ظاهرا میتوان گفت تاکید آیه بر «لکم: برای شما» است. یعنی اینکه خدا این همه را برای انسان بیافریند جای تعجب دارد و خدا در پاسخ این تعجب تاکید میکند که گمان نکنید خدا نمیدانسته چکار میکند.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 3 آبان به آیه 28 سوره بقره پرداخته شده و در آن آمده است:
هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ
سوره بقره (2) آیه29
ترجمهاو است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید سپس به تدبیر آسمان پرداخت، پس آنها را [به صورت] هفت آسمان سامان داد و او به همه چیز کاملا داناست.
نکات ترجمهای و نحویدرباره دو کلمه «اسْتَوى» و «سوّی» در جلسه 134 توضیحات لازم ارائه گردید.
«فَسَوّاهُنَّ»: علیالقاعده انتظار میرفت تعبیر به صورت «فسواها» بیاید. اینکه چرا به صورت فسواهن آمده و مرجع ضمیر «هنّ» چیست، نظرات متعددی بیان شده است:
الف. به «سماء» برمیگردد، زیرا سماء اسم جنس است و اسم جنس بر کم و زیاد دلالت میکند. (مجمع البيان، ج1، ص173؛ الکشاف، ج1، ص123)
ب. سماء، جمع «سماوه» یا «سمائه» است (الکشاف، ج1، ص123) لذا گاه مونث میآید و گاه مذکر میآید مانند «السَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ» همان طور که در جمعی که با واحدش در یک «ه» اختلاف دارد (مانند نخل و نخله، بقر و بقره) چنین است. (مجمع البيان، ج1، ص173)
ج. سماوات، سماء روی سماء است، پس در تقدیر واحد است و واحدش جماعت است (مجمع البيان، ج1، ص173) یعنی اینکه اول گفت سماء و بعد آن را به صورت سماوات آورد «إِلَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ») هر دو به یک حقیقت رجوع میکند از دو منظر، از جهتی واحد و از جهتی جمع است.
د. ضمیر «هن» مبهم است و «سماوات» تفسیر آن است. (الکشاف، ج1، ص123) یعنی نیاز نیست که حتما مرجع ضمیر قبل از ضمیر بیاید؛ بلکه در زبان عربی گاه یک ضمیری میآید که مرجع ندارد و مبهم است [مثلا برای اینکه توجه مخاطب را به خود جلب کند] و سپس کلمهای میآید که مقصود از آن ضمیر را معلوم میکند.
حدیث1) از امیرالمومنین ع درباره آیه «او است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید سپس به تدبیر آسمان پرداخت، پس آنها را [به صورت] هفت آسمان سامان داد و او به همه چیز کاملا داناست» سوال شد، فرمودند:
«او است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید» تا عبرت گیرید و آن را وسیلهای برای رسیدن به رضوان الهی قرار دهید و از عذاب آتش او خود را حفظ کنید «سپس به تدبیر آسمان پرداخت، پس آنها را [به صورت] هفت آسمان سامان داد و او به همه چیز کاملا داناست» و به خاطر علمش به همه چیز مصلحتها را میدانست، پس هر آنچه در زمین است را به خاطر مصلحتهای [مربوط به] شما آفرید، ای فرزندان آدم.
عيون أخبار الرضا ع، ج2، ص12-13؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص215
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَيَّادٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ قَالَ:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً» لِتَعْتَبِرُوا بِهِ وَ تَتَوَصَّلُوا بِهِ إِلَى رِضْوَانِهِ، وَ تَتَوَقَّوْا بِهِ مِنْ عَذَابِ نِيرَانِهِ «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ» أَخَذَ فِي خَلْقِهَا وَ إِتْقَانِهَا «فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» وَ لِعِلْمِهِ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِمَ الْمَصَالِحَ فَخَلَقَ لَكُمْ كُلَّ مَا فِي الْأَرْضِ لِمَصَالِحِكُمْ يَا بَنِي آدَم.
2) یکی از محدثین اهل سنت به نام ابوقرّه از صفوان بن یحیی میخواهد که او را خدمت امام رضا ع ببرد تا سوالاتی از ایشان بپرسد. بعد از اینکه سوالاتی درباره احکام شرعی میپرسد، بحث به توحید کشیده میشود و سوالاتی در این زمینه میپرسد... [تا بدانجا میرسد که]:
ابوقره گفت: آیا جای خداوند در فوق آسمانها - و نه در مادون آنها - نیست؟
امام فرمود: او در آسمانها و در زمین الله است و «او کسی است که در زمین اله و معبود است و در آسمان هم اله و معبود است» (زخرف/84) و «اوست که شما را در رَحِمها هرگونه که خواست صورت بخشید» (آلعمران/6) و «او با شماست هرجا که باشید» (حدید/4) و او است که «به تدبیر آسمان پرداخت در حالی که دود بود» و «او است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید سپس به تدبیر آسمان پرداخت، پس آنها را [به صورت] هفت آسمان سامان داد» و اوست که «بر عرش مسلط بود» (اعراف/54) بدرستى كه او بود و هيچ خلق نبود و او همچنان همان طور است که هیچ خلقی نبود، چرا كه همراه با دگرگون شوندگان از حالی به حال ديگر منتقل نگردد.
