اند.

نکات ترجمه ای و نحوی
«نَزَعْنا» ماده «نزع» به معنای کندن و برکشیدن از جایگاه خود است که در جلسه 247 درباره این ماده توضیح داده شد.
«غِلّ»
از ماده «غلل» است. درباره اینکه اصل این ماده چیست، بین اهل لغت اختلاف است. ظاهرا در اصلِ این ماده، معنای خلال چیزی قرار گرفتن و نوعی ثبات ایجاد کردن، لحاظ شده است (معجم المقاييس اللغة، ج‏4، ص375) و ظاهرا به همین جهت است که برخی آن را به معنای چیزی که زره و واسطه چیز دیگر قرار گیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص610) ویا به معنای داخل کردن چیزی در چیز دیگر که موجب تغییر و تحولی در آن شود، دانسته‌اند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏7، ص256). از مشتقات رایج این ماده در زبان عربی، «غَلل» است، که آبی است که بین درختان جاری است ویا «غلاله» که لباسی است که زیر لباس اصلی می‌پوشند.
این ماده جمعا 16 بار در قرآن کریم به کار رفته است که از مشتقات قرآنی این کلمه می‌توان از «غُلّ» و زنجیر (جمع آن: اغلال) نام برد [چیزی که بین اعضای بدن قرار می‌گیرد و مانع تحرک دلخواه آن می‌شود]؛ و در قرآن کریم، علاوه بر «غُل: زنجیر» و «اغلال: زنجیرها»، این معنا به صورت مفعول (مغلوله: دست‌بسته؛ اسراء/29؛ مائده/64) و فعل (غُلَّتْ أَيْديهِم: دستانشان بسته باد؛ مائده/64؛ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ: بگیرید و در زنجیرش کنید، حاقه/30) هم به کار رفته است.
کاربرد دیگرش در قرآن کریم همین تعبیر «غِلّ» است که به معنای «کینه» و «دشمنی» می‌باشد که فعل آن بر وزن «غلَّ یغِلُّ» می‌باشد [که این فعل در قرآن به کار نرفته]؛ و توجه شود که وزن «غَلَّ يَغُلُّ»، که در قرآن کریم به کار رفته (وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ...: آل‌عمران/161) به معنای‏ خیانت کردن می‌باشد (لسان العرب، ج‏11، ص499)
 «سُرُر»
ماده «سرر» ظاهرا در دو معنا به کار می‌رود. یکی مخفی کردن (سِرّ) و دیگری به معنای «خالصِ» از هر چیزی است که سرور به معنای خوشحالی از این معنای دوم است از این جهت که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. (معجم المقاييس اللغة، ج‏3، ص68) . «سُرر» جمع «سریر» و به معنای جایگاه بلندمرتبه‌ [تخت شاهانه] ای است که محل سرور می‌باشد (مجمع‌البیان، ج6، ص520؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص404)

حدیث
1) زید بن ابی اوفی می‌گوید: بر رسول خدا ص در مسجدش وارد شدم (و سپس حکایت اینکه پیامبر ص بین مسلمانان عقد اخوت برقرار کرد را نقل می‌کند؛ سپس می‌گوید)
حضرت علی ع به پیامبر ص گفت: جانم رفت  پشتم شکست که دیدم کاری برای همه اصحابت انجام دادی غیر از من؛ اگر این ناشی از خشمی است که بر من گرفته‌اید شما بزروگوار و صاحب اختیارید.
رسول خدا ص به او فرمود: به کسی که مرا به حق مبعوث کرد تو را به تاخیر نینداختم مگر برای خودم، چرا که تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست؛ و تو برادر من و وارث منی.
علی ع گفت: رسول خدا ! چه چیزی از تو به ارث می‌برم؟
فرمود: آنچه پیامبران قبل از من به ارث گذاشتند.
گفت: پیامبران قبل از تو چه به ارث گذاشتند؟
فرمود: کتاب خدا و سنت پیامبرشان؛ و تو همراه من در قصری در بهشت هستی، همراه با فاطمه، دخترم؛ و تو برادر و رفیق منی؛ سپس پیامبر ص تلاوت کردند: «برادرانه بر تخت‌هایی روبروی هم‌اند» همدیگر را در راه خدا دوست دارند و به همدیگر می‌نگرند.
این حدیث با سندهای متعدد و عبارات مشابه توسط شیعه (تفسير فرات الكوفي، ص227-226 ؛ الروضة في فضائل أمير المؤمنين ع (لابن شاذان القمي)، ص77  ) و سنی (فضائل الصحابة، ج 2، ص666  ؛ مناقب ابن المغازلي، ص37  ؛ الثّقات (لابن حبان)، ج1، ص141  ؛ الاحاد و المثانی لابن ابی عاصم، ج5، ص170-172 ؛ المعجم الکبیر للطبرانی، ج5، ص220-222 ) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که در اینجا بر اساس یکی از منابع اهل سنت روایت شده، یعنی: فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل ج 2 ص638، حدیث1085

حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قثنا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الذَّارِعُ قثنا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ عَبَّادٍ قَالَ: نا يَزِيدُ بْنُ مَعْنٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شُرَحْبِيلَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي أَوْفَى قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ مَسْجِدَهُ، فَذَكَرَ قِصَّةَ مُؤَاخَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ عَلِيٌّ، يَعْنِي لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: لَقَدْ ذَهَبَتْ رُوحِي، وَانْقَطَعَتْ ظَهْرِي، حِينَ رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ بِأَصْحَابِكَ مَا فَعَلْتَ غَيْرِي، فَإِنْ كَانَ هَذَا مِنْ سَخَطٍ عَلَيَّ، فَلَكَ الْعُتْبَى وَالْكَرَامَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ، مَا أَخَّرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي، فَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَأَنْتَ أَخِي وَوَارِثِي» ، قَالَ: وَمَا أَرِثُ مِنْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «مَا وَرَّثَ الْأَنْبِيَاءُ قَبْلِي» ، قَالَ: وَمَا وَرَّثَ الْأَنْبِيَاءُ قَبْلَكَ؟ قَالَ: " كِتَابَ اللَّهِ، وَسُنَّةَ نَبِيِّهِمْ، وَأَنْتَ مَعِي فِي قَصْرٍ فِي الْجَنَّةِ، مَعَ فَاطِمَةَ ابْنَتِي، وَأَنْتَ أَخِي وَرَفِيقِي، ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ» (الحجر/47) الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ.

2) در کتب اهل سنت روایتی نقل شده است که:
حضرت علی ع به پیامبر ص گفت: رسول خدا ! کداممان را بیشتر دوست داری؟ مرا یا فاطمه را؟
فرمود: فاطمه نزد من محبوبتر از توست و تو برایم عزیزتر از فاطمه‌ای! و گویی که من تو هستم؛ و تو را می‌بینم که در بر حوض [کوثر] ایستاده مردم را سیراب می‌کنی و آنجا ظرف‌هایی به اندازه تعداد ستارگان مهیاست و همانا من و تو و حسن و حسین و فاطمه و عقیل و جعفر در بهشتیم «برادرانه بر تخت‌هایی روبروی هم‌» آن گونه که هیچکس پشت همنشینش را نمی‌بیند.
المعجم الاوسط للطبرانی، ج7، ص343، ح7675 ؛ مجمع الزّوائد: ج 9، ص173؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏1، ص325
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ كَثِيرٍ، ثَنَا سَلْمَى بْنُ عُقْبَةَ الْحَنَفِيُّ الْيَمَامِيُّ، ثَنَا عِكْرِمَةُ بْنُ عَمَّارٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ:
قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ: أَنَا أَمْ فَاطِمَةُ؟
قَالَ: فَاطِمَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ، وَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَيَّ مِنْهَا، وَكَأَنِّي بِكَ وَأَنْتَ عَلَى حَوْضِي تَذُودُ عَنْهُ النَّاسَ، وَإِنَّ عَلَيْهِ لَأَبَارِيقَ مِثْلَ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ، وَإِنِّي وَأَنْتَ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَفَاطِمَةُ وَعَقِيلٌ وَجَعْفَرٌ فِي الْجَنَّةِ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ، وَأَنْتَ مَعِي وشِيعَتُكَ فِي الْجَنَّةِ؛ ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ» (الحجر/47) لَا يَنْظُرُ أَحَدُهُمْ فِي قَفَا صَاحِبِهِ.

