اين سؤال مطرح است كه چرا جريان اصلاحات از آقاي هاشمي و خاتمي به سمت ميرحسين رفت، به نظر من دليل اين مسئله اين بود كه خاتمي جسارت ورود در ميدان عمل به شكلي كه ميرحسين داشت را نداشت، به تعبير ديگر سازمان مجاهدين و جبهه مشاركت نياز به كسي داشتند كه گاري به گل نشسته اصلاحات را بي محابا و بي پروا از موانع عبور دهد، حتي اگر آخر اين موانع جهنم باشد كه خاتمي چنين توانايي را نداشت ، البته اين موضوع به اين معني نيست كه خاتمي عبور از اين موانع را قبول نداشت، بلكه بايد...
مهدي كوچكزاده نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي در گفتوگويي
تفصيلي با خبرنگار پارلماني خبرگزاري فارس مطالبي را در خصوص جبهه
اصولگرايي و همچنين چگونگي توافق اصولگرايان در انتخابات نهم و دهم رياست
جمهوري بيان كرد.
متن كامل اين گفت وگو به شرح ذيل است:
فارس: لطفا درباره چگونگي رويكرد دوباره افكارعمومي به جريان اصولگرا در دهه اخير توضيح دهيد؟
كوچكزاده: با وقوع انتخابات رياست جمهوري سال 1376 ، جرياني موسوم به
2 خرداد كه طيف گستردهاي از عناصر وامانده از انقلاب و پشيمان از ارزش
هاي انقلابي در كنار ليبرالها و ضد انقلاب را در بر ميگرفت ابراز وجود كرد
و با به قدرت رسيدن خاتمي ضمن حذف گسترده مديران و مسئولين غير همفكر با
خود كه تا پايينترين سطوح خدمتي در دستگاهها ادامه يافت يك حزب دولتي يا
دولت ساخته به نام حزب مشاركت تاسيس كرد و مطالبات و خواستههاي ناهمخوان
با ارزشها و آرمانهاي انقلابي خود را تحت عنوان اصلاحطلبي مطرح ساخت.
در مقابل اين جريان، جريان اصيل و مردمي و مومن به انقلاب كه از ابتدا
هم وجود داشت و مطالباتش هم مطالبات ثابت و معيني در چارچوب ارزشهاي
انقلابي و آرمانهاي حضرت امام(ره) بود مجموعهاي متحد را شكل دادند كه
اصولگرا نام گرفت، اصليترين ويژگي و شعار جريان اصولگرايي در واقع همراهي
و تبعيت از رهبري نظام و ولايت فقيه است و اين مهمترين ويژگي افرادي بود
كه خود را در حيطه اصولگرايي ميدانستند كه اين جريان در انتخابات شوراي
شهر و مجلس هفتم تحت عناوين شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب و آبادگران ظاهر
شد.
* اصليترين ويژگي جريان اصلاحات تعارض با حاكميت دين و ولايت فقيه بود
فارس: مهمترين نقطه تعارض جريان اصلاحطلب و جبهه اصولگرا را در چه ميدانيد؟
كوچكزاده: با شناختي كه بنده از جريان اصلاحات دارم بايد بگويم كه
اصليترين ويژگي جريانات اصلاحات تعارض با حاكميت دين و ولايت فقيه بود،
يعني اين جريان به دنبال نوعي حاكميت سكولاريستي در كشور بود.
فارس: منظور شما تمام جريان اصلاحات است يا نگاه شما به فرد يا گروه خاصي است؟
كوچكزاده: منظور بنده رهبري اصلاحات است، البته اين جريان با فريبكاري
توانست در مقطعي از زمان قشر وسيعي از دانشگاهيان و فرهيختگان و به دنبال
آن مردم كه به خاطر سياستهاي تعديل دوران آقاي هاشمي و بي توجهي به عدالت
اجتماعي گلهمنديهايي داشتند را با خود همراه سازد لذا قطعا در اين جريان
افراد متديني هم وجود داشتند كه كلا خواستههاي نهايي اصلاحطلبان را
نميدانستند و به اميد رفع ناهنجاريها و بازگشت به ارزشهاي انقلاب كه در
راس آنها ارزشهاي اسلامي و عدالت بود وارد اين جريان شده بودند.
جريان اصلاحطلبي به دنبال تفكيك حاكميت از دين بود و يا به عبارت ديگر
بايد گفت كه اين جريان به دنبال ترويج و اشاعه سكولاريسم در كشور بود،
البته بايد توجه داشت كه لزوما كسي كه طرفدار ايده سكولاريسم در اداره كشور
است لامذهب و غير عامل به احكام ديني نيست، كما اينكه بسياري از سران اين
جريان حتي ملبس به لباس روحانيت اسلام هستند ولي اعتقاد به جدايي دين از
سياست دارند.
فارس: بسياري از كارشناسان سياسي معتقدند كه اين جريان به طور مطلق جدائي دين از سياست را دنبال ميكرد؟
كوچكزاده: بله، باور بنده اين است كه جريان اصلاحطلب به طور مطلق دنبال جدايي دين از سياست است.
فارس: ميزان آگاهي مردم از انديشههاي پنهان جريان اصلاحطلب تا چه حد بود؟
كوچكزاده: مردم به هيچوجه از جهتگيري و اهداف واقعي ولي پنهان اين
جريان مطلع نبودند و باور مردم اين بود كه به يك سيد روحاني و يك عالم ديني
و در واقع به فرزند فاضل و با تقواي امام(ره) راي ميدهند.
در حقيقت اين طور نبود كه مردم با شناخت دقيق و عميق از مباني تدوين
نشده (تاكيد مي كنم تدوين نشده) اصلاحات به سراغ اين عده آمده باشند و
همانطوري كه مشاهده كرديم در اواخر دولت نهم و 4 سال بعد از اتمام دوره دوم
رياست جمهوري خاتمي وي به دنبال راهاندازي بنياد باران بود كه يكي از
اهداف اصلي اين بنياد هم تدوين مباني اصلاحات اعلام شد!
بر اين اساس بايد گفت كه در طول 12 سال گذشته خود اصلاحطلبان هم اقرار
دارند كه مباني اصلاحات را به طور مدون براي هواداران تدوين نكرده و در
واقع مردم اطلاعي از چند و چون اين جريان در پس ظاهر موجه آن نداشتند و
نميدانستند كه اصلاحطلبان به دنبال جدايي دين از سياست هستند.
* تاكنون تعريف دقيقي از اصلاحات ارائه نشده است
فارس: بههرحال اصلاحات موضوعي است كه اصولگرايان نيز درباره آن تاكيد ميكنند، به نظر شما اصلاحات مورد نظر اصولگرايان چيست؟
كوچكزاده: رهبر انقلاب سخنراني مبسوطي در باب تعريف اصولگرايي و مباني
اين جريان داشتند كه در آنجا در چندين بند ايشان ويژگيهاي اصولگرايي را
برشمردند، ايشان در اين سخنان فرمودند كه اصولگرايي يك جريان سياسي مانند
ديگر جريانات نيست، بلكه اصولگرايي اصل انقلاب است، بعد از آن در خصوص ديگر
ويژگيهاي اصولگرايي ايشان گفتند كه اصولگرايي كه معتقد به اصلاح طلبي
مستمر و دائم در روشها باشد اصولگرا است و در واقع اصولگرا به دنبال نو
كردن روشها مطابق با نيازهاي زمان خود است و اين تعريفي است كه از
اصولگرايي توسط رهبر انقلاب بيان شد، البته ايشان در مناسبتهاي ديگري
اصلاح طلبي آمريكايي كه توسط حزب مشاركت ترويج ميشد را نيز تبيين و تشريح
كردند.
اما اينكه بخواهيم بدانيم از ديدگاه خود اصلاحطلبان، اصلاح طلبي چه
معنايي دارد تاكنون تعريف دقيقي ذكر نشده است و هرمجموعه اي در اين طيف به
فراخور ذائقه و منافع سياسي و اعتقادي خود نوعي اصلاحات را تعريف ميكنند،
در شرايط حاضر از علي افشاري و اكبر گنجي فاسد و پناهنده به استكبار در
جريان اصلاحات قرار دارند تا افراد متدين و محترم و متاسفانه غافل از عمق
جريانات و تحولات سياسي كه در اين جريان فعاليت ميكنند و نمي دانم چرا
ابا دارند از اينكه به طور شفاف از جريان اصلاحات ابراز برائت كنند و قطعا
فرق هايي بين يك فرد متدين كه در جريان اصلاحات فعاليت ميكند با افرادي
مانند گنجي وجود دارد.