أبو قرّه گفت: [اگر خدا در بالای آسمانها نیست] پس چرا در هنگامی که دعا میکنید دستهاى خود بسوى آسمان بلند میکنید؟
فرمود كه: خداوند بندگانش را با انواعی از عبادت به بندگی واداشت و خدا را انواعی از وضعیتهاست که در آن وضعیتها به درگاه او پناه برند و رسم بندگی به جا آورند؛ پس بندگانش با سخن و علم و عمل و توجه و مانند آن به بندگی واداشت، آنها را به بندگی واداشت با اینکه در نماز به جانب کعبه توجه کنند و نیز در حج و عمره به کعبه روی آورند؛ و به بندگی واداشت بندگانش را هنگام دعا کردن و تقاضا و تضرع کردن، به اینکه دستهایشان را باز کنند و رو به آسمان بگیرند تا نشان از حالت درماندگی، و علامت بندگی و تذلل به درگاه الهی باشد.
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص407
وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى قَالَ: سَأَلَنِي أَبُو قُرَّةَ الْمُحَدِّثُ صَاحِبُ شُبْرُمَةَ- أَنْ أُدْخِلَهُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فَاسْتَأْذَنَهُ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ فَسَأَلَهُ عَنْ أَشْيَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ الْفَرَائِضِ وَ الْأَحْكَامِ حَتَّى بَلَغَ سُؤَالُهُ إِلَى التَّوْحِيدِ فَقَالَ لَه...
... فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ أَ لَيْسَ هُوَ فَوْقَ السَّمَاءِ دُونَ مَا سِوَاهَا؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع هُوَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ (زخرف/84) وَ هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ (آلعمران/6) وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ (حدید/4) وَ هُوَ الَّذِي اسْتَوى إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ وَ هُوَ الَّذِي اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ (بقره/29) وَ هُوَ الَّذِي اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ (اعراف/54) قَدْ كَانَ وَ لَا خَلْقَ وَ هُوَ كَمَا كَانَ إِذْ لَا خَلْقَ لَمْ يَنْتَقِلْ مَعَ الْمُنْتَقِلِينَ
فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ فَمَا بَالُكُمْ إِذْ دَعَوْتُمْ رَفَعْتُمْ أَيْدِيَكُمْ إِلَى السَّمَاءِ؟
فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ اللَّهَ اسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ بِضُرُوبٍ مِنَ الْعِبَادَةِ وَ لِلَّهِ مَفَازِعُ يَفْزَعُونَ إِلَيْهِ وَ مُسْتَعْبَدٌ فَاسْتَعْبَدَ عِبَادَهُ بِالْقَوْلِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعَمَلِ وَ التَّوَجُّهِ وَ نَحْوِ ذَلِكَ اسْتَعْبَدَهُمْ بِتَوَجُّهِ الصَّلَاةِ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ وَجَّهَ إِلَيْهَا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ اسْتَعْبَدَ خَلْقَهُ عِنْدَ الدُّعَاءِ وَ الطَّلَبِ وَ التَّضَرُّعِ بِبَسْطِ الْأَيْدِي وَ رَفْعِهَا إِلَى السَّمَاءِ لِحَالِ الِاسْتِكَانَةِ وَ عَلَامَةِ الْعُبُودِيَّةِ وَ التَّذَلُّلِ لَهُ
3) امیرالمومنین ع در اولین خطبه نهجالبلاغه، توصیفی از نحوه آفرینش آسمانها و زمین دارند. [متن این خطبه از دشوارترین متنهاست که در ترجمه آن، نیمنگاهی به ترجمههای شهیدی و شیروانی داشتهایم. اگر کسی بخواهد از این متن در شناخت فیزیکی نحوه آفرینش استفاده کند حتما باید به متن اصلی عربی مراجعه کند و متوجه باشد که کجا بیان تشبیهی و کجا حقیقی است. اما فرازهایی از خطبه که به موضوع مرتبط است:]
خلق را پدید آورد چه پدید آوردنی و آفرينش را آغاز كرد چه آغاز کردنی، بیانديشهاى که به جولان آورد، یا تجربهای که از آن بهره برد يا جنبشى که [در خود] پديد آورد يا عزمی که در آن به تردید افتد. هر چیزی را به وقت خود حواله کرد و اجزاى مخالف را با هم سازوار ساخت، و هر یک را طبيعت و غریزه خاص خود داد و آن را همراهش کرد، در حالی که پیش از آن که آغازشان کند بدانها دانا بود، و به حدود و پایانشان احاطه داشت، و همجوارها و چگونگىشان را میشناخت.
سپس خداوند سبحان فضاهاى شكافته و كرانههاى گشوده و هوایی در بین آن پديد آورد، و در آن آبى روان كرد كه موجهاى آن يكديگر را مىشكست، و هر يك بر ديگرى مىنشست. آب را بر پشت بادى نهاد سخت وزنده و هر پايدارى را درهم شكننده. باد را بفرمود تا آب را باز دارد و فرو سو آمدنش نگذارد و در آن مرز بماند. هواى شكافته در زير باد به جريان، و آب جهنده بر بالاى آن روان. سپس بادى نازا آفريد تا پياپى و سخت بوزيد، از برخاستنگاهى دور و ناپديد. پس آن باد را بفرمود تا آب انباشته را بگرداند و موج دريا را برانگيزاند. آن باد چنانكه گويى مشكى را مىجنباند آب را به هم زد و با همان شدت که در فضا میوزید به جانب آب دوید، چنانکه اولش را به آخرش و ساکن آن را به امواج خروشانش رساند [= آن را کاملا درهم آمیخت] تا آنکه آب فراوانی روی هم انباشته گردید و روی آب، كفها بر آورد. پس آن كف را در هوای شکافته و فضای گسترده بالا برد، و از آن هفت آسمان برآورد. پایینترینشان را موجى مهار شده قرار داد و بالاترینشان را سقفى محفوظ، بلند و افراشته، بیهيچ ستون بالا رفته و بر پا، و بیميخ و طناب استوار و پابرجا. پس آسمانها را به ستارههاى رخشان و كوكبهاى تابان بياراست، و در آن چراغی فروزان و ماهی تابان جاری ساخت، در چرخی گردان و سقفی گذران و لوحی روان.
نهج البلاغه، خطبه1
... أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ [لَاءَمَ] لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا
ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ
ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ [عَلَى] إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ [سَاكِنَهُ] [عَلَى] إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ [يَنْتَظِمُهَا] يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ...
تدبر1 «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»
در آیه قبل، از کفرورزی انسانها ابراز تعجب کرد با توجه به اینکه خداوند مرگها و زندگیهایی برای انسان قرار داده است.
این آیه ظاهرا در ادامه ابراز تعجب از کفرورزی انسانها به بیان نعمتهای دیگر خدا بر انسان پرداخته است و آن اینکه خداوند همه آنچه در زمین است را برای ما آفریده است.
اگر این آیه را کنار آیه «سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْه» (= و آنچه در آسمانها و آنچه در اين زمين است همه را كه از اوست برای شما مسخر نمود) بگذاریم، معلوم میشود پرداختن خدا به آسمانها و سامان دادن هفت آسمان هم برای انسان است، چنانکه آیات بعدی نیز همین مضمون را تایید میکنند. (المیزان، ج1، ص113)
و با وجود این همه نعمت، کفرورزی انسان تعجببرانگیزتر میشود.
2 «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً»
انسان اشرف مخلوقات خداوند است و خداوند همه آنچه را که در زمین است، برای انسان آفریده است. آن وقت ما به چه چیزهایی دلخوش میکنیم؟!
واقعا انسان عجب موجودی است: کسی که کل زمین را برای او آفریدند نهایت آرزوی خود را خانه و ماشین و ثروتی قرار داده که یک میلیاردُم موجودی کره زمین هم نیست! آنگاه خدا را و اینکه کل آنچه را در زمین است برای او آفریده باور نمیکند و به خاطر رسیدن به همین مقدار بسیار بسیار اندک از آن چیزی که کل آن برای او بوده، خدا را نافرمانی میکند!
3 «هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ... وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»
خداوند همه زمین را برای ما آفریده و آسمان را هم برای ما سامان بخشیده است. آیا خداوند از کارهایی که ما انجام میدهیم و از عصیانهایی که مرتکب میشویم بیخبر است؟
قطعا نه، او همه چیز را میداند؛ و با اینکه همه چیز را میداند، اینها را برای ما آفرید و ما را خلیفه خود در زمین قرار داد (آیه بعد).
واقعا چرا؟ این همان چیزی است که سوال فرشتگان را برانگیخت (آیه بعد) و آیا واقعا جای سوال ندارد؟مهم این است که بدانیم چه چیزی در انسان وجود دارد که علیرغم این همه فساد و عصیانی که انجام میدهد، باز میارزد که خداوند همه چیز را برای او بیافریند؟
انشاءالله با تدبر در آیات بعد به پاسخ این سوال خواهیم رسید.
