امیرالمومنین ع فرمود: همانا، دنيا نهايت دیدِ كور است که در ورای آن چیزی نمیبیند، و آن كه بيناست نگاهش از دنيا بگذرد و از پس آن خانه آخرت را نگرد. پس بينا از دنيا مسیرش را مییابد و نابینا آن را انتهای مسیرش قرار میدهد؛ بينا از دنيا توشه گيرد، و نابينا براى دنيا توشه فراهم آرد.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 7 شهریور به آیه 17 سوره اسراء پرداخته شده و در آن آمده است:
مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً
سوره إسراء (17) آیه 18
ترجمه
کسی که [روالش این] بود که این [زندگی] شتابان را بخواهد، برایش در این [زندگی شتابان]، آنچه که خواهیم، برای هرکه خواهیم، شتابان برسانیم؛ سپس برایش جهنم را قرار میدهیم که او را میسوزاند در حالی که مورد طرد و نکوهش است.
نکات ترجمهای و نحوی
«الْعاجِلَة» و «عَجَّلْنا» هر دو از ماده «عجل» است. «عجله» به معنای «شتاب کردن» و «سرعت گرفتن» (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص237) و طلب کردن چیزی است قبل از اینکه زمانش برسد (مفردات ألفاظ القرآن، ص548) برای همین در تفاوت «عجله» و «سرعت» گفتهاند که «سرعت» تقدم یافتن در جایی است که این تقدم سزاوار و ممدوح است و نقطه مقابلش (ابطاء: کندی و کاهلی) مذموم است؛ در حالی که «عجله» در جایی است که این تقدم مناسب و سزاوار نیست و نقطه مقابلش ممدوح است. (الفروق في اللغة، ص198) «عاجل» اسم فاعل از «عجله» است (= عجله کننده، شتابان) و «عاجلة» مونثِ «عاجل» میباشد و علت مونث بودنش در آیه، این است که صفت برای موصوفِ محذوف (الحیاة یا الدنیا) میباشد. «عَجَّلْنا» هم چون به باب تفعیل رفته، متعدی شده، یعنی: ما برایش شتاب به خرج میدهیم.
«يَصْلا» از ماده «صلو» یا «صلی» است که [به صورت اسم،] در معنای «آتش» و [به صورت فعل در معنای] «سوزاندن با آتش» یا «افتادن در آتش» به کار میرود (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص300؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص490) و برخی توضیح دادهاند که این کلمه از زبان عبری گرفته شده و به معنای آن است که چیزی را به طوری در مقابل آتش بگذارند که کباب شود و یا بسوزد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص275)
«مَذْمُوم» اسم مفعول از ماده «ذمّ» و به معنای «مورد مذمت قرار گرفته» است. «ذمّ» به معنای سرزنش کردن به خاطر انجام کار بد است (كتاب العين، ج8، ص179) و تفاوتش با سرزنش (اللوم: ملامت) در این است که سرزنش درباره هرجایی است که ضرری متوجه کار شخص شود، هرچند اصل آن کار خوب باشد (مثلا شخصی را به خاطر سخاوتمندیش سرزنش کنند که پولی برای خودت باقی نمانده) اما مذمت صرفاً در جایی است که اصل کار، کار زشت و نامطلوبی باشد. (الفروق في اللغة، ص44)
«مَدْحُور» از ماده «دحر» است و به معنای «راندن» (طرد کردن) و «دور کردن» همراه با خواری و ذلت است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج3، ص178)
حدیث
1) ابنعباس از رسول خدا در معنای این آیه روایت کرده است:کسی که با عملی که خدا بر او واجب کرده است، ثواب و پاداش دنیا، و نه وجه الله و سرای آخرت، را بخواهد، در دنیا آنچه را که خداوند از برخورداری دنیوی بخواهد برای او شتابان میرساند و ثواب و پاداشی در آخرت نخواهد داشت؛ چرا که خداوند سبحان و متعال، آن را به او داد تا از آن برای طاعت خدا کمک بگیرد اما وی آن را در معصیت خدا به کار گرفت؛ پس خداوند او را به خاطر آن عقوبت می کند.
مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج6، ص627
روي عن ابن عباس أن النبي ص قال معنى الآية من كان يريد ثواب الدنيا بعمله الذي افترضه الله عليه لا يريد به وجه الله و الدار الآخرة عجل له فيها ما يشاء الله من عرض الدنيا و ليس له ثواب في الآخرة و ذلك أن الله سبحانه و تعالى يؤتيه ذلك ليستعين به على الطاعة فيستعمله في معصية الله فيعاقبه الله عليه
2) حدیثی طولانی از پیامبر اکرم ص خطاب به ابنمسعود روایت شده است که فرازهایی از آن در جلسه68، حدیث1 و جلسه77، حدیث2، و جلسه 158، حدیث1 گذشت. در فرازی از این حدیث آمده است:ابن مسعود! ... خداوند به موسی ع فرمود: موسی! زینتکنندگان به زینتی که در چشم من زیباتر از زهد باشد، خود را زینت نکردهاند. موسی! وقتی دیدی فقر به تو روی آورده بگو: مرحبا به شعار و علامت صالحان! و وقتی که دیدی ثروت روی آورده بگو: گناهی است که در عقوبتش تعجیل شده است.
ابنمسعود! بنگر سخن خداوند متعال را که «اگر نبود که همه مردم یک امت [کافر] میشدند، برای کسانی که به خداوند رحمان کفر میورزند، برای اتاقهایشان سقفهایی از نقره و ایوانهایی قرار میدادید که در آن خودنمایی کنند؛ و همچنین برای خانههایشان دربها و تختهایی که بر آن تکیه زنند، و زینتهایی؛ و همه اینها چیزی جز کالای زندگی دنیا نیست و آخرت نزد پروردگارت از آنِ متقین است» و نیز این سخن که «کسی که این [زندگی] شتابان را بخواهد، برایش در این [زندگی شتابان]، آنچه که خواهیم، برای هرکه خواهیم، شتابان برسانیم؛ سپس برایش جهنم را قرار میدهیم که او را میسوزاند در حالی که مورد طرد و نکوهش است؛ و کسی که آخرت را خواست و تلاشش را برای آن انجام داد در حالی که مومن بود، پس آنان سعیشان مورد قدردانی قرار خواهد گرفت.»
ابن مسعود! کسی که شوق بهشت دارد به سوی خوبیها میشتابد و کسی که از آتش میترسد، شهوات را رها میکند و کسی که منتظر مرگ است، از لذات [زودگذر] رویگردان میشود و کسی که در دنیا زهد ورزد، مصیبتها بر او آسان میشود.
مكارم الأخلاق، ص447
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَةُ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا يَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص...
يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ... قَالَ تَعَالَى لِمُوسَى ع يَا مُوسَى لَنْ يَتَزَيَّنَ الْمُتَزَيِّنُونَ بِزِينَةٍ أَزْيَنَ فِي عَيْنِي مِنَ الزُّهْدِ يَا مُوسَى إِذَا رَأَيْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِينَ وَ إِذَا رَأَيْتَ الْغِنَى مُقْبِلًا فَقُلْ ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ- يَا ابْنَ مَسْعُودٍ انْظُرْ قَوْلَ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُونَ وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَيْها يَتَّكِؤُنَ وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ كُلُّ ذلِكَ لَمَّا مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ وَ قَوْلَهُ مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً يَا ابْنَ مَسْعُودٍ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ وَ مَنْ خَافَ النَّارَ تَرَكَ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ تَرَقَّبَ الْمَوْتَ أَعْرَضَ عَنِ اللَّذَّاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَات
3) امیرالمومنین ع فرمود: همانا، دنيا نهايت دیدِ كور است که در ورای آن چیزی نمیبیند، و آن كه بيناست نگاهش از دنيا بگذرد و از پس آن خانه آخرت را نگرد. پس بينا از دنيا مسیرش را مییابد و نابینا آن را انتهای مسیرش قرار میدهد؛ بينا از دنيا توشه گيرد، و نابينا براى دنيا توشه فراهم آرد.
نهج البلاغه، خطبه133
وَ إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّد.
تدبر
«مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً»:
انسان یک حقیقت بینهایت است؛ موجودی است که در دنیا و نیازهای فوری و فوتی خلاصه نمیشود. اما اگر کسی تمامی مطالبه خود را ناظر به نیازهای فوری و فوتی قرار دهد، و بخواهد زندگی خود را، نه بر اساس دوراندیشی و در نظر گرفتن ابعاد بینهایت خود، بلکه بر اساس عجله و لذتهای آنی، سامان بخشد، البته خداوند با توجه به محدودیتهای دنیا، به برخی از این افراد، مقداری از خواستههای فوریشان را میدهد؛ اما همه آنها وقتی در افق زندگی بینهایت وارد میشوند، جایگاهشان جهنم خواهد بود، و در این به جهنم افتادن، جای هیچ دلسوزی نیست.
اما چرا اینها به جهنم میافتند؟ و چرا به جهنم افتادن اینها جای دلسوزی ندارد؟
چون خداوند توانی به آنها داده بود و آنها به جای اینکه آن توان را خرج ارزشهای انسانی خود کنند، خرج ابعاد حیوانی خود کردند (حدیث1) و مسیر را مقصد پنداشتند (حدیث3) و در یکسری اوهام غرق شدند، و سوختن یعنی نابود شدن توهماتی که همه وجود آنها را فرا گرفته بود، و فهمیدن اینکه:
افسوس که آنچه بردهام باختنی است
بشناختهها تمام نشناختنی است
برداشتهام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشتهام هر آنچه برداشتنی است (منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی)
توضیح تخصصی انسانشناختی
هر انسانی غریزه دارد و فطرت. آنچه به امور دنیوی و مادی انسان مربوط میشود و در آن با سایر حیوانات مشترک است، غریزه نام دارد (مانند غریزه گرسنگی، غریزه جنسی و ...) و آنچه به ابعاد متعالی انسان مربوط میشود و خاص انسان است، فطرت نام دارد (مانند فطرت حقیقتجویی، فطرت کمالطلبی، فطرت زیباییطلبی و ...).
امور غریزی درخواستهای فوری و فوتی دارند؛ و لذا فعالیتهای التذاذی (لذتجویانه) را در انسان رقم میزند؛ اما امور فطری، درخواستهای اصیل و عمیق انسان است که در افق بینهایت سیر میکنند و ناظر به بُعد بینهایتطلبی اوست؛ و لذا فعالیتهای تدبیری انسان را رقم میزنند. (توضیح دو قسم فعالیتهای التذاذی و تدبیری انسان، در: مطهری، انسان و ایمان، ص48-52، لینک زیر: )
http://lib.eshia.ir/50048/1/48
نکته مهم این است که انسان چون موجودی دارای فطرت است، حتی نیازهای غریزیاش هم جنبه تدبیری به خود میگیرد و با ابعاد فطری آمیخته میشود؛ مثلا اشباع غریزه گرسنگی در انسان، با ابعاد زیباییجویانه و ... گره میخورد و این را در تفاوت «خوراک انسان» با «خوراک حیوانات» براحتی میتوان مشاهده کرد. اگر انسان، که وجودش بینهایت طلب است و با مرگ به پایان خود نمیرسد، مبنای زندگیاش را امور غریزی قرار دهد؛ بدین معناست که عجله کرده و به جای بینهایت طلبی، به وضعیت فوری و فوتی بسنده کرده است. چنین کسی ممکن است در این وضعیت فوری و فوتی بهرههایی هم ببرد؛ اما چون همه چیز خود را در دنیا تعریف کرده، بعد از مرگ دستش کاملا خالی است؛ پس با آتش مواجه میشوند
(آتش مظهر سوزانندگی است و سوختن بهترین توضیح است از پوچ شدن و باطل کردن همه آنچه شخص دارد. هود/16، جلسه51، تدبر2، لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/450
و این در آتش افتادن وی جای مذمت دارد، نه جای دلسوزی؛ زیرا خودش چنین وضعیتی را برای خود رقم زده است. (جلسه51، تدبر3 و 4، لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/451
2 «مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ»:
دنیا دار تزاحم است (هر چیزی برای اینکه به هدف خودش برسد مزاحم چیز دیگر میشود) پس، کسانی که دلشان دنیا (خواستههای فوری و فوتی) میخواهد و مبنای خود را رسیدن به دنیا قرار میدهند، نه آن مقدار که خودشان دلشان میخواهد، میرسند (ما نَشاءُ: آنچه ما بخواهیم، نه آنچه خودش بخواهد) و نه همهشان به خواسته خود میرسند (لِمَنْ نُريدُ: برای کسی که ما بخواهیم، نه هرکس که خودش بخواهد).
البته به آنها که میدهد، زود (در همین دنیا) میدهد (عَجَّلْنا لَهُ) و همین است که همگی طمع میکنند.
در واقع، کسی که دنیامدار است، وضعیتش مثل قماربازی است که دائما میبیند عدهای با قمار به خیلی چیزها رسیدهاند، و فراموش میکند که چه عده بسیار بیشتری با همین قمار همهچیزشان را از دست دادهاند.
3 «مَنْ كانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ ... ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ »:
دنیاطلبی آخرش جهنمی شدن است و با بهشت رفتن جمع نمیشود. (به همین جهت است که فرمودند محبت دنیا اساس هر خطیئهای است. جلسه161، حدیث3، لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/1742
اما چرا؟ چون کسی به بهشت میرود که بهشت را هدف قرار داده باشد و انسان بین دنیا و آخرت باید یکی را هدف قرار دهد و دیگری را تابع و طفیلی آن کند (جلسه161، تدبر1، لینک زیر)
https://telegram.me/YekAaye/1744
4 «جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً »:
دنیاطلب جهنم میرود و میسوزد؛ اما با دو ویژگی: مَذْمُوماً مَدْحُوراً
الف. شایسته مذمت و نکوهش است و جای دلسوزی ندارد، زیرا تقصیر خودش بوده و خودش چنین سرنوشتی را برای خود رقم زده است.
ب. طرد و رانده شده، یعنی به او بیاعتنایی میشود و او را به درگاه رحمت الهی بار نمیدهند. زیرا خودش به حقیقت پشت کرد و حقیقت را به فراموشی سپرد. (جلسه160، تدبر5، لینک زیر)