گروه علمی: "در سی سال آینده شاهد این خواهیم بود، که انسانها، ذهنشان را به صورت کامل، برروی کامپیوترها و قطعات دیجیتالی بارگذاری کنند و از این طریق به یک قطعه دیجیتالی همیشه جاودان تبدیل شوند."
ری کوریزویل- کنگره بین المللی ساختار های جهانی 2045 (2013)
حتی اگر نخواسته باشیم به بحث های اخلاقی، فلسفی، اجتماعی و یا قانونی این بیانیه بپردازیم، در واقع باید ایجاد چنین حسی در انسانها را مهم قلمداد کرد. اگر سعی برآن داشته باشیم، حدسهایی علمی برای این مسئله بیان کنیم، دوست داریم کمی از علوم کامپیوتر فاصله گرفته و بنگریم که زیستشناسی و علوم اعصاب چه چیزهایی را به ماد یاد خواهند داد؟
جهان محسوس
اندی کلارک در کتاب خود – Being There: Putting Brain, Body and World Together Again – این مسئله را بدین گونه تشریح میکند :
"یک ذهن بیولوژیکی اینگونه تعریف میشود که در درجه اول، اندامیست برای کنترل بیولوژیکی بدن. ذهن باعث ایجاد حرکت میشود، و این کار را باید قبل از آنکه حیوان درندهای شما را بگیرد و یا اینکه شکارتان از دست شما فرار کند، انجام دهد. ذهن یک دستگاه استدلال کننده منطقی، بدون بدن، نیست."
برای درک بهتر و بیشتر این ادعا میتوان اذعان داشت که بدن، به صورت کامل، از حسگرهای متفاوت و مختلفی پوشیده شده است. حسگرهای شیمیایی، مکانیکی، بصری ،حرارتی، و ادراکی ( درک از بدن ) و سنسور درد ( درک ما از درد) نمونههایی از این حسگرها هستند.
تمامی این حسگرها باعث میشوند که مغز از جهان خارج و جهان درون اطلاع داشته باشد و بتواند بدن را به صورت مناسبی ساماندهی کند. درصد بالایی از مغز ما، به پردازش اطلاعات حسی مشغول است و از این بخش، بزرگترین آن، به اطلاعات تصویری اختصاص داده شده است که کل بخش پشت سر را اشغال میکند، همچنین شامل بخش بزرگی از قطعه گیجگاهی و اهیایی است.
ما موجوداتی تصویری هستیم که البته، فکر هم میکنیم. حال اگر کسی خواسته باشد، ذهن انسان را برروی یک کامپیوتر بارگذاری کند، اولین مشکلی که با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد، برطرف کردن مشکل حسگرهاست. یکی از راهحلهای ساده که بیان میشود - و از درستی آن خیالتان میتوان راحت باشد - این است که وانمود کنیم همه نورونهای حسی از کار افتادهاند.
هر چند 50 سال پیش، دونالد اُهب سلسله آزمایشهایی را برای مطالعه اثرات محرومیت حسی انجام داد. او برای اینکار، از برخی از دانشآموزان به صورت شبانهروزی مراقبت میکرد تا بتواند با استفاده از عینک، دستکش، کلاه و دیگر وسایل، آنها را از بسیاری از حواسشان دور کند. بسیاری از دانشآموزان پس از دو یا سه روز آزمایش را رها کردند، چرا که دیگر قادر به تمرکز و فکر کردن نبوده و یا پس از مدتی، بابت توهمات دیداری و شنیداری رنج زیادی را متحمل شده بودند.
این آزمایشات توجه بسیار زیادی را از طرف سازمان CIA به سمت خود جلب کرد ( تامین مالی مطالعات اصلی به صورت کامل از طرف CIA صورت گرفت). این سازمان بعدها این آزمایشات را بهبود بخشید وآن را به نقطهای رسانید که توانست از این آزمایشات به عنوان یک ابزار شکنجه روانی استفاده کند.
بدن الکتریکیحال، با توجه به توضیحات قبلی اگر خواسته باشیم بدون به وجود آمدن هرگونه روانپریشی یا دیوانگی، "آپلود ذهن" را انجام دهیم، اتصال ذهن به یک بدن مصنوعی ضروری به نظر میرسد، بدنی که بتواند جهان خارج را درک کند و تحت فرمان مغز باشد.
اما آیا امروزه اینچنین بدن مصنوعی را در اختیار داریم؟! آیا میتوان از رباتهایی که شبکیه چشم آنها توسط دوربینها، و عضلاتشان توسط موتورها جایگزین شدهاند، استفاده کنیم؟!
تا حدودی می توان گفت بله
اما این راهحل، یعنی استفاده از یک بدن فلزی رنگ پریده، نمیتواند بسیاری از پیچیدگیها و هوشمندیهای بدن انسان را شبیهسازی کند؛ این مسئله به صورت کامل توسط رولف فیفر در کتابش که با نام (How the Body Shapes the Way We Think) به چاپ رسیده، توضیح داده شده است .
در خلال دوران کودکی، مغز از طریق تجربیات یاد میگیرد که بدن را چگونه کنترل کرده و از آن به عنوان یک اهرم استفاده کند. برای مثال، نوک انگشتانتان را در نظر بگیرید. به اندازه کافی نرم و حساس هستند که ما از طریق آن به راحتی میتوانیم اشیا ریز و کوچک را حس کنیم. در این عمل هیچ نیازی به ارسال دستور دقیقی به مغز نیست، چرا که این هوشمندی از طریق خود بدن تامین میشود. حال تصور کنید، این کار را خواسته باشیم توسط انگشتانه برای هر انگشت انجام دهیم، خواهید دید که بدن شما، چگونه بسیاری از مسائل را به صورت خودکار حل خواهد کرد.
نمودار شبکیه چشم، پیچیدگیهای حسی آن
در مورد چشم های مصنوعی چه چیزهایی را باید بدانیم؟!
حتی قویترین دوربینهای ساخته شده تاکنون نیز از چشمها ضعیف ترند، چرا که چشمها در هنگامی که متولد میشویم، با حدود 5 میلیون میله، و 100 میلیون مخروط میله، مراحل پیش پردازش، دو قطبی و سلولهای گنگلیونی بهوجود میآیند.در زمانهای بسیار دور انسانها قادر به تکثیر یک شبکیه کامل مصنوعی چشم بودند. امروزه اگر به برخی تحقیقات در کمک به بینایی، که در پاریس صورت گرفته نگاهی بیندازید موفقیتهایی در رسیدن به این امر را مجدد خواهید دید.
حال به عنوان اولین گام، ما قادر خواهیم بود، از بدن ربات به صورت ساده و با کاهش مهارتهای حسی حرکتی آن استفاده کنیم، حال این سوال پیش خواهد آمد که آیا ذهن تحت تاثیر قرار خواهد گرفت!؟ طبیعتا بله، چرا که شناخت ما به واسطه تعامل ما با جهان است و این تعامل، از طریق درک ما و اعمال ما منتقل خواهد شد. حال اگر درک و اعمال را تغییر دهید، تجربه متفاوتی از جهان و منطقهای اساسی آن درک خواهید کرد و بدین صورت، شناخت به ثمر هواهد نشست.
منبع: iflscience.com