4 «خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»:
آیه میفرماید که ابتدا خداوند آنچه را در زمین است برای انسان آفرید و سپس به تدبیر آسمان و ساماندهی هفت آسمان پرداخت. از طرف دیگر در فیزیک مدرن غالبا چنین تلقی میشود که اول آسمانها و کهکشانها بودند و بعدا زمین پدید آمد و عمر زمین بسیار کمتر از عمر آسمانهاست. آیا آنچه در این آیه آمده با علم منافات ندارد؟
بحث تخصصی درباره مراد از آفرینش زمین و آسمان در قرآن کریم
پاسخ منفی است، زیرا:
اولا آیه نمیفرماید زمین را آفرید و سپس آسمان را آفرید (یعنی بحث بر سر دو آفرینش پیاپی نیست) ؛ چنانکه در آیهای دیگر، گستراندن زمین را بعد از بنا کردن آسمان معرفی کرده است: «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِكَ دَحاها» (نازعات/27) بلکه در مقام بیان این است که بعد از آفرینش آنچه در زمین است برای انسان (نه آفرینش خود زمین)، به تدبیر آسمان پرداخت (نه آفرینش آسمان)؛ که ظاهرا بدین معناست که بعد از اینکه زمین را مطابق نیازهای انسان سامان داد، در آسمان هم مطابق نیازهای انسان، تصرفاتی انجام داد؛
ثانیا «ثم» لزوما ناظر به فعل خدا نیست، بلکه ممکن است ناظر به شمارش نعمتها باشد؛ یعنی آیه میفرماید : ببینید که خدا چه نعمتهایی به شما داد: یکی اینکه ... سپس اینکه ... . (مجمعالبیان، ج1، ص174)
ثالثا معلوم نیست که این آسمان، لزوما آسمان مادی و فیزیکی بوده باشد، چرا که در قرآن کریم، تعبیر آسمان برای ملکوت و باطن و ماورای عالم به کار رفته است (نمونه بارزش آیات16-17 سوره ملک است) بویژه که:
الف. در آیه حاضر، تعبیر «هفت آسمان» آمده، و از طرف دیگر، تمام ستارگان (یعنی تمام گستره عالم طبیعت) مربوط به آسمان دنیا معرفی شده است (صافات/6) (دنیا به معنای پایین است و آسمان دنیا در روایات اولین و نازلترین آسمان از هفت آسمان معرفی شده است).
ب. در آیه بعد، (یعنی بلافاصله بعد از اینکه صحبت از هفت آسمان شده) بحث از فرشتگان و گفتگوی خدا با آنها و ... مطرح گردیده و شروع آن هم با تعبیر «إذ» است که دلالت میکند این گفتگوها کاملا به این موقعیتی که هفت آسمان سامان یافته مرتبط است.
ج. این مطلب که تمایز آسمانهای معنوی با رشد انسان حاصل میشود، مطلبی است که روایات به زبانهای گوناگون بر آن تاکید داشتهاند (مثلا در روایات داریم که تا زمان فلان پیامبر هنوز هفت آسمان متمایز نبود و ...) و عرفا در بحثهای مربوط به «قوس صعود» بدان اشاره کردهاند؛ و ربطی به تقدم و تاخر آفرینش آسمان و زمین مادی ندارد.
رابعاً فرضیه مهبانگ که شروع آفرینش فیزیکی را از یک وضعیت آسمانی قرار میدهد و نیز خود این مطلب که زمین از خورشید یا برخی ستارگان دیگر جدا شده، هنوز یک فرضیه است که همان طور که مویداتی دارد، خلاهایی دارد که به عنوان شواهدی علیه آن به حساب میآید، از جمله اینکه عناصری که یکجا در زمین موجود است در سیارات و ستارگانی که تاکنون کشف شده، یکجا مشاهده نشده است.
5 «هُوَ الَّذي خَلَقَ ... ثُمَّ اسْتَوى ... فَسَوّاهُنَّ ... وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ»
توجه شود که بعد از اینکه انجام این کارهای عظیم را به خداوند نسبت داد، نفرمود: «خداوند بر هر کاری تواناست» بلکه فرمود: «خداوند به هر چیزی داناست». این نشان میدهد تاکید آیه بر اصل آفرینش و ساماندهی آنها نیست، بلکه تاکیدش بر غرضی است که از این آفرینش داشته که تاکید میکند انجام این کار کاملا از روی علم و حکمت بوده است (مجمعالبیان، ج1، ص174) و ظاهرا میتوان گفت تاکید آیه بر «لکم: برای شما» است. یعنی اینکه خدا این همه را برای انسان بیافریند جای تعجب دارد و خدا در پاسخ این تعجب تاکید میکند که گمان نکنید خدا نمیدانسته چکار میکند.