به گزارش بولتن نیوز، بهوشیاری ترجمه واژه هندی «ساتی» به معنای آگاهی، توجه و یاداوری است(دیدونا، ۲۰۰۹). صرفا با آگاه شدن از آنچه که درون و اطراف اتفاق میافتد، میتوان خود را از اشتغالات ذهنی و هیجانات سخت رهایی بخشید. با هدایت مجدد توجه، به جای کنترل کردن یا سرکوب کردن هیجانات شدید، میتوان آنها را تنظیم کرد. یادآوری به معنای مرور تجارب گذشته نیست؛ بلکه مقصود از یادآوری، تذکر به خود برای آگاه بودن است. بهوشیاری فراتر از آگاهی منفعلانه است. هدف از بهوشیاری، حذف رنج بیفایده از طریق ایجاد بینش است(دیدونا، ۲۰۰۹).
هنگامیکه میخواهیم بهوشیاری را برای اهداف درمانی به کار بریم، مفاهیمی مانند غیر قضاوتی بودن، پذیرش و شفقت نیز وارد این مفهوم میگردند. جان کبت-زین، پیشگام در کاربرد درمانی بهوشیاری، معتقدست که بهوشیاری از طریق توجه کردن تا حد ممکن غیرواکنشی، غیر قضاوتی و سخاوتمندانه به لحظه حال پرورش مییابد. مقصود از غیر واکنشی بودن توجه، نشان ندادن واکنش منفعلانه به تجربه جدید بر اساس تجارب قبلی و پاسخ دادن به تجربه به جای واکنش نشان دادن به افکار است. واکنش، خودکار است؛ اما پاسخ، تعمدی و از روی توجه است. رها شدن از قضاوت کمک میکند تا چیزها به جای اینکه از طریق صافی تجارب شخصی مبتنی بر تجارب قبلی دیده شوند، همانگونه که هستند، ادراک شوند. سخاوتمندانه بودن بهوشیاری، حاکی از این است که بهوشیاری تنها جنبهای از ذهن نیست؛ بلکه مربوط به قلب نیز میشود. سخاوتمندانه بودن، داشتن مهربانی، شفقت، اشتیاق و دوستی نسبت به تجارب خود است (کبت-زین، ۱۹۹۰). آگاهی بدون پذیرش، مانند نگاه کردن به صحنهای ترسناک زیر نورافکن است. گاهی اوقات برای نزدیک شدن به یک تجربه دشوار، نیازمند نوری ملایمتر مانند نور شمع هستیم. هرچه رنج شدیدتر باشد، پذیرش و شفقت بیشتری نیاز است. در مقابل، مهربانی بدون آگاهی روشن منجر به ماست مالی کردن دشواریای زندگی میگردد. پذیرش، بدون آگاهی اجتنابی دفاعی است (دیدونا، ۲۰۰۹).
بنابراین، بهوشیاری، توجه کردن هدفمند به لحظه حال با شفقت، کنجکاوی و پذیرش است که این، به معنای کشف چگونگی زندگی کردن در لحظه حال به گونهای لذتمندانه به جای نگرانی برای گذشته و آینده میباشد (الیدینا، ۲۰۱۰).
بهوشیاری بر پذیرش تأکید دارد و تغییر بعدا ممکنست بیاید یا نه. اگر فرد از اضطراب رنج میبرد، بهوشیاری به او نشان میدهد که چگونه احساس اضطراب را به جای انکار و جنگیدن با آن، بپذیرد. از درون این رویکرد، به طور طبیعی تغییر متولد میشود(الیدینا، ۲۰۱۰).
مبنای نظری بهوشیاری
بهوشیاری موج سوم رفتارگرایی است. در رویکرد جدید مبتنی بر پذیرش و بهوشیاری، درمانگر به بیمار کمک میکند تا به جای توجه مستقیم به الگوهای ناسازگارانه فکر، احساس یا رفتار، به تجربه شخصیاش توجه کند. هنگامیکه بیماران برای درمان مراجعه میکنند، معمولا از احساسات و رفتارهای خود اجتناب میکنند. آنها به دنبال اضطراب یا افسردگی کمتر هستند یا میخواهند کمتر غذا بخورند. درمانگر رابطه بیمار با مسأله را از طریق پرورش کنجکاوی و پذیرش لحظه به لحظه تجارب ناخوشایند، شکلدهی مجدد میکند(دیدونا، ۲۰۰۹).
کارکردهای بهوشیاری
بهوشیاری برای ریشهکن کردن عادات ذهنی مستحکمی است که موجب هیجانات رنجآور مانند خشم، حسادت یا رفتارهایی میگردد که به خود و دیگران آسیب میرساند(دیدونا، ۲۰۰۹). بهوشیاری کارکردهای متعددی دارد که به اختصار به آنها اشاره میشود:
الف) شفابخشی: سطوح بالای استرس، به ویژه برای مدت طولانی، توان سیستم ایمنی را کاهش میدهد. بهوشیاری، استرس را کاهش میدهد و به همین دلیل، یکی از راهکارهای مدیریت بیماری است. با کاهش استرس، اثربخشی سیستم ایمنی بهبود مییابد و این مسأله، میزان بهبود بیماری را به ویژه اگر آن بیماری مرتبط با استرس باشد، افزایش میدهد. بهوشیاری میتواند اضطراب، استرس، درد و افسردگی را کاهش و انرژی، خلاقیت، کیفیت روابط و حس کلی بهزیستی را افزایش دهد.
ب)آرامش بیشتر: اگر ذهن مضطرب باشد، بدن نیز به طور خودکار در تنش قرار میگیرد. وقتی استرس تجربه میشود، واکنشهای زنجیرهای در بدن آغاز میشود و کل ارگانیسم، آماده برای جنگیدن یا فرار میشود. بنابراین، مقدار زیادی انرژی، موجوار در سراسر بدن حرکت میکند و بدن نمیداند با این انرژی چه کند؛ پس تنش بالا میرود. هدف بهوشیاری، آرامسازی نیست؛ زیرا تلاش برای آرام شدن، فقط تنش را بیشتر میکند. بهوشیاری به معنای آگاهی همه جانبه از این تنش است: اینکه کدام قسمت از بدن در تنش است، ماهیت این تنش چیست، واکنش فرد نسبت به این تنش چیست و چه افکاری دارد. بهوشیاری به معنای کنجکاو بودن نسبت به تجارب است. بهوشیاری به آگاهی از بدن تأکید دارد. یک مراقبه مهم بهوشیاری، اسکن کردن بدن است. هیجاناتی که در گذشته تجربه شده است؛ اما آمادگی احساس آن وجود نداشته، میتواند سرکوب شده و در بدن به دام افتاده باشند. گاهی اوقات، فرد سالها به یک بیماری جسمی خاص مبتلا است؛ اما پزشکان قادر به یافتن علت آن نیستند. سپس در طول مراقبه، هیجان سرکوب شده وارد حیطه آگاهی میگردد و آزاد میشود. تنش در بدن یا بیماری نامعلوم، گاهی اوقات با آزادسازی هیجان سرکوب شده، ناپدید میشود.
بنابراین، بهوشیاری میتواند به آرامش منجر شود؛ اما هدف اصلی آن نیست. بهوشیاری پرورش آگاهی از تجربههای درونی و بیرونی همراه با احساس مهربانی، کنجکاوی و پذیرش است. در نظر گرفتن هدف برای بهوشیاری به معنای این است که اگر به آن هدف برسی، موفق شدهای و اگر نرسی، شکست خورده ای. همین دغدغه، تنش و اضطراب را افزایش میدهد. در بهوشیاری شکست خوردن وجود ندارد؛ زیرا بنا نیست به تجربه خاصی برسیم. بلکه بناست به هر تجربه ای که داریم، توجه کنیم و هرچه پیش آید، خوش آید.
ج)افزایش سودمندی: برای بهوشیار بودن، معمولا باید یک کار را در یک زمان انجام داد. وقتی راه میروی، فقط راه میروی. بنابراین، وقتی در حال انجام کاری هستی، تمرکز شما بدون فشار بیش از حد، بر آن است. هرگاه که ذهن شما به فکری دیگر منحرف شود، به آنچه که درباره آن فکر میکردید، توجه میکنید(کنجکاوی) و سپس، بدون انتقاد کردن، توجه خود را به سمت کاری که در حال انجام آن بودید، هدایت میکنید. بنابراین، کار خود را زودتر و با کیفیت بهتر به انجام میرسانید.
د)وارسی برای کشف خود: شما بدن خود نیستید. شما افکار خود نیستید. شما هیجانات خود نیستید. شما مشاهدهگر هستید. بهوشیاری فرصتی برای کشف خود واقعی است. خودشناسی منجر به رهایی از رنج میشود.
ه) تسکین هیجانی از طریق فهمیدن هیجانات (هیجانات همیشه در حال تغییر هستند؛ با بدن در ارتباط هستند؛ توانایی مشاهده هیجانات و یکی نشدن با آنها وجود دارد؛ هیجانات تأثیر زیادی بر افکار دارند) و تجربه آنها (الیدینا، ۲۰۱۰)
کاربرد درمانی بهوشیاری
به کار بردن بهوشیاری در روشهای درمانی، به صورت یک طیف از کاربرد صریح تا ضمنی است.
کاربرد ضمنی: درمانگری که خود تمرینات بهوشیاری را انجام میدهد. در نتیجه ظرفیتش برای هماهنگی هیجانی با بیمار و همدلی با تجارب وی افزایش مییابد.
کاربرد صریح: روان درمانگری مبتنی بر بهوشیاری (آموزش تکنیکهای بهوشیاری به بیماران به صورت عمومی یا اختصاصی بر اساس تشخیص ویژه، سبک شخصیتی یا وقایع زندگی)
تمرینات بهوشیاری برای ارتقای بهزیستی افرادی با طیف وسیعی از بیماریهای جسمانی و مشکلات سلامت روان، مورد استفاده قرار میگیرد: دردهای مزمن، بیش فعالی/ کمبود توجه، افسردگی بالینی، اضطراب فراگیر، اختلال استرس پس از سانحه، سایکوز، اسکیزوفرنی، اختلال شخصیت مرزی، اعتیاد و اختلالات خوردن.
بیماران مختلف ممکنست نیازمند تأکید بیشتر بر یک مؤلفه خاص بهوشیاری باشند. افراد خود انتقادگر از پذیرش، افراد وسواسی از تمرکز بر احساسات لحظه حال و افراد مبتلا به اختلال کنترل تکانه از آگاهی(مشاهده پیشایندهای رفتار مشکلساز) بیشتر سود میبرند. سبکهای مختلفی از آگاهی وجود دارد که میتواند به بیماران خاصی کمک کند: آگاهی فراشناختی(افکار، واقعیت نیستند) برای بیماران مبتلا به افسردگی مزمن جهت رها شدن از نشخوارهای ذهنی افکار منفی مفید است(دیدونا، ۲۰۰۹).
از بهوشیاری در رویکردهای درمانی متعددی استفاده شده است: کاهش استرس مبتنی بر بهوشیاری (کبت-زین، ۱۹۹۰)، رفتاردرمانی دیالکتیک (لینهان، ۱۹۹۳)، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، ۱۹۹۹)، شناختدرمانی مبتنی بر بهوشیاری (سگال، ۲۰۰۲)، بهبود رابطه مبتنی بر بهوشیاری (کارسون، ۲۰۰۴)، شناخت درمانی مبتنی بر عمل بهوشیار (کورباسن، ۲۰۱۰) و آگاهی مبتنی بر بهوشیاری (هملشتاین، ۲۰۱۲).
کاهش استرس مبتنی بر بهوشیاری برای درمان دردهای مزمن و اضطراب، شناخت درمانی مبتنی بر بهوشیاری برای جلوگیری از عود افسردگی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای طیف گستردهای از بیماران کاربرد دارد. رفتار درمانی دیالکتیک نیز، بهوشیاری را به عنوان مهارتی اصلی در درمان اختلال شخصیت مرزی به کار میبرد (کوسفسکی، سیگال و باتیستا، ۲۰۰۹).
References:
Alidina, S. (2010). Mindfulness. Wiley.
Baer, R.A. (2014). Mindfulness-Based Treatment Approaches. Elsevier.
Carson, J. W., Carson, K. M., Gil, K. M., & Baucom, D. H. (2004). Mindfulness-based relationship enhancement. Behavior Therapy, 35(3), 471-494.
Courbasson, C. M., Nishikawa, Y., & Shapira, L. B. (2010). Mindfulness-action based cognitive behavioral therapy for concurrent binge eating disorder and substance use disorders. Eating disorders, 19(1), 17-33.
Didonna, F. (2009). Clinical Handbook of Mindfulness. Springer.
Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Wilson, K. G. (1999). Acceptance and commitment therapy: An experiential approach to behavior change. Guilford Press.
Kabat-Zinn, J. (1990). Full Catastrophe Living. Delta Trade Paperback. United States.
Kocovski, N.L., Segal, Z.V. and Battista, S.R. (2009). Mindfulness and Psychopathology. Springer.
Linehan, M. M. (1993). Dialectical behavior therapy for treatment of borderline personality disorder: implications for the treatment of substance abuse. NIDA research monograph, 137, 201-201.
Segal Z. V., Williams J. M. G., & Teasdale J. D. (2002). Mindfulness-based cognitive therapy for depression: A new approach to preventing relapse. Guilford.
منبع: سایت خانه روانشناسی ایران