به نظر من جريان اصولگرا اين كار را در همان زمان كه خاتمي به رياست
جمهوري رسيد انجام داد، در واقع خاتمي چند ماه بعد از به قدرت رسيدن خودش
را به جرياني سپرد كه با استفاده از قدرت و امكانات دولت وي تشكيل حزب داده
بودند و در آن زمان بود كه روشنگريهاي دلسوزان انقلاب تحت عنوان جبهه
اصولگرايي در مورد اصلاح طلبان شروع شد و براي مردم در اين خصوص روشنگري و
شفاف سازي شد، به طور مثال در قضيه كنفرانس برلين و يا جسارتي كه هاشم
آغاجري به ائمه اطهار و روحانيت انجام داد اين مسائل توسط جريان اصولگرا
براي مردم تبيين شد و نتيجه همين روشنگري ها بود كه مردم از جريان اصلاحات
رويگردان شدند.
در مجلس ششم كه اوج قدرت اصلاح طلبان بود زماني كه نمايندگان مشاركتي
تحصن كردند و در واقع از درون حاكميت عليه حاكميت تعرض كردند كسي به آنها
توجه نكرد، نمايندگان متحصن تصور ميكردند اگر تحصن كنند مردم مقابل مجلس
خواهند آمد و با حاكميت درگير خواهند شد در حالي كه مردم با آگاهي ناشي از
روشنگريهاي صورت گرفته هيچ بهايي به آنها ندادند، البته اين موضوع در
جريان انتخاباتهاي مختلف هم به وضوح آشكار بود و مردم از اصلاح طلبان
رويگردان شدند و در انتخابات شوراهاي دوم و بعد از آن در مجلس هفتم و بعد
از آن در رياست جمهوري نهم و بعد از آن هم در جريان انتخابات رياست جمهوري
دهم شاهد بوديم كه رويگرداني مردم از اصلاح طلبان يك سير صعودي پيدا كرد،
البته بايد بگوييم كه رويگرداني مردم از جريان اصلاحات عبارت كاملا دقيقي
است چرا كه اگر دقت كنيم ميبينيم كه در مجلس هشتم خاتمي به ميدان آمد و
ليستي كه مشاركت و سازمان مجاهدين تنظيم كرده بود با عكس خاتمي و تحت عنوان
ياران خاتمي به مردم عرضه شد كه در نهايت بالاترين رأي اين ليست نفر سي و
يكم شد، بر اين اساس بايد گفت كه مردم به طور كامل از اين جريان رويگردان
شدند چرا كه با واقعيت و ماهيت غير صادقانه اين جريان آشنا شدند.
فارس: به نظر شما آيا افرادي كه تنها ادعاي اصولگرايي دارند در دايره افراد خودي جاي ميگيرند؟
كوچكزاده: به اعتقاد من جريان اصولگرايي دچار يك آفت شده است و آن آفت
اين است كه براي عدهاي كه از ابتدا فكر ميكردند در اين جبهه هستند و
حاضرند تمام تبعات و هزينههاي حضور در اين جبهه را بپذيرند در حال حاضر
اوضاع طوري شده كه تمايل و يا توانايي پرداخت اين هزينهها را ندارند،
البته عدهاي هم از ابتدا در اين جريان نبودند و چون فكر ميكردند كه با
پيوستن به اين جبهه منافع و قدرت براي آنها تأمين ميشود به اين جبهه نفوذ
كردند و متأسفانه اين موضوع در حال حاضر به جريان اصولگرايي صدمه ميزند.
