گروه مذهبی: یکی از نعمتهایی که خداوند به ما ایرانیان
اعطا کرده است، حضور معصومین علیهمالسلام و خاندان ایشان در این سرزمین است. یکی از
این عزیزان که امروزه مرقد پاکش محل رجوع مردم است، شاه عبدالعظیم حسنی علیه السلام
است.
به گزارش بولتن نیوز، در فضایل حضرت عبد العظیم حسنی از زبان معصومین آمده است که:
1- صاحب بن عباد در رساله خود گفته: ابو حماد رازی گوید: خدمت حضرت هادی علیه السّلام رسیدم و از آن جناب مسائلی پرسیدم، هنگامی که اراده کردم از محضر مقدّسش بیرون شوم فرمود: هرگاه مشکلاتی برایت پیش آمد کرد، آنها را از عبد العظیم حسنی بپرس، و سلام مرا هم به او برسان.
2- در امالی صدوق در ضمن حدیث «عرض دین» آمده وقتی که حضرت عبد العظیم خدمت امام هادی علیه السّلام مشرّف شد و عقاید خود را اظهار نمود، امام فرمود: تو از دوستان حقیقی ما هستی.
3- ابو نصر بخاری ضمن حالات فرزندان امام مجتبی علیه السّلام از ابوعلی محمّد بن همام از حضرت امام حسن عسکری علیه السّلام روایت کرده که در نزد آن جناب از عبد العظیم حسنی صحبت به میان آمد، فرمود: اگر عبد العظیم نبود میگفتیم علی بن حسن بن زید بن حسن فرزندی از خود باقی نگذاشته.
4- ابن قولویه در کامل الزّیارات (باب 107 صفحه 324) از علیّ ابن حسین ابن موسی بن بابویه و او از محمّد ابن یحیی اشعری عطار قمی روایت کرده یکی از اهالی ری گفت بر حضرت ابوالحسن العسکری امام هادی علیه السّلام وارد شدم آن جناب از من پرسید کجا بودی؟ عرض کردم به زیارت سیّد الشهدا علیه السّلام رفته بودم آن حضرت فرمود بدان و آگاه باش اگر قبر عبدالعظیم حسنی علیه السّلام را که در نزد شماست زیارت کرده بودی مثل آنست که حضرت حسین ابن علی را در کربلا زیارت کرده باشی.
کراماتی از حضرت عبد العظیم حسنی
از منبع موثّقی نقل است یکی از تّجار بازار تهران را مشکلی پیش آمد، روزی با یکی از همکارانش مشکل خود را در میان گذاشت، همکار او گفت برای حلّ گرفتاری خود به حضرت عبد العظیم علیه السّلام متوسّل شو، وی گفت به آن حضرت نیز متوسّل گردیدم و مشکل برطرف نشد، همکار او گفت مشکل توسّط حضرت عبد العظیم علیه السّلام حلّ شدنی است؛ ولی تو با اخلاص متوسّل نگردیدهای. حال بنشین تا سرگذشت خود را که تا کنون برای کسی نگفتهام برایت باز گو نمایم.
من سالهای گذشته ورشکسته شدم، بطوری که جهت معاش روزانه خود با تنگنا روبرو گردیدم و تصمیم گرفتم جهت رفع گرفتاری به حضرت عبد العظیم علیه السّلام متوسّل شوم، برای این کار نذر کردم چهل هفته پی در پی سحر پنج شنبه پیاده به زیارت آن حضرت بروم، 39 هفته سپری شد، هفته چهلم فرارسید که مواجه با زمستان بود و روز چهارشنبه بعد از ظهر برف شدیدی باریدن گرفت، غروب که به منزل رسیدم برف تبدیل به کولاک شده بود و زمین تا زانوهایم پر از برف بود، عیالم که از قضیه با خبر بود پرسید مگر امشب به زیارت نمیروی، آخر هفته است، گفتم در این برف و بوران خود آقا هم راضی نیست، انشا ا... هفته دیگر. آن شب زود به خواب رفتم، در عالم رؤیا دیدم بر روی ریل ماشین دودی به طرف شهر ری میروم، به مقبره شیخ صدوق (ره) رسیدم آنجا وضو گرفته و دو رکعت نماز خواندم و به سمت حرم حضرت عبد العظیم علیه السّلام حرکت کردم، از خواب برخواستم شب از نیمه گذشته بود تصمیم خود را گرفته آماده حرکت شدم، عیالم گفت: چطور شد سر شب نرفتی و حالا که نیمه شب است و برف هم شدیدتر شده! خواب را تعریف نموده و گفتم باید بروم حتیّ اگر به قیمت جانم باشد.
