کد خبر: ۴۰۲۹۹۱
تاریخ انتشار:

هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم‌الله

محرم است و دوباره بوی سیب و گلاب به هم پیچیده است. دوباره هوای سرِمان عوض شده و داستان واقعی نبرد رذیلت‌ها با فضیلت‌هاست که از هر کوی و برزن تکرار می‌شود.
به گزارش بولتن نیوز، محمد هادی صحرایی نوشت: محرم است و دوباره بوی سیب و گلاب به هم پیچیده است. دوباره هوای سرِمان عوض شده و داستان واقعی نبرد رذیلت‌ها با فضیلت‌هاست که از هر کوی و برزن تکرار می‌شود. دوباره صدای «هل من ناصر» آن عدل ستمدیده در کوچه‌های جان خداجویان طنین افکنده است و صدای «هیهات منا الذله» او تکمله‌ای است که مبادا کسی خیال کند حسین برای خود یار و یاور می‌خواند و کمک خواستنش برای رهایی از مصیبت کرب ‌و‌ بلاست. نه.
 Image result for ‫محرم و بوی سیب‬‎
حسین می‌داند که خدا دوست دارد او را کشته بیند.1 چراکه او الگوی آزادگانی است که سر به دار می‌سپارند و به ظلم فرود نمی‌آورند. حسین کشته اشک است2 اما اشکی که به قول روح‌الله انقلاب ما، سیاسی است و دودمان ظلم و ظالم، برکن. حسین جویای یاران دین است و در پی یاری دین خدا. آنان که دین دارند و دین باورند. آنان که دین را برای خدا می‌خواهند نه برای منافع خود. حسین به دنبال آنانی است که بار سبک دارند و سبکبالند. نه ظلمی نموده‌اند و نه زیر بار ظلم می‌روند. نه حقی به ذمه دارند و نه از حقی گذرکرده‌اند.
 
آنان جوانمردانی هستند هم در سال 61 قمری و هم در دوره پس از آن تا روز قیامت. فرقی نمی‌کند به چه دینی بوده‌اند اصل آن است که اهل انصاف باشند و مردانگی. که در اینصورت راه را خواهند یافت و تسلیم خدا خواهند شد. این جوانمردان هم از سیاهانند و هم از سفیدرویان. اصل آنست که دل سپید باشد. هم آزادگانند و هم از میان بردگان. اصل آن است که بنده خدا باشند. و این حقیقت عالم است که هدایت حقیقی در عالم محصور و محدود هیچ رنگ و طبقه و نژاد و زبانی نیست و این زبانی است که تنها جوانمردان و آزادگان می‌فهمند. که فرمود اگر دین ندارید در دنیایتان آزاده باشید.
 
3دهه محرم است و از سال 61 به بعد به اندازه یک دوره حیات بشر درس دارد و واقعیت این است که اگر حسین آموزگار باشد تا همیشه، اکابر و اعاظم و افاضل روزگار، مسئله‌آموز اویند تا چه رسد به کودک گریزپای فکرت ما. گویی دائماً تاریخ کربلا در حال تکرار است و شخصیت‌های آن یک یک از پی هم می‌آیند و می‌روند و این سخن مرسوم درست است که همه زمین‌ها کربلا و همه زمان‌ها عاشوراست. و ما نیز به قول شهید مدافع حرم، حسین علیخانی، باید در میان اهل کربلا خودمان را بیابیم و ببینیم به کدامشان شبیهیم. حکایت کربلا و عاشورا حکایت لشکر خوبان است در میان دنیای بدان. خوبانی در میان کسانی که هر روز به یک رنگند و هر روز در پی کسی می‌گردند.
 
روزی بر حسن‌ بن علی خرده می‌گیرند که چرا قیام نمی‌کنی و روزی که حسین برمی‌خیزد، می‌نشینند. میهمان دعوت می‌کنند و در بر او می‌بندند. رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهند و ولی خدا را نمی‌شناسند. فرزندان نهروان، حسین را خارجی می‌نامند، یتیمانی که در کودکی بر دوش علی می‌نشستند و از او لقمه می‌گرفتند با آموزه اموی آن‌گونه شدند که در کربلا به اندازه یک کف‌دست آب، مروت نداشتند که به اصغر بنوشانند و ... . کربلا معرکه انتخاب‌هاست. و هر انتخاب را نتیجه‌ای است که باید پذیرفت. نمی‌شود جو کارید و گندم دروید. نمی‌شود زیر سایه ظلم آرمید و خدا را به عدالتش ستود و سوگند داد.
 
که حسین فرمود هیچ آزاده‌ای چون من به مثل چنین یزیدی دست ارادت و بیعت نمی‌دهد.4
در کربلا حساب حساب است و حرف را با عمل می‌سنجند نه با شعارهای توخالی. اشتباه از آنجا شروع شد که به خائنین و خائفین اعتماد شد. غلط کردند آنها که از ترسِ سپاه خیالی شام و با فریب مرعوبین و نفوذی‌ها، مسلم را تنها گذاردند.
 
غلط کردند آنها که دینشان را به ریش شمر گره زدند و به امان‌نامه‌های یزید اعتماد کردند. غلط کردند آنها که به وعده ری به روی حسین تیغ کشیدند. غلط کردند آنها که حسینِ زهرا را رها کردند و برسجاده نشستند و سبحه انداختند. غلط کردند آنها که یزید را خلیفه دانستند و به جای مبارزه با او معامله کردند و ... و اینها همه غلط بود. غلط بود اعتماد به دشمن خدا. و غلط کردند آنها که سایه یزید را مستدام دانستند و قدرت او را غالب، و به این دلیل بود که مرگش را باور نمی‌کردند ولی چه سود که کار از کار گذشته بود و امتحان را باخته و فرصت را سوزانده بودند.
 
حسین را تنها رها کرده بودند و رشته مردانگی گسسته بودند. هزار هزار لشکر تواب و اواب چه فایده دارد پس از به نیزه رفتن سرهای قدیسان روزگار. و چه خسرانی از این بالاتر که بعد از سیدالشهداء و تا دوره خاتم الاوصیاء، مسلمانان و مؤمنین از جنگیدن در رکاب ائمه محروم شدند.
 
داستان کربلا داستان امروز ماست اگر دیده عبرت‌بین باشد و قلبی سالم و پذیرا و دست و دامانی پاک که صداها را رسا کند و گویا. کربلا جاری است چرا که زندگی جاری است و حقیقت در جریان است. رسالت کربلا به سعادت رساندن انسان متحیری است که نمی‌تواند انتخاب کند. داستان واقعی زندگی عزتمندانه است برای آنها که می‌خواهند عزیز باشند و به جای زنده‌مانی، زندگانی کنند. نمایشگاهی از مجموعه فراز و فرودهای انسان است به پهنا و درازای جغرافیا و تاریخ انسانی که یکجا جمع شده است. و عاشورا نقطه عطف تاریخ انسان است و عاشورا یک روز نیست، یک روزگار و یک عصر است.
 
روزگاری که چون توفان نوح، فصل جدید خلقت شد و چون بعثت خاتم‌الانبیاء، دوره احیاء دین خدا شد. کربلا در امتداد غدیر است و اگر علی پس از نبی مولای هر مؤمنی است، حسین نیز مولای هرمجاهدی است که دین خدا را بی‌پیرایه می‌خواهد و جهان را بی‌ستم ستمگران. و قیام قائم نیز به خونخواهی حسین است که به وقوع خواهد پیوست ان‌شاءالله. و انقلاب اسلامی ایران مقدمه ظهور است و آبشخورش کربلا و عاشوراست. فریاد «هیهات مناالذله» سرور آزادگان، شعار خمینی کبیر بود و بر زبان خامنه‌ای عزیز جاری است. انقلاب اسلامی برای آن بود که از اغیار استقلال باشد و از قید دشمنان آزادی و در برابر آنان آزادگی و اینها همه در حکومت جمهوری اسلامی است.
 
کربلا جاری بوده و هست و خواهد ماند و تکرار کربلا و عاشوراست که ایمان آدم‌ها و امت‌ها را محک می‌زند. و انسان چاره‌ای ندارد که برای رستگاری و زندگانی سعادتمندانه و شرافتمندانه در سپاه حسین باشد. بیراهه می‌روند آنها که با مذاکره از یزید آب می‌خواهند و روی خوش گدایی می‌کنند. اگر آب دست یزید افتاد باید آن را پس گرفت حتی اگرکشته شد. بیراهه می‌روند آنها که به طمع ملک ری ذلیل یزیدند و عبیدالله را واسطه می‌کنند.
 
امان‌نامه شمر، نامه ذلت است و تحمیل. و همت بلند مؤمنین منزه است از این تحقیر. آنکه از ترس، در برابر دشمن تیغ بر زمین نهاد و گل برداشت، نه صاحب آسایش می‌گردد و نه دیگر شمشیر. قانون طبیعت این است که ظالم از منظلم منتفع است و مسرور و اگر جوانمردی دهان ظالم را با مشت مؤدب کند دیگر نه ظلم می‌ماند و نه ظالم. این شعار، واقعی و برآمده از شعور است که می‌توان با آن جهان را اداره کرد.
 
شعار توخالی آن است که صاحبش را از ترس مرگ به خودکشی وادارد. شعار توخالی که نمی‌توان با آن گله‌ای را به چرا برد آن است که با گرگ از دید رحمانی سخن گفت و دهن دره‌اش را لبخند شمرد. آن است که با دوستان درشت گفت و با دشمنان مهربانی نمود. آن است که دروغ دشمن را نزد دوستان آزین کرد و از دوست پیش دشمن نالید. آن است که هرروز وعده‌ای خیالی داد و وعده دیروز را فراموشاند. آن است که می‌خواست اقتصاد را صد روزه سامان دهد. یا همه مشکلاتی که از ضعف و ناتوانی است با برجام کاغذی برطرف کند. یا حقوقهای ناعادلانه را شجاعانه اصلاح کند. یا فکت شیتی است که هنوز مردم از یاد نبرده‌اند. انقلاب اسلامی ایران که میثاق صدها هزار سرو به خون خفته است منزه است از آنکه دل به دیو بندد و دلبر رها کند.  
 
یزید و شمر و ابن زیاد و دیگر اراذل واقعه کربلای 61  اگرچه مُردند و در درک افتادند ولی یزید امروز زنده است و شمر و ابن زیاد و عمر سعد و خولی هنوز هستند. اگرچه تظاهر به مسیحیت و اسلام می‌کنند ولی دهانشان بوی عفونت اسرائیلی می‌دهد. کدخدای خونریز و هزار دغل امروز که اهل فسق و فساد است و گستاخی، کم از یزیدبن معاویه ندارد.
 
شمرهای وهابی امروز که به نام داعش و النصره جگر مسلمانان به دندان می‌کشند، مسیحی می‌کشند و دخترکان ایزدی به کنیزی می‌برند هنوز نفس می‌کشند. عبیدالله‌هایی که بندگان شیطانند و در برج‌های عاج و کاخ‌های سفید و سیاه قطر و ترکیه و حجاز و بحرین، بر جنازه مسلمانان لمیده‌اند، نمرده‌اند. خولی و حرمله و شبث هم هستند که چون سگان کدخدا زوزه می‌کشند و در عراق و شام و یمن و بحرین و فلسطین و میانمار، کودک و زن می‌کشند و پاچه می‌گیرند. شریح قاضی را امروز می‌توان به صندلی دبیرکل سازمان ملل یا سازمان‌های حقوق بشر نشاند که برق طلا و دینار چشم کم بیناشان را کور می‌کند و زبانشان را کندتر. پول می‌گیرند و قطعنامه می‌دهند. با قانون حیات وحشی که لیبرال دموکراسی غرب به نام تمدن به خورد مردم داده اصلاً می‌توان به حرمله جایزه صلح نوبل داد که می‌تواند به آنی کودکی را از تشنگی برهاند. دموکراسی آنان یعنی گوسفندی را با دو گرگ سرمیز مذاکره نشاند تا در مورد غذایشان رأی دهند و گوسفند نیز از این نظرخواهی شاد باشد و راضی. و همین‌گونه می‌توان پیش رفت و یک یک سپاه یزید را در جهان امروز مکان‌یابی نمود. اما در این میان ما در میانه کدام سپاهیم اخوی؟
 
این سوالی است که عاشورای حسین در ذهن هر عاقبت‌بخیری انداخته و او را با نفسش درانداخته که من با که‌ام؟ در سپاه پر از نور و سرور و حماسه حسین یا در میان لشکر سیه‌بخت یزید که برای دِرهمی ‌تن شریف نازنینان را درهم نمودند؟ گدای گندم ری هستم یا خریدار باغ بهشت؟ با خدا معامله ثمین می‌کنم یا عزت را به ثمن بخس می‌فروشم؟ حسین فدا شد تا هرکه دارد هوس کرب و بلایی شدن بسم‌الله را چون حسین بگوید. بسم‌الله و بالله و فی سبیل‌الله و علی ملهًْ رسول‌الله. حسین فدا شد که راه را بنمایاند وگرنه کم نبوده‌اند در تاریخ قبل و بعد از عاشورای 61 هجری کسانی که به هزار و یک دلیل خودپسندانه خود را و مایملک خود را به تملک کدخدای خدانشناس درآوردند و دیگران را به تمکینش توصیه کردند.
منبع: روزنامه کیهان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین