گروه سینما و تلویزیون: در یادداشت پیش رو که آنرا عباس عموري به رشته تحریر درآورده، نگارنده معتقد است: برنامههاي تلويزيونی علاوه بر خصلت سرگرمكنندگي و پر كردن اوقات فراغت، به دنبال القاء گفتمانهای خاصی هستند تا از این کانال ارتباطی خود را در معرض خوانش مخاطبان قرار دهند. فروش گسترده اين ژانر توسط تلويزيونهای ماهوارهاي سراسر جهان، قدرت و گستردگي نفوذ در مناطق مختلف را برای آنها رقم زد.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:
تأثير فرمت مسابقههاي تلويزيونی بخصوص سرگرمی عاملی برای توسعه ارتباطات جهاني بشمار میرود. پخش اين مسابقات و برنامههای مرتبط با آن توانسته است در ميان مردم سراسر جهان به خصوص در میان مردم جهان سوم که بدنبال دنیایی بهتر هستند و رویایی امریکایی را در سر میپرورانند به عنوان یکی از عوامل ارتباطات ميان فرهنگي پیوندی میان آنها برقرار کرده است. امروز فرمت آيدل كه كپي فرمت انگليسي-امريكايي است، با استفاده از اسطورههاي جهان چگونگي تغيير در سبك زندگي جوانان و سازش ميان دين، فرهنگ ملی از یک سو و فرهنگ امریکایی-اروپایی از دیگر سو ایجاد کرده است. سوال مهم ناظر بر اين است که آیا این مسابقات توانسته در ميان جوانان تأثيرگذار باشد؟ آيا قدرتهاي سياسي حاكم در جهان مروج اين گفتمانند يا مخالف آن؟
تلویزیون ابزاری دو دم است؛ از یک سو به ظاهر مروج فرهنگ بومی است و از دیگر سو تحت تاثیر مسائل فنی میباشد. این تناقض وقتی بیشتر نمایان میشود که ما نتوانیم سازشی میان فرم که زبان تصویر است و نظام مفهومی که قصد ترویج آن را داریم برقرار سازیم. حرکت روی این لبه تیغ آن قدر مشکل است که گاهی استفاده ابزاری از یک فرمت پاسخ منفی و ضد خود را رواج میدهد. بنابراين تلويزيون هم از منظر فني و هم از منظر قالبهاي آن در سه بخش تصوير، واقعه و سريال قابل تحليل و تفسیر است. بدين سبب امروزه پرسش دربارة معرفت بدون در نظر گرفتن رسانهها، كه واسط ميان شي و سوژه معرفت هستند، ممكن نيست. در نتيجه باید بپزیریم که يكي از ابزار شناخت معرفتي رسانهها هستند.
تلويزيون از دو ابزار معرفتي صوت و تصوير سود ميبرد. تصويرهاي تلويزيوني از طريق فرمتهاي جهاني مانند مسابقات و سرگرمي و تاکشوها نسبت به همانندسازي يا Simulation به عنوان نشان دادن واقعیت استفاده میکنند. بنابراین تلويزيون براي برقراري ارتباط با مخاطبان از قاعده همانندسازي استفاده ميكند به همین منظور بورديار همانندسازي را «جايگزين نمودن واقعيت با نشانههاي از واقعيت» تعريف ميكند. بنابه اعتقاد بورديار، همانندسازي يكي از فرآيندهاي فرهنگي مدرنتيه در دوره پساصنعتي و يكي از ابزارهاي مؤثر رسانهها از جمله تلويزيون براي بيثبات كردن حقايق و واقعيات بهشمار ميرود. پاستر معتقد است اعتيادي كه به رسانهها پيدا كرديم بر اثر شوق ما به فرهنگ و اطلاعات نيست بلكه در نتيجة معكوسسازي معاني حقيقت و بيهودگي و در واقع انهدام اين اصول توسط رسانههاست. در اين رويكرد همانندسازي از بين بردن توان فهم و تشخيص تمايز ميان واقعيت و نماد از يكسو و همانند شدن مخاطبان از ديگرسو ميباشد.