3) از امام صادق ع در ضمن روایتی طولانی خطاب به شیعیان واقعی نقل شده است:
به خدا سوگند شمایید که خداوند عز و جل درباره‌تان فرمود: «و برکندیم آنچه از کینه در سینه‌های آنان بود، برادرانه بر تخت‌هایی روبروی هم‌اند» همانا شیعیان ما صاحبان چهار چشم هستند: دو چشم در سر و دو چشم در دل؛ بدانید که همه خلایق این گونه‌‌اند، جز اینکه خداوند چشمان [دل] شما را باز کرد و چشمان آنها [= دشمنان اهل بیت ع] را کور گرداند.
الكافي، ج‏8، ص214-215؛ تفسير العياشي، ج‏2، ص244
260- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قال: ...
أَنْتُمْ وَ اللَّهِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» إِنَّمَا شِيعَتُنَا أَصْحَابُ الْأَرْبَعَةِ الْأَعْيُنِ عَيْنَانِ فِي الرَّأْسِ وَ عَيْنَانِ فِي الْقَلْبِ أَلَا وَ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ كَذَلِكَ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَحَ أَبْصَارَكُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُمْ.  

تدبر
1⃣ شاید اگر در زندگی خود بنگریم حجم عظیمی از مشکلات ما ناشی از کدورتهایی است که بین ما و دیگران وجود دارد؛ و بهشت جایی است که:
1. بین افرادش هیچ کینه و کدورتی نیست (نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ)؛
و روابط آنجا، نه فقط عادلانه، بلکه:
2. برادرانه (إِخْواناً)، و
3. در اوج سرور و شادی (عَلى‏ سُرُرٍ)، و
4. همه‌کارها روبروی هم و بدون هرگونه پنهان‌کاری است (مُتَقابِلينَ)
خداوند چنین بهشتی را روزی همه ما گرداند؛ ان‌شاءالله.

2⃣ «وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً ...»
ممکن است بهشتیان در دنیا به خاطر سوءتفاهم‌ها و ... نسبت به هم کینه و کدورتی در دل داشته باشند؛ اما وقتی بدانها گفته می‌شود وارد بهشت شوید، هرآنچه از کینه و کدورت و دشمنی در سینه‌های آنان بوده، از دل آنها کنده می‌شود و در بهشت، در کمال صفا و بدون هیچ کدورتی از هم، برادرانه در برابر هم قرار می‌گیرند.

ثمره انسان‌شناسی
وجود کدورت و کینه بین دو گروه همواره بدین معنا نیست که یکی بر باطل است؛ چرا که ممکن است درواقع، ممکن است انسانهای بسیار خوب و برحق (که همان بهشتیان هستند) در همین دنیا نسبت به هم کدورت و کینه پیدا کنند؛ که البته در قیامت که همه حقایق آشکار می‌شود، این کدورت رفع می‌شود و معلوم می‌شود کدورت آنها بجا نبوده و مثلا ریشه در تحلیل اشتباهی از وضع همدیگر داشته است.

3⃣ «... عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»
آوردن تعبیر «روبروی هم‌اند» چه نکته‌ای دارد؟
الف. چنانکه از عبارت پایانی حدیث2 نیز فهمیده می‌شود، این تعبیر به طور استعاری اشاره دارد به اینکه، برخلاف افرادی که در دلشان غِل و کینه است، در بهشت کسی [از پشت سر] دنبال عیب‌های دیگران نمی‌گردد (المیزان، ج12، ص177)
ب. اشاره است به آنكه در آنجا غيبت و پشت سر یکدیگر بدگویی کردن وجود ندارد. (تفسیر خسروی، ج5، ص131)
ج. شاید اشاره است که هیچ پنهان‌کاری‌ای در آنجا در کار نیست؛ و انسانها نیازی به مخفی کردن آنچه در درون دارند، ندارند.
د. ...