به طور مثال در مجلس هفتم مجموعهاي به اسم آبادگران معرفي شد كه اين
مجموعه با همراهي و هدايت شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب فعاليت ميكرد،
شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در واقع پشت پرده و اتاق فكر آبادگران بود كه
از مجموعه احزاب سياسي و تشكلهاي اصولگرا شكل گرفته بود كه در آن جامعه
روحانيت، جمعيت ايثارگران، حزب مؤتلفه و ديگر احزاب اصولگرا حضور داشتند و
افراد موثر اين مجموعهها و برخي معتمدين ديگر شوراي هماهنگي را تشكيل
دادند.
البته ذكر اين نكته لازم است كه در خود شوراي هماهنگي هم اهداف و
انگيزهها مختلف بود، يعني افرادي كه در اين مجموعه فعاليت ميكردند با
وجود موافقت و هماهنگي كه در خصوص برخي مسائل با هم داشتند اختلافاتي هم در
برخي ديگر از مسائل در بين آنها وجود داشت كه پرداختن به آنها در حال حاضر
ضرورتي ندارد.
* جمعيت آبادگران چهره و تابلوي جديدي از حاميان انقلاب به مردم ارائه داد
فارس: جمعيت آبادگران چه نقشي در احياي جريان اصولگرايي داشت؟
كوچكزاده: با معرفي آبادگران در واقع چهره و تابلوي جديدي از حاميان
انقلاب به مردم معرفي شد كه يكي از ويژگيهاي اين تابلو اين بود كه افراد
حاضر در اين مجموعه سابقهاي در مسئوليتهاي رسمي سياسي كشور نداشتند.
فارس: يعني افراد مجموعه آبادگران هيچ فعاليت سياسي در كشور انجام نميدادند؟
كوچك زاده: خير اين مطلب به معناي غيرفعال بودن اين عده در عرصه سياسي
نيست، چرا كه افراد حاضر در اين مجموعه از ابتداي انقلاب در جنگ و در تمام
مراحل انقلاب شركت داشتند و براي انقلاب زحمت كشيدند ولي عموما در
سابقهشان فعاليت رسمي سياسي نظير نمايندگي مجلس و يا امثال آن وجود
نداشت، بر اين اساس بايد گفت كه مجموعه آبادگران كه در واقع تابلوي جديدي
از حاميان انقلاب ارائه كرده بود با استقبال مردم مواجه شد چرا كه به درست
يا به غلط جريانات شناخته شده سياسي به دليل عملكرد واقعيشان و يا نحوه
تبليغات رسانهاي به گونهاي به مردم معرفي شده بودند كه زير سؤال بودند.
به طور مثال در رأس يكي از اين جريانات آقاي هاشمي قرار داشت و در كل
مردم به طور طبيعي هر معضل و مشكلي كه در صحنه زندگي خود مي ديدند مقصر آن
را حاكميت مي دانستند، البته من نميگويم كه اين مسئله واقعيت دارد ولي
عموم مردم به اين باور رسيده بودند كه مقصر همه مشكلات اقاي هاشمي است و يا
تمام تقصيرها به گردن آقاي ناطقنوري است، ولي بالاخره يك مجموعه محدود از
افراد بودند كه پستها بين آنها تقسيم ميشد، به طور مثال آقاي زنگنه از
وزارت ارشاد به وزارت جهاد رفت و بعد از آن به وزارت نيرو رفت و بعد از آن
به وزارت نفت رفت، بر اين اساس طبيعي بود كه مردم از اين چهرهها تصويري
بدست آورند كه بر اساس اين تصوير تمام مشكلات را ناشي از سوء تدبير يا
ناتواني مسئولان بدانند، متأسفانه اين امر بر مجموعه شوراي هماهنگي و بعد
از آن هم بر مجموعه 6+5 مشتبه شد كه مجموعه چهرههاي جديد خودشان هيچ اصالت
و ارزشي ندارند و ما هستيم كه اين عده را به عرصه آوردهايم و هر موقع كه
بخواهيم آنها را كنار مي زنيم و اين تصور غلط باعث شد كه مشي غلطي در مقابل
يكي از اين چهرههاي جديد كه اقاي احمدينژاد بود توسط نيروهاي شوراي
هماهنگي در پيش گرفته شود.
در انتخابات نهم تصميم اصولگرايان اين بود كه تا نزديك شدن به انتخابات
صبر پيشه كنند و بعد ببينند كه در نظرسنجيها چه كسي بالاتر است و بعد همه
تشكلهاي اصولگرا از آن فرد حمايت كنند، ولي ديديم كه در عمل اين اتفاق
نيفتاد و عدهاي لاريجاني را معرفي كردند و عدهاي ديگر قاليباف را به
عنوان كانديداي خود مطرح كردند و آقاي احمدينژاد هم خودش وارد ميدان شد كه
تمام اين مسائل ناشي از عدم پايبندي به عهد افراد حاضر در اتاق فكر كه خود
را صاحب اصالت ميدانستند بود.
* قانون مشروعيت خود را از ولايت فقيه ميگيرد
فارس: آيا در انتخابات دهم هم همينطور بود؟
كوچكزاده: درجريان انتخابات دهم رياست جمهوري هم اكثر قريب به اتفاق
افراد شاخص سياسي حتي آنهايي كه اعلام كردند كه به احمدينژاد رأي ميدهند
در دلشان اين موضوع مطلوبشان نبود، ولي مردم باز هم احمدينژاد را برگزيدند
و خدا را شكر دوستان آنقدر تدبير داشتند كه با خواست مردم مخالفت نكنند،
ضمن اينكه يك مصلحتهاي بزرگي هم رهبر انقلاب ميديدند كه به واسطه آنها
ايشان به طور خيلي صريح به معرفي ويژگيهاي شخصي پرداختند كه صلاحيت رئيس
جمهور شدن را دارد كه به طور مثال ميتوان در سخنرانيهاي ايشان در كردستان
اين موضوع را به وضوح مشاهده كرد، البته رهبر انقلاب هيچ وقت در
سخنرانيهاي خود از شخصي نام نبرد، اما ويژگيهايي كه ايشان برميشمردند
چون مردم آن ويژگي ها را مي پسنديدند و آنها را در آقاي احمدي نژاد متبلور
مييافتند به احمدينژاد رأي دادند.
البته يك نكته مهم ديگر اين است كه ما درتمام دورههاي انتخاباتي اعم
از مجلس هفتم و هشتم و رياست جمهوري نهم و دهم همواره يك حدود بسيار باز و
گستردهاي از اصولگرايي كه البته همه آنها از ويژگي هاي اصولگرايي است ولي
وتو كننده نيست ارائه داديم كه اين موضوع در حال حاضر مقداري باعث سردرگمي
شده است.
فارس: اين تعريف توسط چه كساني بايد ارائه ميشد؟
كوچكزاده: اين تعريف بايد توسط تمام افراد اصولگرا ارائه ميشد، به
طور مثال شوراي هماهنگي تعريف كرده بود كه اصولگرا كسي است كه به نظام و
قانون اساسي و انقلاب و ولايت فقيه باور داشته باشد و در نظر و عمل به اين
موارد عمل كند در حالي كه امروز ما اين مشكل را داريم كه اگر يك مطلبي را
قانون اساسي پذيرفته است بر اساس همين قانون اگر ولايت فقيه يا رهبر نظري
در مورد آن داشته باشد كدام يك ارجح خواهد بود. بين نظام، انقلاب و قانون
اساسي و رهبري كدام ارجح است و آيا اين موارد در طول هم تعريف ميشوند و يا
در عرض هم و اين موضوعي است كه بايد با عنايت به ارزشهاي اصلي و آرمانهاي
انقلاب به صراحت بيان شود.
امروز من به اين نتيجه رسيدهام كه اصلي ترين ويژگي اصولگرايي و اصل
وتو كننده در جريان اصولگرايي تبعيت محض از ولي فقيه است و هر چيزي را كه
با اين مسئله مخلوط كنيم براي شانه خاله كردن از بخشي از دستورات رهبري
است.
فارس: يعني شما قانون را ذيل ولايت فقيه ميدانيد؟
كوچك زاده: من به صراحت اعلام ميكنم كه هر قانون و هر مجموعهاي حتي
مجلس شوراي اسلامي مشروعيت خود را از ولايت فقيه ميگيرد و من ميتوانم اين
مسئله را هم به صورت علمي و هم به صورت اعتقادي و با استناد به فرمايشات
امام رحمه الله عليه تبيين كنم، گرچه در قانون اساسي ما اين موضوع ذكر نشده
است ولي به واسطه اختيارات شرعي، ولي فقيه ميتواند حتي مجلس را منحل كند و
از نظر اختيارات ديني ولي فقيه ميتواند رئيس جمهور را هم بركنار كند،
چراكه در مقدمه قانون اساسي به صراحت آمده است كه "قانون اساسي زمينه تحقق
رهبري فقيه جامع الشرايطي كه از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته ميشود،
است. (مجاري الامور بيدالعلماء بالله الامناء علي حلاله و حرامه) ، بر اين
اساس اگر بنا باشد ولي فقيه مقهور اين قانون باشد ديگر ولي فقيه معنا
نخواهد داشت و البته اين به معناي بي توجهي به قانون و يا ديكتاتوري و يا
الفاظ دهن پر كني از اين قبيل كه براي فريب توده مردم به كار مي برند نيست.
به طور مثال نميتوان اين سؤال را مطرح كرد كه عبور ماشينهاي اورژانس
مقدم است يا توجه به قانون، چرا كه كلا اين سؤال غلط است، معلوم است زماني
كه وضعيت اورژانسي است ماشين امداد بايد از خيابان يكطرفه عبور كند، بر اين
اساس همان قدر كه اين سؤال خندهدار است كه بگوييم قانون مقدم است يا
ماشين امداد همانقدر هم اين سؤال خندهدار است كه بگوييم قانون مقدم است
يا ولي فقيه، چرا كه قانون اساسي مشروعيت خود را از ولي فقيه ميگيرد.
البته اين مسئله به اين معنا نيست كه ولي فقيه با اميال شخصي خود هر
روز اعمال خلاف قانون را انجام ميدهد، بلكه وليفقيه يكي از اصليترين
دستوراتش اين است كه همه بر طبق قانون عمل كنند، اما اگر جايي اسلام به خطر
افتاد با اجازه ولي فقيه حتي شرب خمر هم واجب ميشود، يعني منع مشروب
خوردن كه دستور صريح ديني است براي حفظ اسلام مشكلي نخواهد داشت و اين
مسئله در فرمايش امام هم آمده است و امام (ره) فرمودند كه براي حفظ اسلام
شرب خمر هم واجب ميشود، براي حفظ اسلام دروغ گفتن هم واجب ميشود ولي حفظ
اسلام را افراد عادي نميتوانند تشخيص دهند، بلكه ولي فقيه بايد اين موضوع
را تشخيص دهد.
سكولارها ميگويند كه ما ولي فقيه را قبول داريم ولي حرف پاياني با
قانون اساسي است كه در جواب بايد به اين عده گفت كه در مقدمه قانون اساسي
آمده است كه اين قانون براي فراهم كردن زمينه حاكميت ولي امر جامع الشرايط
نوشته شده است، لذا امروز اصولگرايي جز در تبعيت از ولايت فقيه قابل تعريف و
معنا نيست و هركس كه ميگويد كه من تابع ولايت فقيه هستم ولي در اين شرايط
به تفرقه دامن ميزند بايد در اصولگرايي آن فرد ترديد كرد، حتي اگر آن فرد
به خيال خود بخواهد از اركان نظام مثلا مجلس دفاع كند.
طبق فرمايش رهبري تفرقه افكني بين قوا خلاف شرع است و كسي كه چنين كاري
را انجام ميدهد در اصولگرايي خود خواسته يا ناخواسته خدشه وارد ميكند.
فارس: برخي بر اين باورند كه انشعاب در جريان اصولگرا به وجود آمده است، نظر شما چيست؟
كوچكزاده: در جريان اصولگرايي كساني وجود دارند كه درك درستي از حيطه
اختيارات وليفقيه ندارند و افرادي هم هستند كه اين درك را دارند اما براي
خوشايند جناح ديگر اين موضوع را صريح و شفاف بيان نميكنند.