فعاليت بيش از سه هزار شبكة تلويزيوني ماهوارهاي قابل مشاهده برای سراسر مردم جهان که هر روزه روبه گسترش است، حوزه جديدي به ديپلماسي عمومي یعنی ديپلماسي فرهنگي و به تبع آن ديپلماسي رسانهاي افزوده گردیده است. به تعبير بورديار تا قبل از حوادث 11 سپتامبر سال 2001 اين واقعيات بودند كه محتواي رسانهها را ميساختند در حالی که پس از اين تاريخ اين رسانهها هستند كه واقعيات جهان سياسي و اجتماعي را توليد، تغيير و بنيان ميگذارند. بنابر، این رویکرد، رسانهها توليدكننده قدرت نمادين و سرمايه اجتماعي به شمار میروند. در نتيجه شکلگیری نظام معنايي و نظمبخشي گفتمانها توسط رسانهها و بنا بر تأثیر و مصلحت اقتصاد سیاسی در کنترل و نظارت بر رسانهها از این تاریخ به بعد وارد مرحله تازه شد، و صورتبندی تازهای به خود گرفت. از این تاریخ به بعد قدرتهاي سياسي با صرف هزينههاي هنگفت اقتصادي در صددند كنترل جريان و گردش اطلاعات، به منظور اعمال مقاصد سیاسی خود شدند.
از سوی دیگر در گفتمانها دو نيرو و دو گروه در تقابل و نزاع هم قرار میگیرند؛ يك گروه شامل صاحبان رسانهها هستند و براي نظمبخشي به گفتمان خود به ساخت و تولید برنامههاي مختلف تلويزيوني اقدام ميكنند، گروه دیگر در مقابل آنها قرار دارند. در نتيجه گروه اول قصد دارند تا گفتمان خود را در مقابل گروههای ديگر حفظ نمايند بنابراین در نزاعی دائمی به سر میبرند. به این معنا گروهي به دنبال کسب قدرت و گروه دیگری به دنبال حفظ قدرت و نظمبخشي به گفتمان مسلط خود با استفاده از نفوذ رسانهای در جامعه هستند.
اما فرمت آیدلها چه بر سر مخاطبان میآورند. برنامههاي تلويزيونی علاوه بر خصلت سرگرمكنندگي و پر كردن اوقات فراغت، به دنبال القاء گفتمانهای خاصی هستند تا از این کانال ارتباطی خود را در معرض خوانش مخاطبان قرار دهند. فروش گسترده اين ژانر توسط تلويزيونهای ماهوارهاي سراسر جهان، قدرت و گستردگي نفوذ در مناطق مختلف را برای آنها رقم زد. بنا به ادعای سازندگان این برنامه اين ژانر با استفاده از فرمت آیدل توانست پربینندهترین برنامه جهان را به نام خود ثبت کند.
هدف اين مسابقات، استعداديابي در زمينه آواز و ساير استعداديابي هنري مانند«The voice» ، «got talent»،Xfactor» »، وIdal»» و سایر برنامههای از این دست، و فرمتهای مربوط به زیبایی، آشپزی، بهداشتی و امثالهم بهعنوان ابزاري براي ديپلماسي فرهنگي و ديپلماسي رسانهاي جهت نهادينه كردن گفتمان رویایی امریکایی است. اين گفتمان بهدنبال افزايش ضريب نفوذ گفتماني به منظور صورتبندي جديد از تحولات سياسي، سامانبخشي به جنبشهاي اجتماعي و پاسخ به نيازهاي تازه جوانان جهان (با مذاهب، فرهنگ و انديشههاي مختلف) مورد هدف قرار داده است. اين برنامهها هر هفته طي دو روز از طريق تلويزيون، اينترنت و تلفن و در يك گستره عمومي، مردم و به خصوص جوانان را گرد هم ميآورد. تا نشان دهد که چگونه ديپلماسي فرهنگي و ديپلماسي رسانهاي در خدمت ديپلماسي سياسي قرار ميگيرد و چگونه حاشيه وارد متن ميگردد. اما نباید فراموش کنیم که نهادینه شدن یک گفتمان بدون تغيير سبك زندگي ممکن است. در نتیجه ترویج سبک زندگی مدرن و رويايي آمريكايي با استفاده از ژانر و فرمت صاحبان اقتصاد سیاسی را قدرتمند کرده است.
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com