4⃣ «وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً ...»
كينه توزى با برادرى سازگار نيست، برای اینکه برادری حاصل شود باید کینه‌ها و کدورتها را کنار گذاشت. (تفسیر نور، ج6، ص338)

5⃣ «وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»
آیات سوره حجر از مساله خلقت انسان شروع کرد بلافاصله سراغ شیطان رفت و دو دسته اصلی‌ای را که به خاطر اغوای شیطان در عالم پدید می‌آیند، برشمرد و آنگاه سراغ سرنوشت نهایی این دو دسته رفت:
 وقتی سخن از پیروان شیطان شد، بیان شد که «وعده‌گاه» آنها جهنم است (که بنوعی دلالت می‌کند بر وضعیت نهایی آنها) که برای ورودشان، هفت درب اختصاص یافته است.
اما وقتی سخن از تقوی‌پیشگان شد، از اینکه آنان در بهشت‌ها و چشمه‌سارها «هستند» (که بنوعی دلالت می‌کند بر وضعیت فعلی آنها) سخن به میان آمد؛ و با اینکه می‌دانیم بهشت هم، نه یک درب، بلکه درهای متعددی دارد (ص/50؛ زمر/73) اما نه‌تنها در اینجا سخنی از درهای متعدد به میان نیامد و فقط از ورود سلامت و ایمن سخن گفته شد (آیه 46)؛ بلکه بر اینکه اگر دلخوری‌ای هم قبلا نسبت به همدیگر داشته‌اند برداشته می‌شود، تاکید گردید (آیه47).

نکته تخصصی انسان‌شناسی
شاید بتوان گفت تحلیل فوق نشان می‌دهد که هر دو گروه در میان خود انواعی دارند و اختلافاتی میانشان هست؛ در جهنمیان این اختلاف و تعددشان که موجب آزارشان می‌شود، همچنان باقی است؛ اما بهشتیان، اگرچه اختلاف دارند، و حتی در دنیا نیز به دلایل مختلف از همدیگر دلخور بوده‌اند، اما دیگر هیچ اختلافی که مایه رنجش‌شان شود، باقی نمی‌ماند؛ و لذا در آیه قبل بر ورود سلام و ایمن آنها تاکید کرد و در این آیه بر اینکه همه کدورتهای بین آنها را می‌زداییم.
منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۰۴ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
0
1
نویدها و هشدارهای قرآن با محسوسات اثبات پذیر اند
---
این آیه نویدی است الهی که خداوند جهان با عظمت هستی از محسوساتی در طبیعت جهان پس از مرگ به مؤمنان داده که هم عقلا امکان پذیر و هم قابل باور و هم بسادگی بلحاظ علمی قابل اثبات است.
و لی چه کنیم با منقولات غیر قرآنی رایج که از وجود حالتهایی در دنیا و آخرت بنام دین و مذهب و معصومان خبر می دهند که با هیچ تحلیل و دلیل عقلی و حسی قابل اثبات و تحقق پذیر نیستند ؛ گو این که خداوند در قرآن در باره ی احکام و اعتقادهای دینی نفرموده : « لا یکلف الله نفسا الا و سعها » ( آیات: 286 بقره ، 42 أعراف ) و نیز سخنان خود در قرآن را « بینات من الهدی و الفرقان » ( آیه 185 بقره) ننامیده و برای اثبات باورهای دینی عقل انسان را که دریچه های دانش آن تنها رو به محسوسات باز اند به تدبر فرا نخوانده است؟؟؟!!!
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
0
1
نظر مکرر تکمیل یافته:
---


نویدها و هشدارهای قرآن با محسوسات اثبات پذیر اند
---
این آیه نویدی است الهی که خداوند جهان با عظمت هستی از محسوساتی در طبیعت جهان پس از مرگ به مؤمنان داده که هم عقلا امکان پذیر و هم قابل باور و هم بسادگی بلحاظ علمی قابل اثبات است.
و لی چه کنیم با منقولات غیر قرآنی رایج که از وجود حالتهایی در دنیا و آخرت بنام دین و مذهب و معصومان خبر می دهند که با هیچ تحلیل و دلیل عقلی و حسی قابل اثبات و تحقق پذیر نیستند ؛ گو این که خداوند در قرآن در باره ی احکام و اعتقادهای دینی نفرموده : « لا یکلف الله نفسا الا و سعها » ( آیات: 286 بقره ، 42 أعراف ) و نیز سخنان خود در قرآن را « بینات من الهدی و الفرقان » ( آیه 185 بقره) ننامیده و برای اثبات باورهای دینی عقل انسان را که دریچه های دانش آن تنها رو به محسوسات باز اند به تدبر فرا نخوانده است( به 22 مورد عبارت فعلی « یعقلون » که در قران آمده مراجعت شود )؟؟؟!!!
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین