اظهارات سرهنگ شریف النسب درباره تشکیل یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نهادهای مردمی و نسبت دادن آن به ارتش، سرشار از تناقضات تاریخی است که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد و حتی اگر با هدف نمایاندن ظرفیت و توانایی ارتش برای سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی هم طرح شده باشد، هیچ کمکی به این موضوع نمی کند.
گروه سیاسی: در یادداشت پیش رو محمد درودیان، نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق، اظهارات سرهنگ شریف النسب در روزنامه ایران را نقد کرده و در این باب می نویسد: اظهارات سرهنگ شریف النسب درباره تشکیل یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نهادهای مردمی و نسبت دادن آن به ارتش، سرشار از تناقضات تاریخی است که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد و حتی اگر با هدف نمایاندن ظرفیت و توانایی ارتش برای سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی هم طرح شده باشد، هیچ کمکی به این موضوع نمی کند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
اشاره:
1- روزنامه ایران در تاریخ 4 آذر 94، گفتگو با جناب سرهنگ "شریف النسب" درباره تشکیل بسیج را بعنوان «روایتی تازه از نحوه شکلگیری نهاد بسیج، از ایده تا تشکیل» در صفحه 18 منتشر کرده است. ایشان در این گفتگو مدعی شده است که؛ «طرح بسیج برای تبرک و اطمینان خاطر از دریافت آخرین نقطه نظرات بنیانگذار انقلاب حضرت امام، از طریق حضرت آیتالله حسن صانعی به قم فرستاده شد و به رویت حضرت امام رسید. ایشان در آذرماه 58 در ملاقات با مقامات و فرماندهان فرمودند: مملکتی که بیست میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد، و با این سخن، برپایی بسیج را رونمایی و علنی کردند»
2- درباره ابعاد و چگونگی تهیه طرح بسیج از سوی ایشان و سپس پذیرش آن از سوی امام و اعلام آن، بدیهی است باید یا طرح یاد شده، به صورت مکتوب از سوی سرهنگ شریف النسب ارائه و یا از آیت الله (حسن ) صانعی، همچنین از دفتر نشر آثار امام در باره این طرح و ابعاد آن سوال شود. همچنین درباره واقعیات تاریخی چگونگی شکل گیری بسیج، بدیهی است مسئولین بسیج و یا افرادی مانند دکتر سنجقی، بعنوان یکی از بنیان گذاران بسیج در سپاه، باید نظرات و اسناد تاریخی را در این زمینه ارائه و منتشر کنند.
3- در این یادداشت ابتداء اظهارات سرهنگ شریف النسب درباره نحوه تشکیل بسیج طرح و سپس مورد نقد قرار خواهد گرفت. بدیهی است؛ همانگونه که مسئولیت آنچه بیان شده، با سرهنگ شریف النسب است، پاسخ نیز چنین است. در عین حال هریک از افرادی که در فرایند اجرای طرح مورد اشاره قرار داشته اند، بویژه دوستان هیئت معارف جنگ، اسناد و یا نظری دارند، لطفاً برای انتشار در سایت، ارسال فرمایند ... .......
الف) سابقه:
1- سرهنگ شریف النسب در بخشی از این گفتگو میگوید: «اواخر شهریور 58 شهید بزرگوار دکتر چمران که در آن موقع وزیر دفاع بود، مرا در آن مقطع که درجه سرگردی داشتم، احضار نموده و فرمودند: خبر میدهند که جمعیتی مقابل پادگانها اجتماع کرده و به فرماندهان فشار میآورند که ما را مسلح کنید، قضیه چیست؟ گفتم بعد از حمله نظامی امریکا و ماجرای طبس که در اردیبهشت امسال صورت گرفت و با امدادهای الهی درهم شکسته شد، گروهکها به بهانه حمله مجدد امریکا، توطئه جدیدی را رقم زدهاند. آنان عدهای فریب خورده و هواداران خود را با این شعار که «حمله امریکا قطعی است، مردم مسلح شوید» آموزش دادهاند و در نظر دارند بعنوان یک عمل خودجوش و انقلابی، به پادگانها حمله کرده و باقیمانده سلاح و مهمات ارتش را برای منظورهای خاص خود غارت کنند. شعارهایشان به در و دیوار شهر بخصوص در مجاورت پادگانها به وفور دیده میشد. آنان مزوّرانه از آزادیهای انقلاب سوءاستفاده کرده و در خیابانهای اطراف دانشگاه بساط گسترده، جنگ چریکی و اسلحه شناسی آموزش میدهند و مردم را به مشارکت در ارتش خلقی تحت عنوان «رزمنده پاره وقت یا میلیشیا» تشویق و دعوت میکنند. شهید چمران به دقت به حرفهای من گوش میداد، هنگامی که نگرانی او را احساس کردم، گفتم هم اکنون مشغول تهیه طرحی برای سازماندهی و آموزش نظامی جوانان علاقهمند به کشور هستیم که به زودی تقدیم حضورتان خواهد شد. مطالعه و کار بر روی این طرح، بعد از حمله هوایی امریکا و ماجرای طبس آغاز شده بود ... طرح بسیج برای تبرک و اطمینان خاطر از دریافت آخرین نقطه نظرات بنیانگذار انقلاب حضرت امام، از طریق حضرت آیتالله حسن صانعی به قم فرستاده شد و به رویت حضرت امام رسید. ایشان در آذرماه 58 در ملاقات با مقامات و فرماندهان فرمودند: «مملکتی که بیست میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد» و با این سخن، برپایی بسیج را رونمایی و علنی کردند.»
2- برای نقد و بررسی اظهارات سرهنگ شریف النسب از مسئولین روزنامه ایران درباره تناقض تاریخی در باره رویداد تاریخی تشکیل بسیج و علت بی توجهی به ان سوال کردم، گفتند تاریخ اولیه که در مصاحبه بیان شده بود، سال 59 بوده و ایشان در تماس تلفنی، تاریخ را شهریور 58 ذکر می کند! ایشان همچنین پس از اطلاع از نقد و بررسی اظهاراتشان در روزنامه ایران، با ارسال ایمیل برای اینجانب و درخواست ذکر آن در یاد داشت نقد، نوشته اند: «از آنجایی که اینجانب یک هفته قبل از جنگ به اتفاق سرکار سرهنگ کتیبه در معیت شهید چمران برای تشکیل ستاد جنگهای نامنظم به خوزستان سفر کرده بودیم -که روایت آن قبلا در همین روزنامه بیان شده است- به نظر میرسد همانگونه که شما(درودیان) به درستی اشاره کرده اید گفتگوهای ذکر شده در این دوجلسه در ذهن من تداخل یافته و موضوع حمله نظامی آمریکا به طبس که در اوایل سال 59 اتفاق افتاده بود از موضوعات مورد بررسی در این سفر بوده است.»
ب) تجزیه و تحلیل
1- سرهنگ شریف النسب در اظهارات خویش، مدعی شده اند که در «شهریور 59» شهید چمران درباره تجمع افراد در مقابل پادگانها از ایشان سوال کرده و ایشان در پاسخ می گوید این تجمع بخاطر «حمله طبس» است. با کمی تأمل، این ابهام وجود دارد که از نظر تاریخی؛ چگونه در شهریور 58 شهید چمران درباره تجمع در برابر پادگان ها صحبت می کند و سرهنگ شریف النسب علت آن را حادثه طبس ذکر می کند، در حالیکه واقعه طبس در 5 اردیبهشت 59 صورت گرفته است؟! برابر مندرجات ایمیل ایشان، برای اینجانب، نه تنها تداخل تاریخ با ابهام بیشتر شده بلکه موضوع مورد بحث نیز بی معنا می شود، زیرا ایشان در واقع پس از شروع جنگ طرح بسیج را مطرح کرده است، در حالیکه هدف ایشان این است که بگوید، طرح بسیج قبل از اینکه امام مطرح کند از سوی ایشان به امام داده شده است! بنا براین توضیح جدید ایشان هیچ کمکی برای رفع تناقض و ابهام موجود نمی کند، و همچنان علت این تناقض و جابجائی تاریخی در باره تشکیل بسیج مورد پرسش است.
2- سرهنگ شریف النسب می گوید: پس از مشاهده نگرانی شهید چمران، گفتم در حال تهیه طرح برای سازماندهی و آموزش نظامی جوانان هستیم و مطالعه و کار بر روی آن، بعد از حمله هوایی آمریکا و ماجرای طبس آغاز شد. ایشان سپس اضافه می کند که طرح برای اطمینان خاطر، به آیت الله حسن صانعی تحویل و به رویت امام رسید و در آذر 58 امام فرمودند: «مملکتی که بیست میلیون جوان دارد، باید 20 میلیون تفنگدار داشته باشد ...» در حالی سرهنگ شریف النسب در ادامه اظهارات خود تصریح می کند که کار روی طرح را پس از حمله هوایی به طبس آغاز کردیم. ولی این طرح در سال 58 به رویت امام میرسد، و در آذرماه همان سال با اعلام امام، طرح بسیج رونمایی می شود. حال آنکه حادثه طبس در پنجم اردیبهشت 59 صورت گرفته است!! همچنین در یاد داشت اخیر زمان ارائه طرح بسیج را از «حمله طبس» به «هفته اول جنگ» تغییر داده است. اشتباهات فاحش در بیان رویدادهای تاریخی، ازجمله تشکیل بسیج، هر چند از روی تساهل و بی دقتی هم باشد، به هیچ وجه قابل توجیه نیست.
3- متاسفانه ایشان در مصاحبه با روزنامه شرق، در تاریخ 9/7/94 صفحه 6 نیز، سردار مرتضی قربانی را بعنوان فرمانده پیشین نیروی زمینی سپاه معرفی کرده است!! در حالیکه سردار قربانی هیچگاه فرمانده نیروی زمینی سپاه، چه در طول جنگ و چه پس از جنگ، نبوده است، بلکه در سال 61 سردار رشید با حکم فرمانده کل سپاه، فرمانده نیروی زمینی سپاه شد. سپس با حکم امام در شهریور 64 مبنی بر لزوم تشکیل سه نیروی هوایی، دریایی و زمینی در سپاه، ابتدا سردار صفوی در سال 64 به فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد و سپس در سال 65؛ امیر شمخانی تا پایان جنگ، سمت فرماندهی نیروی زمینی سپاه را بر عهده داشت.
4- آقای شریف النسب در اظهارات خود، در واقع ایده و طراحی تشکیل بسیج و اعلام آن را از سوی امام، به ارتش نسبت داده است. هر چند باید اسناد این ادعای تاریخی از سوی ایشان یا موسسه نشر آثار امام منتشر شود تا بتوان ابعاد این واقعه تاریخی را درک کرد، ولی پرسش این است که وقتی نوشته و گفته می شود؛ ارتش با انقلاب، دچار نابسامانیهای شدید شده و فروپاشیده بود، چگونه چنین توانایی برای طراحی و ارائه طرح بسیج وجود داشته است؟ با فرض اینکه چنین ظرفیتی در ارتش بوده است و ارتش نیز وقوع جنگ را پیش بینی کرده بود، چرا از این طرح برای فراخوانی و سازماندهی نیروهای احتیاط استفاده نشد؟ پس از شروع جنگ ارتش نیروهای احتیاط را فراخوانی کرد که برابر آمار موجود، بالغ بر 80 هزار نفر به ارتش آمدند و این امکان وجود داشت که این تعداد سرباز آموزش دیده احتیاط، در 8 الی 10 لشکر رزمی سازماندهی و بکارگیری شود، اما ناتوانی در سازماندهی آنها، مانع از افزایش قدرت دفاعی ارتش، در برابر پیشروی ارتش عراق شد.
ج) نتیجه گیری
اظهارات سرهنگ شریف النسب درباره تشکیل یکی از بزرگترین و تأثیرگذارترین نهادهای مردمی و نسبت دادن آن به ارتش، سرشار از تناقضات تاریخی است که هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد و حتی اگر با هدف نمایاندن ظرفیت و توانایی ارتش برای سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی هم طرح شده باشد، هیچ کمکی به این موضوع نمی کند و حتی ابهام بیشتری را بدنبال خواهد داشت. چنین رفتارهایی اگر اصلاح نشود، بمثابه تحریف، مبالغهگویی و مصادره تاریخ خواهد بود