به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی، بعدها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبد العظیم علیه السّلام میسر نبود. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسیّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبد العظیم علیه السّلام حرکت کردم به حرم که رسیدم دربها را تازه گشوده بودند و زمانی تا اذان صبح مانده بود، سرما و خستگی راه رمقم را گرفته و در گوشه حرم از هوش رفتم، در عالم خواب آقا سیّد الکریم علیه السّلام را دیدم کنار صندوق ایستاده، روی مبارک خود را به سمت من کرد و پرسید، چه مشکلی پریشانت ساخته؟
قصّه خود را عرض کردم دست به میان شال کمرش برد و دستمال گره زدهای را به کف دستم نهاد و فرمود این را سرمایه کسب حلال کن انشا ا... مشکلت حلّ شود دستمال را گرفتم به یکباره همه چیز محو شد. صدای مؤذن مرا از خواب بیدار کرد. و تنها چیزی که از آن رؤیا باقی مانده بود دستمال گره زده در دستم بود، باز کردم دوازده عدد سکّه یک قرانی داخل آن بود برخواستم وضو گرفتم نماز صبح را بجا آورده، با خوشحالی به سمت تهران براه افتادم. آن دوازده سکّه را به این کسب زدم و به سرنوشتی که توشاهد آن هستی رسیدم.
ماجرای هموطن ارمنی
یک لوستر بزرگ و گران قیمت در سال 54 به آستان حضرت عبدالعظیم علیه السّلام هدیه شد که تا مدّتها کانون توجّه بود. صرف نظر از ارزش مادی این لوستر با عظمت که آن روز بیش از 600 هزار تومان خریداری شده بود، نکته جالب علّت اهدای آن توسّط یکی از هموطنان ارمنی بود. در این باره یکی از خادمین چنین نقل میکند: یکی از ارامنه در اصفهان مواجه با مشکلی میشود که از رفع آن عاجز میماند و کاملاً امید خود را از دست میدهد. در شبی که مصادف با شب 21 ماه مبارک رمضان بود او در حالی که قصد عزیمت به اصفهان داشت در ترافیک سنگین خیابان شهید رجایی متوقّف میشود، این ازدحام به دلیل انبوه اتومبیلهایی بود که از تهران رهسپار حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام بودند. او متوجّه میشود که اتومبیلها در یک خط ممتد به سمتی متمایل میشوند که در انتهای آن گنبد و گلدستهای میدرخشد. پیش خود گفت: من صاحب این گنبد و بارگاه را نمیشناسم. ولی مطمئناً این مردم برای حلّ مشکلاتشان، از این بارگاه چیزی دیدهاند که اینگونه به سویش سرازیر شدهاند. و سپس در دل خود این سخن را میگذراند: خداوندا! به حقّ این آقا، که در نزد تو عزیز است، نظری هم به من بفرما. در همان حال نیّت میکند که اگر مشکل لاعلاجش برطرف شود، هدیهای برای حرمش بیاورد. دو روز بعد، آن هموطن ارمنی به تهران آمد، چندین لوستر فروشی را زیر پا گذاشت تا اینکه یکی از مرغوبترین لوسترهای موجود را خریداری نمود. او در حالی که تلألویی از اشک در چشمانش موج میزد، این لوستر را تحویل دفتر آستانه داد و ماجرایش را برای یکی از خادمین تعریف کرد و به او گفت: خداوند به واسطه این آقای بزرگوار و صاحب این بارگاه مشکلم را حلّ کرد: آمدهام به عهد خود عمل کنم. خواهشم اینست که از طرف من ایشان را زیارت کنید و آستانش را ببوسید.
وقتی حضرت عبدالعظیم به شهرری وارد میشود در سرداب خانه یکی از شیعیان آن شهر سکنی میگیرد. او روزها روزه میگرفت و شبها به نماز میایستاد. او گاهی پنهانی از خانه بیرون میآمد و قبری را که اکنون روبروی آرامگاهش است زیارت میکرد.
خبر ورود او در بین شیعیان شهر میپیچد. در همین روزها یکی از شیعیان، پیامبر را در خواب دیده و پیامبر به او خبر میدهد که یکی از فرزندان من در این شهر سکنی گرفتهاست که در «کوی بردگان» زندگی میکند؛ او به زودی از دنیا میرود و نزدیک درخت سیبی که در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب مدفون میشود و پیامبر درخت معهود را به او نشان میدهد. فردای آن شب به خانه صاحب باغ رفته و به او میگوید میخواهم باغ را بخرم. صاحب باغ دلیل را از او میپرسد و او هم خواب شب پیش را برایش میگوید. صاحب باغ میگوید من هم چنین خوابی دیدم و قصد دارم این باغ را برای سادات و شیعیان وقف کنم.
پس از مدتی عبدالعظیم بیمار میشود و چندی بعد در میگذرد. هنگامی که خواستند او را غسل بدهند کاغذی را در پیراهنش مییابند که او خود و پدرانش را نام میبرد: من ابوالقاسم پسر عبدالله پسر علی پسر حسن پسر زید پسر حسنبنعلی پسر علی بن ابیطالب هستم.
بنای نخستین این آستانه یعنی حرم آن را محمد پسر زید داعی علوی در نیمه دوم قرن سوم هجری قمری مطابق با قرن نهم میلادی تعمیر اساسی کرد. در گاه اصلی ورودی آن که در شمال مجموعه قرار دارد به فرمان پادشاهان آل بویه و سپس به همت مجدالملک قمی تکمیل شد.
بنای حرم در بخش پائین چهارگوشی است که هر بر آن حدود هشت متر است. در بالا مانند همه بناهای سلجوقی برفراز چهارگوشه حرم چهار گوشوار یعنی چهار طاق مورب احداث کردهاند و بالاتر از آن یک هشت ضلعی و بر روی آن یک شانزدهضلعی ساختهاند. روی این شانزدهضلعی گنبد اصلی حرم ساخته شده است. تمام این بخشها از درون آئینهکاری شده است. تعمیر و تغییرات اصلی این بخش در زمان شاهطهماسب صفوی انجام گرفته است. صحنها و ایوان آستانه از آثار دوره صفوی است. در دوره قاجار تعمیرات و اضافات زیادی صورت گرفت. پوشش زرین گنبد به فرمان ناصرالدین شاه در سال 1270 هجری قمری برابر با 1835 میلادی انجام گرفته است.
بسیاری از مشاهیر ایران در جوار ضریح و رواقهای اطراف، عمدتاً در باغ طوطی، به خاک سپرده شدهاند. ازجمله: آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی (همچنین همسر وپسر وی)، علامه محمد قزوینی، ناصرالدین شاه قاجار، عباس اقبال آشتیانی، ملأ علی کنی، شیخ محمد خیابانی، ستارخان و....
در دوره پهلوی آرامگاهی در جوار این آستان برای رضا شاه پهلوی تدارک دیده شد که این آرامگاه پس از انقلاب اسلامی تخریب شد.
از جذابیتهای اطراف حرم بازار قدیم ری است. این بازار در شمال آرامگاه شاه عبدالعظیم، بازار ری واقع است. بازار ری متشکل از دو راسته بازار است که در محل تلاقی خود تشکیل یک چهار سوق را میدهند. این محل از قدیم الایام یکی از مراکز فروش ادویه، داروهای سنتی و کالاهای تجاری بود که توسط بازرگانان از طریق جاده ابریشم وارد ریمی شد. این بازار دارای ساختاری متشکل از گچ، آجر، خشت و گل و از نظر قدمت متعلق به صفویه است.
چرا ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) برابر با زیارت امام حسین (ع) است؟
برخی شیعیان نزد امام هادی (ع) رفته و گفتند ما از زیارت کربلا آمدیم و حضرت در جواب فرمود که شما در ری زیارت عبدالعظیم را بکنید مثل این است که امام حسین (ع) را زیارت کردهاید.
حضرت عبدالعظیم از نوادگان حضرت امام حسن (ع) میباشد و از اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) بود و عقاید خود را بر امام هادی (ع) عرضه داشت و امام او را تأیید کرد. مناسب است ما این روایت را نقل کنیم. شیخ صدوق (ره) و غیر ایشان از جناب عبدالعظیم روایت کردهاند که فرمود: بر آقای خودم، حضرت امام هادی (ع) وارد شدم. چون مرا دید فرمود: مرحبا به توای ابوالقاسم! تو ولی ما هستی. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! میخواهم دین خود را بر شما عرضه کنم. اگر مورد پسند شما است تأیید بفرمایید و اگر ناپسنداست راهنماییم کنید.
من عقیده دارم خدا، واحد و یگانه است و مثل و مانندی ندارد و جسم و صورت و عرض و جوهر نیست، بلکه پدیدآورنده اجسام و صورتهاست. پروردگار و مالک هر چیزی است. او مالک و صاحب هر چیزی است.
عقیده دارم محمد (ص) پیامبر و رسول و آخرین آنان است و بعد از او پیامبری نخواهد بود و تا روز قیامت دین آن حضرت اسلام خواهد بود و شریعت دیگری نخواهد بود.
عقیده دارم امام و خلیفه و ولی امر بعد از پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) و بعد از آن حسن (ع) و بعد حسین (ع) و علی بن الحسین و بعد محمد بن علی و سپس جعفر بن محمد و بعد موسی بن جعفر و بعد علی بن موسی و سپس محمد بن علی است و بعد شما را امام می دانم.
حضرت فرمود: بعد از من پسرم حسن و بعد از او مهدی (ع) خواهد بود که کسی او را نمیبیند و از نظرها غائب خواهد بود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از این که پر از ظلم و جور شده باشد.
گفتم: عقیده دارم دوست ایشان دوست خداست و دشمن ایشان دشمن خدااست و اطاعت ایشان واجب ومعصیت اینان معصیت خدا است.
عقیده دارم معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان حق است و قیامت خواهد آمد و همه زنده خواهیم شد.
پس امام هادی (ع) فرمود: ای ابوالقاسم! به خدا این است دین پسندیده ثابت. بر همین اعتقاد بمان. خداوند تو را براین اعتقاد محافظت کند. حضرت عبدالعظیم (ع) در حدود سال ۲۵۰ یا ۲۵۲ از دنیا رفتند و امروز، مزار پاکشان، کانون جمعیت مومنان و عاشقان به اهل بیت علیهمالسلام است.
منابع:
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
---
بوی خوش سید و سالار شهیدان سبط پیامبر ، فرزند حضرت زهرا و مولای متقیان علی ؛ أبا عبد الله الحسین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین فقط در جاهایی به مشام می رسد که دین راستین الهی ، که آن حضرت جان و عزیز ترینهای خود را در راه آن فدا کرد ، با خلوص عمل به احکام و اعتقادات حیات بخش قرآن کریم بدون کاستی و فزونی بر قرار و اجرا باشد.