گروه بین الملل: دکتر فرزین وحدت*: حضور دانلد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، تضاد بنیادینی را در میان جمهوری خواهان ظاهر کرده است. این امر باعث شده که این حزب از درون درگیر اختلافات حاد درونی شود. حزب جمهوریخواه نماینده ابر ثروتمندان و قشر بسیار مرفه امریکا است که در صد کمی از جمعیت ایالات متحده را شامل میشوند.
اما آنها در گذر زمان توانسته اند با توسل به اقشار و گروههای مختلف در جامعه آمریکایی، انتخابات زیادی را ببرند و قدرت خود را حفظ کنند. این اقشار شامل برخی کارگران، کارمندان، بنیادگرایان مذهبی، گروههای مخالف سقط جنین و ملیگراهای دو آتشه هستند. منافع مادی تعداد کمی از این گروهها با ثروتمندان این جامعه گره خورده است.
به گزارش بولتن نیوز، ریشه جذابیت جمهوریخواهان و محافظه کاران در ایالات متحده، طرفداری آنها از یک خصوصیت فرهنگ سیاسی آمریکایی (به نوعی دی ان ای اجتماعی-سیاسی آمریکایی) یعنی "فردیتگرایی حاد" نهفته است. تاکید زیاد بر مردسالاری، مردِ خشنِ فرد محور، اساس فلسفه سیاسی آمریکاست.
فرد باید قوی باشد و بر روی پای خود بایستد و به رغم همه مشکلات و چالشها، برای بدست آوردن سلامتی (با وجود نبود بیمه درمانی) امنیت (مالکیت اسلحه) و کسب و کار (کار آزاد) به صورت فردی بجنگد. این فردگرایی حاد، بخشی از موجودیت خود را از طریق گرایش برتری طلبانه ای میگیرد که نشات گرفته از احساسات نژادپرستانه علیه اقلیتهاست، به ویژه نفرت از سیاهان که از نظر تاریخی، در میان بسیاری از آمریکاییهای سفید پوست وجود دارد.
جنبه دیگری از این فردگرایی حاد، تعصب کورکورانه به مالکیت اسلحه و توان تسلیحاتی هر چه بیشتر است. محافظه کاران با توسل به فردگرایی، در برابر هر تلاشی که معیاری برای مسئولیتپذیری و قاعدهمندی مالکیت اسلحه باشد، مقاومت میکنند.
به همین ترتیب اصلاح خدمات درمانی با مخالفت همان گروه از آمریکاییها مواجه می شود که اغلب بی بهره از نظام خدمات درمانی اند.
اکنون بخش مهمی از مردان سفید پوست آمریکایی که غالبا (نه کاملا) به طبقات فرودست جامعه تعلق دارند، از جذبه ایدئولوژیکی ابرثروتمندان که از منافع طبقاتی نخبگان سیاسی و اقتصادی در آمریکا حمایت میکنند، ناخرسند شدهاند.
بدین ترتیب، در میان طبقات عادی سفید پوست احساس از دست رفتن مردانگی شان وجود دارد: از دست رفتن مشاغل و حقوق مکفی؛ کاهش احساس امنیت بعد از یازده سپتامبر؛ از دست رفتن شغل هایی که کار یدی زیادی طلب می کنند به ازاء شغلهای وابسته به تکنولوژی بالا که غالبا در دست تیره پوستها [منظور هندیها، آمریکای لاتینیها و غیره] است؛ کسب برخی جایگاه های قدرت توسط زنان که مردان را به هراس می اندازد. همه این عوامل برای برخی آمریکاییها به گونهایست که گویی آنها مخنث شدند. ترامپ به آن بخش از مردم که به خاطر روند مردزادیی در جامعه احساس خطر می کنند، امید می دهد.
آدولف هیتلر وعدههای مشابهی به مردم آلمان میداد. شکی نیست که این احساس ناخرسندی بعد از جنگ جهانی اول در آلمان، در شرایط وخیم تر اقتصادی و تحقیر سیاسی عمیقتر و بسیار بیشتری بود. احساس ناتوانی در برابر بیگانگان/یهودیان، بیکاران و فقر شدید در میان تودهها در وایمر آلمان (بعد از جنگ جهانی اول) تشابهاتی با بحران میان آمریکایی ها و احساساتشان نسبت به مهاجران و مسلمانان دارد. همچنین نرخ نسبتا بالای بیکاری یا داشتن مشاغل خدماتی در میان مردان سفید پوست آمریکایی تولید نوعی احساس تحقیرشدگی می کند.
بدین ترتیب، مرد سفیدپوست طبقه پایین [کسانی که پایینترین قشر اجتماعی هستند] با جریان اصلی محافظه کاری حزب جمهوری خواه بیگانه شده و صدای خود را در خطابه های خشن دانلد ترامپ مییابد. یا از زاویه کمی متفاوت، ترامپ، خشم و سرخوردگی مرد سفید پوست طبقه پایین را احساس کرده و آن را به در خدمت جاه طلبی خود مصادره کرده است.
ترامپ به صورت کلی و مبهم به این گونه افراد القاء میکند که او معترض به جریان اصلی محافظه کاری در امریکا است، زیرا این جریان شغل های خوب را به کشور های دیگر برده و باعث بیکاری آنها شده و بخشی از آنها را مجبور کرده که به شغل های پست خدماتی تن بدهند.
ترامپ با این رویکرد وعده می دهد که عظمت را به امریکا بر می گرداند و این وعده مبهم افراد بسیاری از طبقات سرخورده را به طرف او جذب کرده است.
*: استاد علوم سیاسی در کالج واسار در نیویورک
همیشه ادمهای تندرو در مسایل سیاسی در لفاظیشان باعث بوجود امدن و قدرت گرفتن کشورهای ضعیفی بمانند ایران رو سبب می شوند
مانند لفاظی های اقای چمبرلین که می گفت المان کشوره سوخته ای می باشد و بیشتر شبیه به افریقای عقب مانده شده هست تا یک کشوره اروپایی
و المانی دیگر وجود نخواهد داشت تا این کشور بخواهد از زیانهای جنگ بین الملل اول خارج بشود حداقل 50 سال زمان خواهد برد وبسیار به این کشوره اریایی توهین می کرد و گستاخیهای بسیار زیادی نمود و دیدید که رایش بزرگ هیتلر المان رو در عرض 15 سال تبدیل به یک ابرقدرت فوق مدرن کرد و این یعینی عظمت اریایی و المان بزرگ و قدرت گرفتن المان باعث به استقلال رسیدن کشورهای استعمار زده توسط انگلیس و روسیه شد مانند هندوستان و ایران ویران شده...