دسته ديگري هم در اين بين هستند كه اين عده ميگويند ولايت فقيه را
قبول داريم اما با ميل خودشان نظر ولي را دستكاري ميكنند، به طور مثال از
رهبري طي ماههاي اخير فتوايي منتشر شد مبني بر اينكه هركسي كه احكام
حكومتي ولي فقيه را تبعيت كند ضد ولايت فقيه نيست كه بعد از انتشار اين
فتوا من در مطلبي در وبلاگ شخصي خودم با عنوان آب را گل نكنيد به مصاحبه
آقاي مطهري و افروغ و قاليباف كه در روزنامه تهران امروز چاپ شد و اين
روزنامه تيتر زد كه "معتدلها به صحنه آمدند " و در زير اين تيتر عكس
مطهري، افروغ ، لاريجاني و قاليباف را منتشر كرد اشاره كردم.
اين آقايان معتدل در برخورد با فتواي رهبري شروع به مصاحبه كردند، مثلا
آقاي قاليباف در مصاحبه خود خدا را شكر كرده بود كه اين فتوا باعث شده
دايره خوديها گستردهتر شود، در حالي كه اين نتيجه گيري غلطي است چراكه
جريان خودي و غيرخودي كه توسط رهبري مطرح شد ربطي به تبعيت از ولايت نداشت،
بلكه بحث جريانات سياسي بود.
رهبري فرمودند كه اگر بحث آحاد ملت است همه خودي هستند و قانون براي
همه آحاد ملت يكسان است، به طور مثال اگر دزد به منزل كسي دستبرد زد ما
نميگوييم كه اين فرد ولايت فقيه را قبول دارد يا اينكه مخالف ولايت فقيه
است، بلكه بدون در نظر گرفتن اين موضوع سعي در دستگير نمودن سارق ميكنيم.
رهبري در ادامه سخنان خود تأكيد دارند كه در بحث جريانات سياسي خودي و
غيرخودي داريم و بعد ميفرمايند كه خودي كسي است كه دلش براي آرمانهاي
امام ميتپد، خودي كسي است كه دلش براي اين نظام ميتپد و غيرخودي كسي است
كه از اول نسبت به انقلاب و امام كينه داشت. در حال حاضر هم ملي مذهبيها
حاضرند براي فعاليت سياسي در كشور بنويسند كه ما در چارچوب قانون اساسي از
ولايت فقيه هم تبعيت ميكنيم، يعني احكام حكومتي را ميپذيريم، بر اين اساس
بايد گفت كه اين عده را نميتوان در دايره خودي دانست، ولي از آن طرف
ميبينيم كه آقاي قاليباف در مصاحبه خود گفت كه فتواي رهبري باعث شده دايره
خوديها افزايش پيدا كند.
البته من باورم اين است كه آقاي قاليباف از روي بياطلاعي از اصل قضيه
اين موضوع را بيان كرده است چرا كه من وي را يك سرباز ولايت ميدانم كه در
حال حاضر هم خدمات وسيعي انجام داده كه با نيت خيري كه انشاءالله در پشت
اين خدمات هست ايشان عاقبت به خير است.
آقاي افروغ هم از انتشار اين فتواي رهبري ابراز حوشحالي كرده بود و
گفته بود كه اين فتوا باعث گسترده شدن دايره خوديها شده است و اين فتوا
زمينه جذب حداكثري را فراهم كرد و اعلام كرده بود كه جذب حداكثري با اين
فتوا به حداكثر ميرسد، بر اين اساس بايد گفت كه اين عده يا اين مطالب را
درست متوجه نشدند يا اينكه خود را به نفهمي ميزنند تا به نوعي خود را
معتدل جلوه دهند تا بتوانند آراي خاكستري را به سمت خود جذب كنند.
فارس: برنامه جريان اصولگرايي كه خود شما هم جزيي از آن هستيد براي آينده چيست؟
كوچك زاده: در شرايط فعلي من كه قبلا عضو شوراي مركزي جمعيت ايثارگران
بودم، تنها يك عضو عادي در اين مجموعه هستم، و اطلاعي هم از فعاليتهاي
افراد يا مجموعه هايي كه به نام كل جريان اصولگرايي كار مي كنند ندارم، ولي
بنده به سهم خودم تلاش ميكنم كساني در مجموعههاي حاكميتي كشور قرار
گيرند كه ميل و نظر ولي فقيه را بر ميل و نظر خود ترجيح دهند و اگر قرار
باشد براي كسي تبليغ كنم براي كساني تبليغ ميكنم كه يقين داشته باشم اين
ويژگي در آنها وجود دارد.
تز آقاي مطهري اين است كه ولي فقيه ميتواند در همه موارد نظر داشته
باشند و ما هم بايد حرف خود را بزنيم تا زماني كه ولي فقيه جلوي ما را
بگيرد كه من اين مسئله را قبول ندارم، بلكه من اين نظر را قبول دارم كه
شهيد عماد مغنيه گفته بود من ميل رهبر انقلاب را براي خود حجت ميدانم. ما
بايد با تقويت بصيرت خويش سعي كنيم آنچه را در راستاي منويات رهبري مي
يابيم مطرح و منتشر نماييم و اصولا در صدد كشف حقايق مد نظر رهبر باشيم و
آن را در جامعه توسعه داده و تقويت نماييم.
فارس: به نظر شما در حال حاضر رهبري جبهه اصلاحات را چه كسي بر عهده دارد؟
كوچك زاده: باتوجه به مسائل اخير كشور و اظهارات سران اصلاحات مانند
خاتمي بايد بگوييم كه از نظر تئوريك هيچ تفاوتي بين كساني كه در حال حاضر
رهبري جريان اصلاحات را بر عهده دارند با آقاي خاتمي وجود ندارد، چرا كه
اين جريان يك ديدگاه را دنبال ميكند و كل اين جريان حاكميت دين در عرصه
حكومت را برنميتابد.
اما اين سؤال مطرح است كه چرا اين جريان از آقاي هاشمي و خاتمي به سمت
ميرحسين رفت، به نظر من دليل اين مسئله اين بود كه خاتمي جسارت ورود در
ميدان عمل به شكلي كه ميرحسين داشت را نداشت، به تعبير ديگر سازمان مجاهدين
و جبهه مشاركت نياز به كسي داشتند كه گاري به گل نشسته اصلاحات را بي
محابا و بي پروا از موانع عبور دهد، حتي اگر آخر اين موانع جهنم باشد كه
خاتمي چنين توانايي را نداشت ، البته اين موضوع به اين معني نيست كه خاتمي
عبور از اين موانع را قبول نداشت، بلكه بايد گفت كه خاتمي توانايي چنين
كاري را نداشت و در واقع خاتمي مرد اينكه مقابل بسياري از مسائل بايستد
نبود، اما ديديم كه كروبي و موسوي اين كار را انجام دادند.
موسوي و كروبي در دوران تبليغات خود علامتهايي را دادند كه به واسطه
اين علامتها مورد حمايت اصلاحطلبان قرار گرفتند، مثلا كروبي با انتصاب
كرباسچي به عنوان رئيس ستاد انتخاباتي خود و وارد كردن كديور و عبدي در
ستاد خود اين علامت را داد و اين عده افرادي بودند كه با اندكي تسامح
ميتوان آنها را ضد انقلاب بخوانيم، اين در حالي است كه كروبي در مجموعه
دوستان خود افرادي را داشت كه متدين و همراه انقلاب بودند و يا ميشد آنها
را با اندكي تسامح متدين خواند.
كروبي تمام كساني كه در حزب اعتماد ملي بودند را كنار گذاشت و يك سري
چهرهها كه براي همه شناخته شده بودند را وارد ستاد خود كرد و اين علامتي
بود كه كروبي به اصلاح طلبان داد و اعلام كرد كه ميتواند از اين موانع
بپرد و به اين ترتيب خدا را فراموش كرد و از خلق درخواست حمايت داشت.
خاتمي چنين توانايي را نداشت چرا كه وي با وجود اينكه همه نظرات اصلاح
طلبان را دنبال ميكرد اما در عرصه عمل مرد تاخت و تاز نبود و جرات اين
كارها را نداشت.
گفتوگو از مقداد ذكيزاده